جهت سهولت دسترسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ملاحظهی 560 نظر قبلي به لينكهاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
=====================================
580
قدس آنلاین:
http://www.qudsonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=81197
زهره کهندل-آبان91
در مصاحبه با نویسندگان هم یک اصل مهم است، اینکه خواننده و منتقد آثارشان باشید. بنابراین یک خبرنگار بایستی کتابخوان حرفهای هم باشد تا وقتی سراغ کسی مثل رضا امیرخانی میرود به یادش بیندازد که فلان شخصیت فلان رمان، چنان بود و چنین نبود. البته بهتر این است که نقدی را برای کتابش نوشته یا در جلسهای خوانده باشید تا طرف یک جورهایی نمکگیر هم شده باشد تا گاهی جواب تلفنتان را بدهد نه اینکه به عادت همیشگی خیلی از نویسندگان شما را در معذوریت بگذارد که: « در این مورد خیلی حرف زدم یا حرف جدیدی برای گفتن ندارم، لطفا مرا معاف بفرمایید!»
همین لحن کلام کافیست تا با شرمندگی بگویید؛ شما ببخشید که مزاحمتان شدیم! البته بعضی نویسندگان هم ممکن است مثل مجید قیصری شرط بگذارند که یا همه حرفهایم را منتشر کنید یا هیچ. حق هم دارند، کم از ممیزیهای اداره کتاب میکشند که ما هم بشویم ممیز بالای ممیز حرفهایشان! با این اوصاف باز هم دایره ارتباطات در حرفه خبرنگاری حرف اول را میزند و اگر کسی شعاع دایره ارتباطاتش با چنین شخصیتهایی وسیع باشد کمتر تیرش برای مصاحبه به سنگ میخورد.
=====================================
579
سیاه مشق: پر نقشتر از فرش دلم بافتهای نیست...!
http://siahmashq89.blogfa.com/post-134.aspx
باران-آبان91
بی بی های ما پای دار قالی حرفهایی می زدند...
می گفتند تار و پودی که زن آبستن و زائو ابزار زده باشد ، شل و وارفته است . فرشی که پیرزن بافته باشد ، گرم است و به درد خواب زمستان می خورد...فرش دختر مجرد ، تیز رنگ است و تند و چشم را می زند...
اما همان ها می گفتند که امان از قالی نوعروس و دختر عاشق...نقشش هزار راه می برد آدم را...نقشش غلط است ؛ مرغش سر می کند توی گل و گلش می رود زیر بال و پر مرغ ، اما عوضش تا بخواهی جان دارد...
( قیدار/ رضا امیرخانی )
=====================================
578
عصر شنبه: نقد رمان "قیدار"
http://asreshanbeh.blogfa.com/post-19.aspx
...-آبان91
نقد رمان قیدار-حوزه هنری قم.
با حضور محمد رضا بایرامی و جمعی از نویسندگان قم
در ابتدای جلسه جناب آقای بایرامی نکاتی را پیرامون کتابهای رضا امیرخانی متذکر شد:
۱- در کمتر از دو دهه فعالیت های رضا امیرخانی این نویسنده تبدیل به پدیده ای شد که کمتر پیش می آمد کتابها در زمان کوتاهی به چاپهای مجدد و متعدد برسد و برای خرید کتاب صف بکشند.این در مورد کتابهای امیرخانی اتفاق افتاد.
۲- من حساب کردم و دیدم از هر ۳۵ نفر یک نفر کتاب "من او" را خوانده است. اگر نویسنده نویسنده ی ضعیفی باشد یا پاورقی نویس باشد این اتفاق خوبی نیست اما در مورد آقای امیرخانی چون نویسنده نویسنده ی قوی و پرکاری است خیلی پدیده ی شگفتی است که اینهمه خواننده داشته باشد.
۳- امیرخانی از جمله ی نویسندگانی است که برای مسیر کاری اش راه و نقشه معین کرده و این از کارهایش ممعلوم است.
۴- کارهای امیرخانی ضمن این که خواننده ی فراوانی دارد به مرور زمان هم سطحی و پیش پا افتاده نمی شود. ابتذال در کار بعضی نویسندگان دیده ممی شود اما امیرخانی به ابتذال در نوشتن هرگز نرسیده است.
۵- امیرخانی پلی زده بین نویسندگان حرفه ای و نویسندگان عام. یعنی سطحی نمی نویسد ودر عین حال خواننده ی عام هم می تواند ارتباط برقرار کند.
۶- امیرخانی تجربیایت فرمی مختلفی را در کارهایش امتحان کرده است.
۷- ا میرخانی از موضوعی که می نویسد شناخت کافی دارد. اطلاعاتش متکی به تحقیقات اوست.
۸- مهم نیست سفرنامه می نوسد یا رمان. هرچه بنویسد خواندنی است.
در ادامه دوستان حاضر در جلسه به نقد کتاب قیدار پرداختند و نظرات خود را عنوان کردند
-چرا شهلا چهره ندارد. می آید و می رود و صرفا حرکاتش گزارش می شود. نویسنده سعی نکرده چهره ای برای شهلا بسازد
- قیدار یک وقت هایی شخصیت غلو شده و اعصاب خرد کننده ای می شود.
- شخصیت های منفی و مثبت در رمان قیدار خیلی مطلق هستند. خاکستری نیستند. یا سیاه سیاه اند یا سفید سفید. این آدمها فرازمین اند. مادی نیستند انگار. باورپذیری شان کم است.
- نامگذاری فصول این کتاب و سخت بودن اسامی ماشینها برای کسی که در این وادی نیستُ درگیر کننده است. روانی اش را از دست می دهد. جوری عرض اندام نویسنده است که بله! من اینها را بلدم.
- در مقابل قیدار شخصیت های منفی و موانع خیلی ضعیفند. هر چی قیدار بخواهد می شود. این طبیعی نیست. قدرت شاه رخ قرتی باید بیشتر نمایش داده می شد. چیزی در حد خود قیدار باید می شد که نویسنده کم گذاشت.
- مرام لوطی گری را این کتاب تاکید کرد و رفیق بازی را جنبه ی خوبی از خصلتهای آدمی شمرد. در حالی که رفیق بازی باعث آسیب هایی در زندگی و اخلاقیات فرد می شود. این لوطی گری که اینقدر امیرخانی محبوب نشانش دادُ در عالم واقع محبوب نیست.
- تضادها: گاهی قیدار به مقام کشف و شهود هم می رسد و گاهی آنقدر بی اهمیت است که سرک می کشد و رقاصه را می پاید. در مورد حساسیت این آدم به نماز چیزی نمی دانیم و اصلا نمی فهمیم این آدم نماز می خواند؟ در مواردی هم سید گلپا نوعی اخوند دور از شریعت نشان داده می شود و جنبه ی اسلامی بودنش ضعیف است. مثلا در مقابل زنی که مینی ژوب پوشیده نهی ازمنکر ندارد. ظاهرا اندیشه ی صوفی گری در این کتاب غلظت بالایی دارد.
- ترویج عرفان آسان بی دردسر که یک آدم لوطی رفیق باز محورش است. این جای بحث دارد که آدم با لوطی گری اش به همه چیز برسد. مثل آن که می گویند حلیم را که هم بزنی تمام گناهانت پاک می شود. این آسان نگری توی کتاب هست.
- این کتاب رمان است یا داستان بلند؟ چون داستان پر از تیپ است و شخصیت سازی نشده جز در مواردی مثل ناصر اگزوز.
- علت و معلول کارها در برخی موارد مشخص نیست:
چرا صفدر آن عکس العمل را داشت؟ اصلا توی شخصیتش در نیامده بود.
قصد قیدار از ازدواج با شهلا چی بود؟
هیچ پشتوانه ی خانوادگی نمی شد برای شهلا در نظر گرفت.انگار یکی بود بی کس و کار. جایی که به مادرش اشاره می شد اصلا توی داستان باور پذیر نبود. یعنی نویسنده شهلا را جوری ساخته بود که نباید مادر داشته باشد. یا خانه ای یا ...
شاه رخ قرتی کی بود؟ چی کرد؟ اینها مبهم است.
- امیرخانی واژه سازی کرده که این جالب است:(جور کن- اخ تف دانی- فهمت بیجک گرفت و ..)
-امیرخانی بعضی واژه های کهن را زنده کرده که این خوب است.
- عاقبت به خیری در تمام آثار امیرخانی به چشم می خورد. این هم خوب است و هم بد. یعنی خواننده می تواند به بهترین پایان خوش فکر کند و بهش برسد.
- مایه داری و پوال داری در آثار امیرخانی خیلی به چشم می آید. جایی که (در نفحات نفت) دغدغه ی مسادل مالی را دارد و می داند که عموم مردم در سطح مالی متوسطی قرار دارند چراا اینقدر به مایه داری در آثارش توجه دارد؟ چرا همیشه این خصلتهای خوب شخصیت رمانهایش مساوی می شود با پول داری؟ کانه که اگر قیدار پول نداشت اصلا جوانمرد نبود... این مساله ای است که نویسنده ی مردمی ای مثل امیرخانی باید به آن توجه کند.
در پایان محمد رضا بایرامی به این نکته تاکید کرد که گاهی نویسنده فقط تصویر ارائه می دهد. گاهی هم تصویر و تحلیل و راه حل را با هم ارائه می دهد. امیرخانی در کتابهایش تصویر ارائه می دهد و این مقبول است از یک نویسنده. مثل اینکه وقتی جایی آبگرفتگی باشد شما بروی و عکسی از آن بگیری. نمی آیند بگویند خب حالا راه حل هم ارائه بده. شما تصویر ارائه داده ای تا صاحب فن راه حلش را پیدا کند. امیرخانی هم در این رمان همین کار را کرده.
=====================================
577
وقتی آسمان زیر دستان من است:قیدار
http://hashal.blogfa.com/post-433.aspx
ضحی-آبان91
آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد .. مطمئنتر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده ..
...
=====================================
576
http://duzakh-amma-sard.blogfa.com/post-659.aspx
بی نقطه-آبان91
دیروز وقتی که به انقلاب رفتم، احساس کردم تو این دنیا نیستم. بهترین شکنجه من زندگی کنار کتابه . البر کامو ها و رومن گاری ها رو دیدم. هوشنگ مرادی کرمانی ها و رضا امیرخانی ها رو دیدم.
وقتی که راه می ری، به این فکر می کنی که چی کنار کنی تا مسیرت قطع نشه و تا اخرش بری و در نهایت می بینی که به یه پل عابر می رسی که تنها راهه برای به اون ور خیابون انقلاب رفتن.
=====================================
575
زیر سقف بهشت: از درون ذهن من...!
http://zsbehesht.blogfa.com/post/7
منیژه-آبان91
رفتم نمایشگاه کتابی که هر سال تو شهرمون تو ماه مهر تشکیل میشه،میخواستم کتابای امیرخانی رو بخرم که فکر میکردم تو کتاب فروشی های معمولی نباشه(قابل توجه ملت:اینجا یه شهر کوچیکه که چند تا کتاب فروشی معروف بیشتر نداره)بعد از کلی گشتن با کمک امداد الهی چند تا کتاب ازش پیدا کردم،به فروشنده میگم کتاباش چقدر گرونه،بی خیال میگه کتابای امیرخانی رو روی دست میبرن.حرفی نزدم ولی خب آخه خیلی چیزا رو روی دست میبرن از جمله تا...!
حدود چهار،پنج تا کتاب نصفه نیمه خونده شده دارم به نام های قیدار و منِ او از امیرخانی و یک عاشقانه ی آرام از نادر ابراهیمی و کویر از شریعتی،فقط این روزا کتاب ارمیا از امیرخانی رو تموم کردم که بعد از خوندنش افسوس وقتی که گذاشتم رو خوردم.کتاب تهوع از سارتر رو تو نوبت خوندن گذاشتم.
=====================================
574
حکایت هم چنان باقی:جوانمردي به روايت رضاي اميرخانی
http://albaqi.blogfa.com/post/35
عبدالباقی-آبان91
بسم الله
خوشا جوانمردی و گمنامی...
قیدار را حدس میزنم رضای امیرخانی کلاً برای همین چند کلام نوشته است.
خودش هم پیشتر اشارهای کرده بود. و حالا که خواندمش برایم مسجل شد و یقین کردم.
از اول تا آخرش را میخواندم که تمام شود. ماجرایی را دنبال میکردم که نمیدانستم نگران قیدارش هستم یا شهلایش یا لنگرش یا صفدرش و یا اصلش نگران عقب ماندن از کتابهای بعدی که در صف بودند!!
اما سست نشدم. اگر چه متأسفم اما حقیقتش این است که چند کلاسم را تعطیل کردم تا قیدار را بخوانم و گذشته از این که برای قیدار امتیازی باشد یا نباشد، به این کارم افتخار نمیکنم! بايد تلاش کنم کلاسها را جبران کنم!!
قیدار را بیآن که خیلی بخندم و بگریم خواندم. مثل داستان سیستانش نبود که هم خندههای صدادارم را به گوش اهل منزل رساند و هم بارها و بارها شبنم و جویبار پای پنجرهی نگاهم جاری کرد.
قیدار ساده بود و روان بود و جوانمردی بود به روایت رضا امیرخانی.
ساده بود تا رسید به تفسیر قرآن آسید گلپا.
و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی...
نمیخواهم بازگویم آن چه را رضا از این آیه شرح کرده بود. اما هرچه بود بغضی را که فصل آخر در گلویمان نشانده بود جوانمردانه شکست! شکست بغض را و شکست مرا و تکانم داد...
گمنامی صفت معشوق حضرت حق است. مردی آمد... رجل...
گریستم پای این روایت آخرش از گمنامی
گریستم پای آنچه از عاشقی حضرت معشوق آمدهبود.
گریستم پای جهلی که شاگرد ناخلف مدرسهی عشق را رنج میدهد...
از قیدار آموختم تا غلطهای کوچکی را که برای نقد کتاب کنار گذاشتهبودم درز گیرم و در اشکالات کتاب رضای امیرخانی هیچ نگویم.
دستت درست...
کارهای بعدیت بهتر... (یا به قول خودتبهتر!)
=====================================
573
شهر کتاب: اشعار ابتهاج و...
http://www.bookcity.org/news-2333.aspx
...-مهر91
فهرست کتابهای پرفروش در فروشگاه مرکزی شهرکتاب (نیمه دوم مهرماه ۹۱) با تغییرات عمدهای نسبت به فهرست نیمه اول همین ماه همراه بوده است. این تغییرات به ویژه در دو بخش کودک و نوجوان نمود بارزتری دارد.
در بخش شعر و رمان نیز با کتابهای تازهای به عنوان آثار پرفروش روبهرو هستیم. در شعرها دو مجموعه از هوشنگ ابتهاج و در رمان، «سووشون» سیمین دانشور و «قیدار» رضا امیرخانی پرفروش بودهاند.
«جنبش پدیدارشناسی» و «خطای دکارت» در صدر پرفروشهای فلسفی قرار دارند و دوستداران آثار تاریخی به کتابهای «یادداشتهای علم» و «تاریخ بیخردی» توجه دوباره نشان دادهاند.
در بخش موسیقی، انتشار مجموعهای از موسیقیهای فیلم اثر پیمان یزدانیان با عنوان «از انعکاس شهرهای دور» و «موج سودا» سینا سرلک در بخش موسیقی سنتی به جمع پرفروشها اضافه شدهاند.
فهرست کامل پرفروشهای شهرکتاب در حوزههای کتاب و موسیقی به شرح زیر است:
ادبیات داستانی بزرگسال
سووشون/ سیمین دانشور/ انتشارات خوارزمی
قیدار/ رضا امیرخانی/ افق
راز فال ورق/ یاستین گوردر/ ترجمه مهرداد بازیاری/ هرمس
خانه خوبرویان خفته/ یاسابورو کووایاما/ رضا دادویی/ سبزان
تاوان/ یان مک اون/ مصطفی مفیدی/ نیلوفر
...
=====================================
572
کتاب افق: پُرفروشهای «کتاب افق» در هفتهای که گذشت
http://ofoqbook.blogfa.com/post/191
...-مهر91
از شنبه بیستودوم مهرماه تا جمعه بیستوهشتم مهرماه
1. شبهای روشن، فئودور داستایفسکی، سروش حبیبی، نشر ماهی، 3000 تومان
2. تو مشغول مردنات بودی، ترجمهی محمدرضا فرزاد، انتشارات حرفه هنرمند، 9500 تومان
3. سرزمین نوچ، کیوان ارزاقی، نشر افق، 9000 تومان
4. گزیدهی منظومهی افسانه شاعر گمنام، محمدعلی سپانلو، نشر افق، 3800 تومان
5. ایران، جامعه کوتاهمدت، محمدعلی همایون کاتوزیان، ترجمهی عبدالله کوثری، نشر نی، 4800 تومان
6. اندازهگیری دنیا، دانیل کلمان، ترجمهی ناتالی چوبینه، نشر افق، 10500 تومان
7. قیدار، رضا امیرخانی، نشر افق، 9000 تومان
=====================================
571
عهد ماندگار: اگزوز و الاسم
http://ahdemandegar.blogfa.com/post/14
...-مهر91
شما فرض کن جمهوری اسلامی مثل یک خودرو باشد ؛ فرض کردی ؟ این ماشین موتور دارد ، فرمان دارد ، جعبه دنده دارد ، خیلی از اجزای لازم دیگر هم دارد ، اگزوز هم دارد.درست ؟ یک قشری داریم توی جمهوری اسلامی که دقیقاً مثل اگزوز هستند ؛ فقط دود دارند و صدا . توی یک دست انداز هم بیفتی یا یکهو آویزان و جاکن می شود ، یا صدایش گوشخراش تر. یک چیزی در مایه های همان ناصر اگزوزی که جناب امیرخانی در رمان قیدار آورده است.
=====================================
570
دلنها: در جستجوی لذت فراموش
http://delnaha.com/1391/07/24/%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D9%84%D8%B0%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4/?utm_source=rss&utm_medium=rss&utm_campaign=%25d8%25af%25d8%25b1-%25d8%25ac%25d8%25b3%25d8%25aa%25d8%25ac%25d9%2588%25db%258c-%25d9%2584%25d8%25b0%25d8%25aa-%25d9%2581%25d8%25b1%25d8%25a7%25d9%2585%25d9%2588%25d8%25b4
...-مهر91
قربانی بعدی قیدار امیرخانی بود. مطمئن بودم که امیرخانی فضای جدید و آدمهای نو و عادات تازه خلق میکند و بی نوآوری و بدعت چیزی به دست نشر نمیدهد. اما نبود. و این خیلی تلخ بود. البته این را هم بگویم که هیچ بعید نیست من مریض شده باشم و حس کتابخوانیام را گم کرده باشم. یادم نمیآید آخرین رمانی که خواندهام و خوشم آمده چه بود. من منتقد ادبی نیستم اما قیدار برای من بسیار تصنعی و نچسب بود. «قیدار»ش که انگار سعدی زمانه است از بس مسجع و آهنگین سخن میگوید. دیگرانش هم دستکمی از سعدی ندارند و کم مانده عطسه کردنشان هم شاعرانه باشد. بگذریم. مهم این است که امیرخانی هر چه بنویسد و هر چه به دست نشر بدهد خریدار دارد و هزاران و شاید دهها هزاران خواهان دارد. و چه هنری بالاتر از اینکه کسی در این بلبشوی کتاب و ادب این همه مشتری جلب کند.
=====================================
569
فاطر نیوز:آمار معنیدار فروش کتاب در یک نمایشگاه دانشجویی
http://faternews.ir/1391/07/22/%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DA%AF%D8%A7/
...-مهر91
تنوع عناوین کتاب در این دوره که به تعداد آن اشاره شد، از نکات مثبت و قابل توجه محسوب میشد که سعی شده بود توجه هر قشر کتابخوانی را به خود جلب کند و سلایق مختلفی را در برگیرد. در بین کتب، از رمان های خارجی مانند آثار پل استر، تا کتاب مذهبی و فاخر مفاتیح الحیاة به چشم می خورد. عناوین مختلفی از آثار شعر همچون “سه گانه فاضل نظری” ، اشعار برقعه ای، میلاد عرفان پور و صفربیگی و … ارائه شد. همچنین می توان به تعدد عناوین در زمینه دفاع مقدس اشاره کرد که یکی از این آثار که استقبال خوبی را به همراه داشت، کتاب ” پایی که جاماند” بود که مقام معظم رهبر هم تقریظی بر روی این کتاب نوشته اند. هم چنین آخرین اثار برخی نویسندگان مانند امیرخانی و سید مهدی شجاعی هم در میان کتب نمایشگاه به چشم میخورد.
=====================================
568
سید روحانی:کتاب و کتاب خواری!
http://seyyederohani.blogfa.com/post-101.aspx
سید میبدی-مهر91
مدتها بود کتاب نخونده بودم البته رمان و ادبیات! وگرنه کتب نسخه شناسی و مقالات ایرج افشار و ... رو که حتی توی گوشیم هم پی دی افشون رو ریختم و هرجا فرصت کنم میخونمشون! حتی توی اختتامیه جشنواره تئاتر که هر ده ثانیه مجبوری واسه یکی کف بزنی من دو دستی گوشیمو چسبیده بودم و میخوندم!
دو تا کتاب گرفتم یکی "قیدار" از امیرخانی که اخرین کتابشه و جزو پرفروشترین های نمایشگاه کتاب بود و دیگری "شب نشینی با شیطان" استغفرالله!!! شاهکارهای داستان کوتاه خارجی بود که یکی به ذوق خودش جمع کرده بود و چون دخل هرچی داستان کوتاه آمریکایی و المانی و ... رو درآوردیم خیلیاش تکراری بود ولی بازم خوب بود حالی بردیم اساسی به حدی که تا شب دوتاشو تموم کردم و موندم بی کتاب! ای داد بیداد...
=====================================
567
بیدق: تعریف از قیدار! (به جای نقد)
http://beydagh.blogfa.com/post/9/%D8%AA%D8%B9%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%28%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%AF%29
...-مهر91
جلسه ساعت 6 شروع میشد.مکان حوالی پلِ سیدِ خندان بود..ساعت 4:40 بود که من هنوز سر کلاس بودم. کجا؟...حوالی گوهردشت کرج!
چند روز بود که منتظر این جلسه بودم و دوست نداشتم به هیچ قیمتی از دستش بدهم.از محمدرضا که آدرس را بلد بود خواستم با من بیاید.او هم در ازای دریافت مبلغی! درخواست مرا پذیرفت.(بنده ی خدا خبر نداشت که من جیبم هم خالی است و مجبور شد کرایه تاکسی مرا حساب کند که هیچ،در آخر مقداری پول دستی هم به من داد!!! )
از دانشگاه راه افتادیم و با تمام عجله ای که به خرج میدادیم،تقریبا مطمئن بودم که به جلسه نمیرسیم.(اطمینانم وقتی بیشتر شد که با روابط عمومی تماس گرفتم و آنها با زرس قاطع گفتند که جلسه راس ساعت 6 خواهد بود.)
در مسیر با تمام نومیدی به دوست همراه گفتم: خدا کنه این جلسه هم مثل پرواز هواپیماها تاخیر داشته باشه!.. خنده ی تلخی کرد بدین مضمون که:آرزو بر جوانان عیب نیست....درد سرتان ندهم با هر ترفندی بود خودمان را رساندیم به میعادگاه.. نفس نفس زنان نگاهی به ساعت انداختیم..ساعت به طرزی دردناک 7:20 را نشان میداد! و این در حالی بود که در بهترین حالت ،جلسه 2 ساعت بیشتر طول نمیکشید.
دنبال ورودی سالن میگشتیم که به اشاره دوست همراه متوجه موضوعی شدم.همینطور که مثل خوابگردها به موضوع! نگاه میکردم،در دل الفاظی را نثار روابط عمومی محترم! میکردم. موضوع در واقع خود سوژه بود! و سوژه هم که معلوم است خودامیرخانی بود.او که چهره خسته و از نفس افتاده و همچون خوابگردهای ما را دید، سبق سلام را ربود(همچون ابو سعید ابوالخیر که سبق سلام را میستود!) و ما هم جوابش گفتیم و همزمان وارد شدیم.
*****
اگر میدانستم آن دعای وسط راه انقدر خوب میگیرد مطمئنا گزینه های دیگری را مطرح میکردم!
*****
برایم عجیب است که تعداد حاضرین ،به خلاف تصورم ،به 50 نفر هم نمیرسد.اما همین بس که همین اندک نفرات ،که اکثرا همسالان خودم بودند،با شوق تمام آمده اند و محو صحبت ها هستند...نویسنده بمانند بزرگان دینش خود را برتر از بقیه نمیبیند وهمان صندلی های ابتدایی را برای نشستن انتخاب میکند،کنار خوانندگان آثارش..
مجری که انگار دیگر حرفی برای گفتن ندارد،از دیدن نویسنده خیلی خوشحال میشود و بلافاصله از منتقدین سراپا موافق! دعوت میکند به روی سن بیایند.
محمدرضا بایرامی و ابراهیم زاهدی می آیند و هر کدام نظرشان را میگویند:
-امیرخانی توانسته بین مخاطب عام،خاص و منتقدان پیوند بزند.
-امیرخانی در کارش هیچ وقت به تکرار نیفتاده.
-از دلایل توفیق امیرخانی شناخت اوست.اگر از دهه چهل یا تهران قدیم حرف میزند،به دلیل شناخت خوب او از این دوران است.
-پیش بینی میکنم او در کارهای بعدی به سراغ دانشجویان بیاید.
و...
در ادامه حجت الاسلام زائری و آقای نادمی هم اضافه میشوند.هر دو کمی درمور قیدار صحبت میکنند..آقای زائری حدیثی از امام صادق در ستایش جوانمردی نقل میکنند.و آقای نادمی هم کمی درمورد فتوت نامه نویسی و ارتباط رمان قیدار با آن صحبت میکنند.
نویسنده را دعوت میکنند.بالا که می آید اجازه نمیدهد در مورد کتابش صحبت کنند..فقط به چند فراز از صحبت های نویسنده اشاره میکنم:
-اگر این کتاب نوشته شد،تا من امروز این حدیث رو از حاج آقای زائری بشنوم،برای من کافی بود!!
-فرهنگِ جامعهی امروزِ من، و مسوولِ فرهنگیِ من، از من رمان نمیخواست. موضوعِ جوانمردی هم موضوعش نبود. خیلی اگر قرار بود کارِ فرهنگی کنم، بایستی میرفتم دار و دستهای راه میانداختم و با آنها جمع میشدم روبهروی شورای فیلترینگ و تقاضا میکردم که "ناجوانمردی" را فیلتر کنند! بعد هم چند نامهی سرگشاده مینوشتم و یک پلاکارد هم دست میگرفتم و میرفتم بوستانِ جوانمردانِ شهرداری تحصن میکردم چند روز! بعد هم چند تا مدال از لقب و صفت و اسمِ بزرگان و صحابه از عمار بگیر تا مالکِ اشتر به خودم آویزان میکردم! این فرهنگِ دولتساختهی جامعهی من است. در این فرهنگ کسی رمان نمیخواهد.
اما حدیثی که کمتر به گوشمان خورده:"معنای فتوت گذاردن غذا جلوی کسی است که چیزی برای خوردن ندارد، روی باز و عفاف داشتن است، مروت نیز به معنی آن است که مرد سفرهاش را دم در خانهاش بیندازد."
=====================================
566
مینویسم از خودم:...
http://correctionpen.blogfa.com/post/618
زهره-مهر91
طوبا للغربا...
=====================================
565
لند: آه غزل تازه از این جا فسانه است...
http://moeidland.blogfa.com/post-121.aspx
هری پاتر-مهر91
خواب من اما زراز فلسفه ی مرگ/فرصت فهمی نیافت،هندجگرخوار بعد جفا باید از سکوت و سکون گفت/سیر تطور مرا رسانده به قیدار....
=====================================
564
هیروگلیف: دل سوزی های جان سوز
http://hiroglif.blogfa.com/post/19
جواد قدیمی(ماروت)-مهر91
در قرن 21ام نباید دل سوزی کنی تا یک موقع جان سوز نشوی
خیلی غم انگیز است که در روزگار حاضر جوانمردی خلاصه شده است در « اوت زدن توپ وقتی که بازیکن حریف به زمین افتاده است» جوانمردی یعنی همین. کل جوانمردی فوتبال دنیا یعنی همین
جوانمردی خلاصه شده است در صفحات کتاب قیدار رضا امیرخانی و بخوانی در دل احسنتی به قیدار بگویی .
ولی بعد خواندن قیدار نباید جوگیر شوی و بخواهی ادایش را دربیاوری .
=====================================
563
آقای صفر و نیم: پاسخ بهشتی به گرانی برزخی
http://10101010100.blogfa.com/post-2365.aspx
...-مهر91
- آچارکشی را من از خودم در آوردم.. من حرف این بی بی داش خلیل را خیلی قبول دارم. خیلی بیشتر از حرف نوخواسته های ام روزی. حرف حساب بوده است حرف پیرزن...همان جور که آدم با آدم توفیر می کند، فرش هم با فرش توفیر می کند.. موتور و اتول هم با موتور و اتول توفیر می کند. آچار کشی را من از خودم دراوردم. اختراع قیدار است... همان جور که فرشی که با عشق بافته می شود تومن تومن قیمت دارد، حساب کردم دختر آلمانی مرسدس چه می داند که عشق یعنی چه؟ مهندس و کارگر آلمانی چه می دانند هیات امام حسین و بیمه ابوالفضل و بیمه ی جون و دست با وضو یعنی چه ؟ ماشین هام را صفر می فرستم پیش درویش مکانیک که پیچشان را باز کند و دوباره با وضو ببندد، با نفس حقش سفت کند پیچ ها را از سر... از کارخانه ی آلمانی اش بپرسی، هیچ خاصیتی ندارد این کار، اما وسط جاده بیابان، بچه های گاراژ قیدار خاصیت ش را بخواهند یا نخواهند می فهمند.. اتول هم باید موتورش صدای "هو یا علی مدد" بدهد و چرخش به عشق بچرخد.. گرفتی ؟
پ ن : از قیصر تا جرم ، کلهم اجمعین آدم های فیلم های کیمیایی، کاریکاتور پارکابی های گاراژ قیدار هم نیستند
=====================================
562
سه نقطه . . .: ...
http://3nooghte.blogfa.com/post-182.aspx
مرصاد-مهر91
آدمی که یکبار خطا کرده و پاش لغزیده و بعد هم پشیمون شده،
مطمئن تر از آدمیه که تا به حال پاش نلغزیده !!!
=====================================
561
با گریه خندیدن: قصه داستان آهو
http://s-rashidi.com/?p=3327
س.ر.-مهر91
پرینتی می گرفتم و با خودکاری می دادم دست مامانم تا بخونه و هم غلط های تایپی رو رفع کنه و هم نظرش رو درباره داستان بگه. البته بگم که مامان من رمان خوان و داستان خوان قهاریه. نشان به آن نشان که قیدار را طی یک روز و نیم خواند! در نظر داشته باشید که مامان ها اصولا پر از مشغله رسیدگی به خانه و زندگی هستن! بعله!
در همين رابطه :
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(28) جناب ابراهیم زاهدی مطلق و ضعف دیالوگهای قیدار560+شخصیت نیست، تیپ است، پایانبندی نیست، سرهمبندی است559+وقتی کتابش مجوز میگیرد باید برود تحصن! پیشنهاد روزنامهی اعتماد554+جدی مینویسد اما جدی نیست552+دنبال شخصیت قیدار بودم551+میروم قیدار را بخرم تا امانتیِ کتابخانهمان نباشد548+یک مصاحبه با روزنامه ی ملت و حاشیههاش456و547+جهان نیوز و بازیهای لاتمآبانه روحوضی545+اوقات خوبی را با قیدار گذراندم542+رقابت کتب مهرجویی، امیرخانی، کیوان ارزاقی، پورولی کلشتری، مرتضی فخری در کتاب فصل541
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(27) +آثار امیرخانی مازوخیستی است در شبکه پایداری540+با قیدار بزرگ شدم539+حرفی برای گفتن نداشت537+انتقاد اسدالله بادامچیان از عبارت شاهکار برای آثار رضاامیرخانی535+شوور عتیقه!531+خرید تلفنی از سام530+کوشش برای شناخت نام پیامبری که در قرآن نیامده است529+متن جناب نعمتالله سعیدی در مجلهی داستان راجع به نسل جوانمردان527+خواندن قیدار را به هیچکس پیشنهاد نمیدهم526+ماجراهای دختری که باید فهمش بیجک بگیرد525+کاش قیدار فصل آخر نداشت524+رابطهام با امیرخانی خوب نیست522
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(26) +وقتی تمام میشه یکی دو ساعت غرق فکر می شی513+دوست داشتم اگه کتاب بودم قیدار بودم!509+باز هم پیغامبری دیگر508+نمیتوانی ببینی داستانی اوج گرفته؟504+برای نسل ما... قیدار حرف دیگریست502+اولین نوشتهی من در فضای مجازی قیدار باشد بهتر...501
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(25) +قیدار توی پاساژ نبود، نیامد... من مذهبی نیستم اما انسانم499+سرزمین نوچ پرفروشترین کتاب فروشگاه افق496+قلیلی از امت های پسین مقربانند،قیدارها رو به نقصانند494+قیدار را پسندیدم... بیشتر از حتی هر رمان دیگری که خواندهام492+مرام همهی قشنگی قیدار و من اوست488+جهان نیوز و هدیهی خواندن دو کتاب487+از من مخواه زیر شانههای دخترانهام قیداری کنم485+روزنامه قدس و اثری که به خاطر تبلیغ مجبور به خواندنش شدم!484
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(24) +قلمت بیمهی جون478+بسته پیشنهادی خبرآنلاین برای عید فطر475+حساب مسجد و حسینیه را خیلی سوا کردید477+سرمقالهی روزنامهی ملت ما: قیدار که هست، چرا لاله؟464
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(23) +قیدار در شبهای قدر از دست ندهید460+قیدارخان! این رسم مردانهگی نیست455+روزنامه جوان، در مورد رضاامیرخانی حرفهای زیادی زده شده و خواهد شد453+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(22) +امیرخانی زنانه مینویسد438+معمار باید نفسش حق باشد436+این متن قرار بود داستان باشد یا منبر قیدار؟+"قیددار" قیمتش گران است431+قیدارپرفروشترین کتاب تیرماه اصفهان+قیدار چنگی به دلمان نزد423
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(21) +این داستان به درد امروزهایمان می خورد416+آخرین رد قیدار در حصر خرمشهر415+قیدار را نخوانید412+قیدارهای بیپول+نقدی از جناب امیرمافی در آینده روشن: قیدار دینیتر است از من او+روزنامهی وطن امروز و توضیح مجدد سایت ارمیا راجع به نقلِ قولی خلاف از رضاامیرخانی+نچسبید، بازیگران فیلم قبلی امیرخانی در فیلم جدیدش بازی کرده بودند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(20) + این ما بودیم که در کوچه پس کوچه های جاده ساوه، حتی عبور و مرور کامیون حضرت قیدار هم مانع گل کوچک مان نمی شد.+رمان از نظر ساختار هنری بشدت دچار آشفتگیه+قلمِ سرِ پای امیرخانی در من وجدی ایجاد کرد+دلم قیدار میخواهد، دلم حاج فتاح میخواهد...+بچهی گاراژِ قیدار باشی مرد بار میآیی، مرد+قیدار، جهاد فرهنگی بزرگ+تریبون مستضعفین و لوطیمنشی در قیدار
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(19) +تا نیمه کتاب، قیدار بدونِ صفدر، بعدِ کتاب، صفدری بدونِ قیدار+قیدار از زبان پاسبانی در یزد+در سراسر رمان ردپایی از شریعت نمیبینیم الا آنجا که شاهرخ قرتی میخواهد خمس دهد و آن را هم سید باطندار از او نمیپذیرد+به یاد جوانمردی قیدار را باید خواند
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(18) +چرا کاراکتر اصلی یک رمان باید راننده پایه یک باشد؟!+قیدار همان اثر قدرتمندی است که انتظار داشتیم+خرید کتاب قیدار با پیک موتوری+بعد از سایت قیدار، وبلاگ قیدار هم در بلاگفا راهاندازی شد+استقبال از کتابهای آیهالله جوادی آملی، سیدمهدی شجاعی و...+قیدارها نمیمیرند، قیدار اخلاقیترین متنی است که در این چندسال خواندهام
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(17) +سید گلپای شما کیست؟+متن سرکار خانم سحر دانشور در مجله ی شماره ی سه ی داستان+نویسندهی قیدار جاخالی داده است+ما باید قیدار باشیم، افسوس که نیستیم...+امیرخانی گوگوش میشنیده و قیدار مینوشته!+به پاس جوانمردی از یادرفته، متنی از سرکار خانم ولدبیگی در سایت برهان+شاید قیدار طبیبه اصلیتش!+قیدار و کفتربازان مرید امام صادق(ع)+قیدار پرمقدار، متصل است به منبعی معنوی+این رمان میتوانست شاخصترین باشد
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(16) +قیدار، اخلاق گمشده سیاست در روزگار ما+دفترمان را لنگر کنیم!+فردانیوز و آرمانشهر امیرخانی+نماز قیدار چرا پیدا نیست؟+فروش تلفنی قیدار و سقای آب و ادب توسط سامانه سام+چه اشکالی دارد صداوسیما یک برنامه یک ساعته برای قیدار بگذارد؟
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(15) +ما قهرمان کم داریم+تبلیغ منفی برای قیدار+دلم برای سید گلپا تنگ شده است از جناب سید مهدی موسوی+حجتالاسلام ساجدی در هشتادوهشتمین خیمه: قیدار یک منبر باصفاست!+چرا عکسش رو میزنید روی جلد تجربه؟+قیدار در مناظرهی موافقان و مخالفانِ نوعارفان!+نکند قیدار شعبان بشود؟!
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(14) +قیدار چاپ هفتمی شد+معجزه ادبیات در روزنامهی فرهیختگان+پرفروشهای شهرکتاب مرکزی+جون و جان و لاتی و لاتین+امیرخانی در گرداب زندگی فرو رفت!+چرا باید از یک رمان تمجید کرد؟ رمان باید خوانده شود+توضیح رضاامیرخانی راجع به گزارش نقد قیدار در حوزه هنری و قیدار رمان نیست و من حرفهای نیستم و...+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(13) +دورهی عقلانیت دینی است نه قیدار+ امیرخانی به جای پرداختن به مفاهیم بیاثر قصه بسیجیها را بنویسد+قیدار خرافاتی است+متنی مهم از جناب محمد مهدوی اشرف: آیا قیدار رمانِ آموزشی است؟!+پرفروشترین در سامانه سام+تبریک جناب سیدمهدی شجاعی
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(12) +وقتی داستان تمام شد، بیاختیار کتاب را بوسیدم+این مدینه فاضله پر از گوسفند بود!+قیدار مرا به یاد شعرهای زرویی میاندازد+در این زمانه عوضی پنجرهای بگشایید به کوچهی جوانمردان!+گزارش جلسه نقد شیراز از جناب بردستانی+امیرخانی درست دفاع نمیکند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(11) +گزارشی از جلسه نقد استاد حسین فتاحی+ یک گل خوردی! شدیم 5-2 +تفسیر همزمان یک آیه در کمی دیرتر و قیدار!+قیدارنویس، تو بعد از من او افتادهای در سراشیبی سقوط!+نقدی بر مصاحبه تجربه، اشرافیت معنوی؟!+اردبیل و کتابفروشی+قیدار بعد از کتاب آیهالله جوادی آملی در سام+جیم خراسان و گود زورخانه!
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(10) +خبرگزاری فارس و محمدرضا سرشار، ناشران مقابل رسمالخط خاص بعضی نویسندگان بایستند!+قیدار فیلم هندی، خندهدار، برای دختران دانشآموز، مسخره، کودکانه، ایده پفکی...+قیدار به چاپ پنجم رسید، فروش تلفنی در سام+کار دلی را که متر نمیکنند+مصاحبه تجربه را حتما بخوانید اما هول نشوید و شش هزار تومان ندهید!+تکرار من او بود
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(9) +قیدار به همه فحش میدهد!+ناقیداری این زمانه+قلم امیرخانی مرا به وجد آورد+اگر كسي غير اميرخاني «قيدار» را مي نوشت قدردانش مي شدم
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(8) +قیدار، پرفروشترین کتابِ سام (خرید تلفنی)+خبرگزاری فارس و زبان قیدار همان زبانِ همهی مادربزرگهاست و آزادی رقصِ مهپاره+جناب صادق دهنادی: امیرخانی بالاخره حزب تشکیل داد+شخصیتپردازی ضعیف از پشت یک سوم+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(7) +چرا قیدار مثل تختی تو گوش شاپور نزد؟! (روایتی نادرست برای نمایش نادرستیِ قیدار)+قشر زیادی از مخاطبان نمیتوانند با شخصیتپردازی رضا امیرخانی ارتباط برقرار کنند(پایگاه خبری فسا)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(6) اثر امیرخانی پدیده نمایشگاه امسال بود+ خرید تلفنی از سام
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(5) +گاراژ قیدار باز است حتا برای شما
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(4)+قیدار مرا به من او برگرداند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(3)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(2)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشتهاند(1) +مردم ایران برای خرید کتاب عاقبت صف کشیدند
|