تاريخ انتشار : ١٣:٣٧ ١٤/٤/١٣٩١

آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(16) +قیدار، اخلاق گم‌شده سیاست در روزگار ما+دفترمان را لنگر کنیم!+فردانیوز و آرمان‌شهر امیرخانی+نماز قیدار چرا پیدا نیست؟+فروش تلفنی قیدار و سقای آب و ادب توسط سامانه سام+چه اشکالی دارد صداوسیما یک برنامه یک ساعته برای قیدار بگذارد؟
جهت سهولت دست‌رسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ملاحظه‌ی 300 نظر قبلي به لينك‌هاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
======================================
320
دانه دانه بهشت: کمی دیرتر،هدیه ی ولنتاین،قیدار!
http://aheste-larzan-biseda.persianblog.ir/post/48/
طیبه آقابابایی-تیر91

راستیاتش نمی خواهم بیندازم گردن دانش گاه،اما خب راحت هم نیست که همه اش را خودم گردن بگیرم!

اینکه از وقتی دانش جو!شده ام کتاب خواندنم کم شده است،محدود می شود به تابستان یا تعطیلی ای که بشود خواند!انگار یادم رفته است که هم میشود درس خواند و هم کتاب.بنازم...

...

قیدار هم که...

امیرخانی را همه ی خواننده های ثابتش می شناسند.به نظرم بیشتر میخواست ناز شستی نشان بدهد.خب حق بود از این نظر!از نظر خلاق بودن امیرخانی در تکیه کلامها و شخصیت سازی ها و اطلاع درباره ی مثلن گاراژیاچیزهای دیگر.

اما هدف اش را نمی فهمم.بالاخره باید چیزی میشد.

یک کتاب فقط وصف قیدار گفتن برای خود قیدار هم خوش آیند نیس!

کتاب همه اش یک  دست بود،دراصل حق نبود از نظر روند...

چه می دانم.

چیزی که مرا جذب میکند این است که امیر  خانی در شخصیت های داستانش جامیگیرد.آدم حس میکند که او خودش همه شان است.همه شان را حس کرده،جای همه شان بوده.

داستان سیستان اما یک چیز دیگر بود.

"مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد"حکما...

======================================
319
درخشش ستاره: پایان امتحانات
http://derakhshesh3tare.blogfa.com/post-262.aspx
ستاره و محمدحسین-تیر91
شکر خدا امتحانات بنده به پایان رسید به خوبی و خوشی... البته خوبی و خوشی اون رو باید بعد از دیدن نمرات تعیین کرد...

از امروز برنامه‌های بسیاری برای انجام دادن دارم... هنوز در گرفتن واحد‌های تابستانی دو دلم... چرا که نمی‌دانم با وجود وقت اندک، گرمای هوا و مسافرت‌های این فصل باز هم قادر خواهم بود به درس برسم یا خیر؟

این هفته یه روز بزرگ یعنی سالگرد ازدواج در پیش است و هنوز سردرگمیم که چه کنیم؟

یه کتاب تووووووپ خریدم که از امروز خوندنش آغاز می‌شه... قیدار اثر امیرخانی

======================================
318
داءودواء: تكثري از جنس تشتت
http://daodava.blogfa.com/post/6
احسان بابایی-تیر91

"بخشی" از شخصیت­هایی که فهرست آثارشان در این مجموعه آمده است عبارت است از:

«امام خمینی، مقام معظم رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت الله جوادی آملی، استاد مصباح یزدی، علامه حسن زاده آملی، علامه جعفری، آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی، امام موسی صدر، آیت الله سید محمد باقر صدر، مرتضی آوینی، دکتر رضا داوری، علی صفایی حائری، جلال آل احمد، محمد رضا حکیمی، حسین کچوئیان، سعید زیبا کلام، عبدالحسین خسرو پناه، علامه سید مرتضی عسگری، اصغر طاهر زاده، سلیمان حشمت، حمید پارسانیا، ابراهیم فیاض، یوسفعلی میرشکاک، شهریار زرشناس، موسی نجفی، رسول جعفریان، محمد رضا زیبایی نژاد، سید عباس نبوی، عماد افروغ، محمدرضا ریخته­گران، حسین سوزنچی، حسن عباسی، حسن رحیم پور، علیرضا پناهیان، اسماعیل شفیعی سروستانی، داود صمدی آملی، محمد مدد پور، سید محمد مهدی میرباقری، علیرضا پیروزمند، محمد فنایی اشکوری، حسن بلخاری، کریم مجتهدی، غلامعلی حداد عادل، قاسم کاکایی، سید عباس قائم مقامی، داوود فیرحی، سید یحیی یثربی، احمد بهشتی، سید حسن سعادت مصطفوی، مرتضی آقا طهرانی، احمد عابدی، علیرضا قائمی­نیا، مصطفی دلشاد تهرانی، محسن غرویان، مهدی نصیری، محمد سعید مهدوی کنی، هادی صادقی، سید احمد فردید، سید مجتبی نواب صفوی، آیت الله مهدوی کنی، رضا امیرخانی...»

اگر اين مجموعه با عنوان ديگري غير از «جبهه فكري انقلاب اسلامي» منتشر مي­شد نيازي به اين نقد و يادداشت احساس نمي­­شد. به عنوان مثال اگر اين مجموعه تنها به قصد معرفي برخي شخصيت­هايي كه با محوريت مسائل و چالش­هاي انقلاب اسلامي به نگارش آثاري همّت گمارده­اند - صرفنظر از اينكه در تبيين و تحليل خود صائب بوده­اند يا خير- با انتظار مخاطب متناسب بود. اما عنوان «مجموعه کتاب­های جبهه فكري انقلاب اسلامي» در ذهن مخاطب، توقعي ديگر بر مي­انگيزد كه اين مجموعه، اين توقع را برآورده نمي­سازد، بلكه، نقدي جدّي را متوجه آن مي­ساز­د. در مقدمه کتابچه بر جامع نبودن فهرست نویسندگان تأکید شده است؛ اما ضعف مهم­تر، مانع نبودن این مجموعه است. 

...
======================================
317
خبرگزاری شبستان: قیدار نبی، پدر پدران سلسله خاتم‌ انبیاست ا http://www.shabestan.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=6&Id=144218&Mode=
...-تیر91
کتاب «قیدار» نوشته شد تا اگر در هر گوشه‌ای از این عالم، مردی دیدید که دوان دوان از دوردست می‌آمد تمام‌قد از جا بلند شوید و دست به سینه بگذارید... تا در افق دور شود.

 

به گزارش خبرنگار شبستان، نسب نسل اول به "ایمان" برمی‌گردد، به ابراهیم حنیف که پدر ایمان بود... پای نسل دوم، در "خون" است، خونی که می‌رسد به سرخی رد تیغ بر گلوی اسماعیل ذبیح، فرزند ابراهیم..

اما سرسلسله نسل سوم، قیدار نبی، فرزند اسماعیل نبی، فرزندزاده ابو الانبیاء، ابراهیم نبی است که خود، صفتش "مدارا" ی با مردمان بود و پدر پدران سلسله خاتم انبیاست...

و این نقشی است از قیدار، عمل بنده کم‌ترین، رضای امیرخانی

 

در میان آثار منتشر شده از رضا امیرخانی همچون کتاب‌های "نفحات نفت"، "جانستان کابلستان"، "من او"، "ارمیا"، "سرلوحه‌ها"، "بیوتن"، "ناصر ارمنی"، "از به،" نشست نشا" و داستان "سیستان"، "قیدار" خیلی زود در میان خوانندگان جا باز کرد و در فاصله‌ای کوتاه تجدید چاپ شد، به گونه‌ای که هم‌اکنون پس از چند ماه از رونمایی این کتاب در نمایشگاه بین الملی کتاب، چاپ پنجم آن با شمارگان 3000 نسخه از سوی انتشارات افق روانه بازار شده است و صحبت های زیادی پیرامون آن در رسانه ها و وبلاگ ها وجود دارد.

 

رمان قیدار مشتمل بر 9 فصل و 294 صفحه است.

 

مرسدس کوپه کروک آلبالویی متالیک، تاکسی فیات، کبریتی دویست ودو، اسب اینترنشنال، موتور وسپای فاق گلابی، هجده چرخ اتاق‌دار، پلیموث کورسی سیب‌فروش‌ها، اف هشتاد و پنج عینکی شیشه شکسته، گاومیش دوازده سیلندر، براق، مرکبی آسمانی، سپید رنگ، با گوشی لرزان عناوین فصول کتاب قیدار هستند.

 

-در قرآن اسم بعضی پیامبر آمده است؛ اسم بعضی غیر پیامبران هم چه صالح و چه صالح آمده است... صلحا عاشق حضرت باری هستند ... اما حضرت حق، بعضی را خودش هم عاشق است.... عاشقی خدا توفیر دارد با عاشقی ما... خدا عاشقی است که حتما دوست ندارد اسما معشوقش را کسی بداند... به او می‌گوید رجل! همین... مرد! .... همین .... می‌فرماید وجاء من اقصی المدینه رجل سیعی ...جای دیگر می‌فرماید وجاء رجل من اقصی المدینه یسعی، یعنی این دو تا رجل با هم فرق می‌کنند.... یکی می‌آید موسی نبی را نجات می‌دهد، قوم بنی اسراییل را در اصل نجات می‌دهد... دیگری هم قومی را از عذاب نجات می‌دهد... اسمش چیست؟ اسم‌شان چیست؟ نمی‌دانیم... رجل است...

 

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: قصه از ما ربیع شروع شد... پایان ماه صفر بود که قیدار شهلا را عقد کرد... حالا دوباره به محرم نزدیک می‌شویم. قیدار منتظر است تا برای اول بار در لنگر علم هیئت جوان را بلند کند. آرام آرام سیاهی‌ها را به در و دیوار حسینیه می‌زنند و پیشواز می‌روند. گوسفند‌های پرواری هیئت را از گاراژ به لنگر می‌آورند...

 

این کتاب نوشته نشد تا نامی از قیدار باقی بماند که خوشا گمنامان! نوشته شد تا اگر روزی در خیابان بودید و راه می‌رفتید و گرفتار پنطی و نامرد شدید امیدتان ناامید نشود، بعد یک‌هو پیش پایتان پیکانی یا بنزی قرمز زد و مردی چارشانه با موهای جوگندمی پیاده شد....

نوشته شد تا اگر روزی در بیابان، بنزین تمام کرده بودید و امیدتان ناامید شده بود، بعد جیپ شه بازی یا هامر اچ دویی ایستاد و از سمت شاگرد، زنی شلنگ و چار لیتری داد دست‌تان تا از باکش بنزین بکشد...

نوشته شد تا اگر روزی در هر گوشه‌ای از این عالم، مردی دیدید که دوان دوان یا لنگان لنگان از دوردست می‌آمد... تمام‌قد از جا بلند شوید و دست به سینه بگذارید تا در افق دور شود... با گام‌هایی که هر کدام به قاعده یک آسمان است.

 

 رضا امیرخانی در مورد چگونگی شکل گیری "قیدار" اذعان کرده است: واقعیت این است که طرح "قیدار" از تصویر استقبال تختی و همراهی او با یکی از بستگان که در سال 1345 قصد سفر حج را داشته بود، شکل گرفت و اگر در داستان شخصیت قیدار با تختی ارتباط پیدا می‌کند، به خاطر وجود بن‌مایه‌های این تصویر در شکل‌گیری قیدار است. من نیز خود یک وقت‌هایی راجع به تختی رگ گردنی می‌شوم و این به خاطر این است که از تختی غیرمعقول استفاده می‌کنیم.

 

این نویسنده، نگارش "قیدار"  را ادای دینی به یک شیوه داستانی ذکر کرده و گفته است: "قیدار" حتی در عرصه داستانی ضعف‌های بی‌شماری دارد و خودم می‌گویم که "قیدار" اصلا رمان نیست.

 

گفتنی است، چاپ پنجم رمان قیدار نوشته رضا امیرخانی با شمارگان 3000 نسخه و قیمت 9000 تومان از سوی انتشارات افق به تازگی روانه بازار کتاب شده است.

راجع به چند خط پایانی این گزارش، به توضیح رضا امیرخانی ذیل نوشته ی 261م سایت ارمیا مراجعه فرمایید.
======================================
316
افق: رمان «قیدار» خواندن دارد
 
http://raeesalsadati.blogfa.com/post-38.aspx
سید احسان رئیس الساداتی-تیر91

رمان «قیدار» رضاامیرخانی را هفته قبل تمام کردم و ناراحتم از اینکه تمام شد.این احساس را موقع خواندن «من او» هم داشتم.قیدار به پای «من او» نمیرسد ولی خیلی خوب است و به ۲بار خواندنش می ارزد. مضمون قیدار عشق و وفاداری و لوطی گری -خلاصه بگم درباره سلوک -است.از «شدن» حرف میزند.ماجرای خوش نامی٬ بدنامی و گمنامی ... حق؟

شاید حالی دست داد و در اوصافش نوشتم.رمان امیرخانی را اگر یک بار بخوانی عاشق می شوی.دوبار که بخوانی باور می کنی.اگر به سه بار رسید تازه می توانی ادعا کنی که رمان را فهمیده ای.به موت قسم عین حقیقته... حق؟

به نظرم رضا دارد به دنبال همان جزیره ای می گردد که سهراب هم به دنبالش بود و آدمهایش. آنها که این روزها به دنبال مسکن قوی هستند به شدت بهشان توصیه می شود.آنها که وامانده اند.آنها که پشیمانند. آنها که پیر و مرشدشان را گم کرده اند یا خیلی وقت است به او سر نزده اند. برای او که خراب رفیق است. برای او که سیبیل گرو می گذارد و مثل چک میلیاردی از تعهدش محافظت می کند.ماجرای خوش نامی٬ بدنامی و گمنامی ... حق؟

======================================
315
درباره الی: قیدار
http://e-motamedi.persianblog.ir/post/210
الی-تیر91

آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئنتر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده...

خطانکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند در آمد، فلزش معلوم میشود، اما فلز خطاکرده رو است، روشن است... مثلِ کفِ دست، کج و معوجِ خطش پیداست...

از آدم بی خطا میترسم، از آدم دو خطا دوری میکنم، اما پای آدم تک خطا میایستم...

 

قیدار...

رضا امیر خانی...

نشر افق...

======================================
314
وبلاگ علی م: پراکنده نوشته هایی از روزی با طعم تغییر
http://blog.ali1.ir/?p=1039
...-تیر91

بعد از نماز رفتم پاساژ دنبال کتاب “مردی در تبعید ابدی”. یه کتابفروشی بهم قول داد برام بیاره فردا. بعد یه آگهی دیدم که آخرین کتاب رضا امیرخانی -قیدار- منتشر شده. کلی ذوق کردم و کتابو خریدم. در حالی که فروشنده داشت بقیه پولمو پس میداد یه نگاهی به فهرست کتاب کردم و کلی ذوق کردم از عنوانای جذاب فهرست :D توی کتاب فروشی با آقایی آشنا شدم که هوس کرد زندگینامه نادر ابراهیمی، -نویسنده ی مردی در تبعید- رو بهم هدیه بده. :D به خوبی تاثیر مثبت بودن رو احساس کردم. این هدیه بخش کوچیکی از انرژی مثبت من بود که به خودم برگشت.
برگشتنی رفتم گلفروشی یه رز سرخ گرفتم (…) و اومدم خونه، نشستم به خوندن رمان قیدار. قلم رضا امیرخانی رو دوست دارم. این دو تا پاراگراف مجزا از فصل اولشه:

تو کار قیدار پشیمانی راه ندارد. قیدار هیچ وقت پشیمان نمیشود… من همیشه به تصمیم اول احترام میگذارم. تصمیم اولی که به ذهنت میزند، با همه ی جان گرفته میشود. تصمیم دوم، با عقل، و تصمیم سوم با ترس… از تصمیم اول که رد شدی باقی اش مزه ای ندارد…

میگفتند تار و پودی که زن آبستن و زائو ابزار زده باشد، شل و وارفته است. فرشی که پیرزن بافته باشد، گرم است و به درد خواب زمستان میخورد… فرش دختر مجرد، تیزرنگ است و تند و چشم را میزند… اما همان ها میگفتند امان از قالی نوعروس و دختر عاشق… نقشش هزار راه میبرد آدم را… نقشش غلط است؛ مرغش سر میکند توی و گل و گلش میرود زیر بال و پر مرغ، اما عوضش تا بخواهی جان دارد…



======================================
313
Die Another Day:   could not foresee this thing happening to you
http://dianda.blogfa.com/post-105.aspx
dianda-تیر91
از خواب بیدار می‌شی، داری نفس‌نفس می‌زنی. آب می‌خوای. یکی می‌آره برات. خوبه لااقل هنوز کسی هست این‌جور وقتا یه لیوان آب بده دستِ آدم. بعد همش به خوابت فکر می‌کنی. بعد به این‌که "یعنی همش خواب بود؟" یا شاید "فقط یه خواب بود." می‌بینی؟ لحنِ جمله را که سوالی کنی کابوست به رویا بدل می‌شود. همین‌قدر فاصله‌ست میانشان.
...

من هیچ‌وقت "قیدار" نشدم. آرزوی من و حسین بود که قیدار بشیم. من و حسین و پسرِ هاشم. هر سه‌‌تایی‌مان می‌خواستیم وقتی بزرگ شدیم "قیدار" بشیم. نشد. من نتوانستم. شاید حسین بتواند. شاید پسرِ هاشم. اما من!؟ نه. نشدم. من زود فرار می‌کنم. زود جا می‌زنم. باسیاستم. منفعت‌طلبم. من نیستم. قیدار این‌ها نیست. شاید بتوانم روزی امیرخانی بشم اما قیدار نه......
جایی حوالیِ نکا. نباید بخوابم. باید بروم راننده‌ی جاده بشوم. شصت ساعت پُشتِ فرمان، دو ساعت خواب. بدونِ نشئگی. باید بروم گاراژِ قیدار. قیدار که نشدم، راننده‌ی قیدار که می‌توانم باشم. بروم پُشتِ کامیونم بنویسم "بی‌بی رنج‌ها را تحقیر کرد" بنویسم "من هنوز عاشقتم، تو دوتا بچه داری" بنویسم "بیمه‌ی جون" بنویسم "یا رب نظرِ تو برنگردد، گورِ بابای بقیه" یا شاید "دندونِ لقِ دنیا" یا بنویسم "منُ که می‌بینی از همه کَندَم. دیگه عروسم جاده‌ست"
من نباید بخوابم.

======================================
312
هیس: یه روز خوب میاد...اینو میدونم
http://sokotemotlagh.blogfa.com/post-81.aspx
نرگس-تیر91

قیدار میخوانم.

اصلا دوست ندارم کتاب را نخوانده هی مقایسه اش کنم با کارهای قبلی امیرخانی

اما آن طرف ذهنم هی ایراد میگیرد که چقدر این کار ضعیف تر از آب درآمده است.

قیدار میخوانم...

اما من او نمیشود...بیوتن نمیشود..چون اینبار وقتی به یک جمله ی فوق العاده برخورد میکنم دوست دارم بلند برای همه بخوانمش....

قبلترها این طوری نبود...قبلترها هیچ جمله ای را بلند نخواندم برای کسی....

======================================
311
خبرآنلاین: لطفا گوسفند نباشید/۹۱۱ راز زیبایی/ ۶ کلاه تفکر/ آخرین راه لاغری
http://www.khabaronline.ir/detail/225979/culture/book
..-تیر91
لیست پرفروش ترین‌های هفته دوم تیرماه رنگ و بوی تابستان و فراغت گرفته و علاوه بر تازه‌ترین رمان‌های پرفروش کشور، کتاب‌های خواندنی و پرطرفدار حوزه روانشناسی و موفقیت را نیز در خود جای داده است. به گزارش خبرآنلاین، جدول پرفروش ترین آثار فرهنگی هفته دوم تیرماه سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام منتشر شد تا مشخص شود علاوه بر آثار ادبی و کتب خاطرات، بازار کتب روانشناسی و موفقیت هم داغ است. با وجود رکورد شکنی شاهکار آیت الله جوادی آملی «مفاتیح الحیات» که در عرض دو ماه بیش از 90هزار نسخه (19چاپ) از آن فروش رفته و هنوز هم مردم بدنبال خرید آن هستند؛ رمان خواندنی سید مهدی شجاعی هم این روزها همچنان پرفروش است که شاید با درونمایه مذهبی و کنایه های طنزآلود نویسنده و همچنین ایام شعبان و میلاد حضرت مهدی(ع) بی ارتباط نباشد. «کمی دیرتر» هم از نمایشگاه کتاب تا کنون 3 بار تجدید چاپ شده است.

خاطرات و روزنوشت های سال 1368آیت الله هاشمی رفسنجانی هم همچنان مخاطب دارد و در لیست پرفروش ها به چشم می خورد؛ خاطراتی خواندنی از سال سرنوشت ساز نظام و اتفاقات تلخ و شیرین سال 68.  تازه ترین رمان رضا امیرخانی هم که از نیمه اردیبهشت تا امروز نزدیک به 30 هزار نسخه فروش داشته و در لیست پرفروش ترین های انتشارات افق بوده، هنوز در فهرست علاقمندی های اهالی کتاب است. «قیدار» شاید گمشده اخلاق سیاسی روزگار ماست که اینگونه طرفدار پیدا کرده، رمانی درباره بازگشت به جوانمردی دهه 50.

ساکنان تهران برای تهیه این کتاب ها و لوح فشرده دکتر شریعتی کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این کتاب را تلفنی سفارش بدهند.

======================================
310
بی‌شعورزادها: پیامی به رضا امیرخانی
http://hemaqat.blogfa.com/post-97.aspx
مصطفی سیاهکالی-تیر91
قیدار... مأیوسم که مبعوثم!
======================================
309
چکه کلمات از قلم افکارم:  در گوشم نجوا نکن
   http://lvl4hs4.blogfa.com/post-210.aspx
مهسا-تیر91

به صفدر می گوید:

  -داش! ده قدم برو عقب تر از صندلی من و آنجا بایست...کسی اگر آرام در ِ گوش ِ قیدار نجوا کند، قیدار

   خر می شود....محضری وقتی کسی عقب بایستد، مجبور است بلند حرف بزند....مثل ِمرد!

   "قیدار-رضا امیر خانی"

======================================
308
ماهاویز: دو؟ یک؟
http://mahaviz.persianblog.ir/post/96
مهیا رحمانی-تیر91
آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئنتر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده ... این حرف سنگین است ... خودم هم میدانم. خطا نکرده، تازه وقتی خطا کرد و از کارتنِ آکبند در آمد، فلزش معلوم میشود، اما فلزِ خطاکرده رو است، روشن است... مثلِ کفِ دست، کج و معوجِ خطش پیداست.

از آدمِ بی خطا میترسم، از آدمِ دو خطا دوری میکنم، اما پای آدمِ تک خطا میایستم...


=======================================
307
روزنوشت شخصی: قیدار
http://mahdibaradaran.blogfa.com/post-213.aspx
مهدی برادران-تیر91
بر خلاف عرف رمان ها، هر برگ از اثر جدید امیر خانی راکه میخوانی بیش از آنکه پایان رمان را بتوانی حدث بزنی !  حیران میشوی که امیرخانی به کجا می بردت .

  البته محو شخصیت قیدار می شوی !

شخصیتی مبهم و عجیب !  

زندگی قیدار چه زمانی که به یاد ژان والژان بینوایان می اندازد ات و چه زمانی که فکر میکنی طوفان  دیگری در راه است  و امیر خانی میخواهد طوفان  سید مهدی شجاعی  را کامل کند ، و چه زمانی که به واقعیت های چهل و پنجاه سال قبل نزدیک میشود ،برایت بدیع و جذاب و البته جالب است. 

چند روزی با قیدار زندگی کردم و به او خو گرفتم ولیکن هنوز جواب سئوالم را نگرفته بودم که چرا امیر خانی ما رامهمان کسی کرده است که 

..... اعتقاد دارد هرچه اسم مشدی هست تو عالم ، بایستی یک داش اول ش اضاف کرد .... 

اهل گود و زورخانه است و با آقا تختی بوده است و البته کتاب علما را ورقی زده  و با سید علی گلپا راز و رمزی دارد و... برای  سرباز ها ، پاس بان ها لقمه می گیرد . 

قیداری که به معمار می گوید : من قیدارم ، نه اریاب ..... ارباب ، فقط یکی است تو عالم .  تو داری خیمه اش را علم میکنی ....

قیداری که حرف اش دو تا نمی شود ولی اتولاش را کرده کامیون و کامیون را کرده دو تا و دو تا را چهار تا و چهار تا را چهار تریلی وچهار تریلی را هشت تا ،

 ...........و یک راننده را کرده ، دو تا و شدند یک لشگر ............

 تریلی هایی که پشت گل پاش شاگرد نوشته است  ، "بیمه " و پشت گل پاش راننده ، "جون "

و برای لشگر ش لنگری ساخته که قدم گاه آقا سید علی گلپا ست . 

و  در آن حسینه ای راه انداخته وعلاوه بر لشگر رانندگان و کارمندان اش عده ای معتاد را جمع کرده وآنها را سفید و سیاه می خواند و خوش ندارد کسی به  آن معتاد بگوید ....

و گوسفندانی را هم در آن پروار میکند که  بیشترشان متعلق اند به حضرت" جون "و مال هیات ارباب اند ..

قیداری که سوار ماشین بوفالو میشود و خیراتش هم در اشل ماشین اش است 8 سیلندر ، و اگر میخواهی خیراتی از قیدار بگیری باید ظرف ات بزرگ باشد . در اشل قیدار . 

قیداری که معلوم نیست اهل قلهک تهران است و  یا پنج کلیومتری بندر جاسک ، خرمشهر ویا ....

//////////////

چند روزی با قیدار زندگی کردم ،  ولی اسم ش را نمی دانم ؟ چیست ؟  نمی دانم .... رجل است . 

در طول مجالست با قیدار او از گنده نامی ، به گند نامی و گم نامی می رسد . 

و هنوز ما حیران که قصه چه بود ، تا آن که در آخر کتاب امیر خانی بیانییه صادر میکند تا ما را بیدار کند . 

ام روز ، گاراژ نیست ، هست ام مثل سابق نیست . لنگر هست ، لنگر همیشه  هست ، ...... قیدار اما .... هست و نیست ! 

//////////

چند روزی است که به برکت میهمانی قیدار گونه آقا رضا امیر خانی ، داریم تلاش میکنیم ،دفتر کارمان را بکنیم لنگر .... ،!

اگر اینجا نشد جای دیگر ، لنگر همیشه هست ..... قیدار اما ..... هست و نیست ! 

....کاش پیش حضرت حق ، اسم نداشتیم ، اما  رجل بودیم  ........  مرد بودیم .... 

طوبا للغرباء ! 

کتاب حق ایست . بخوانید و بگویید : "حق ، حق !"


=======================================
306
just me: 023
http://az-chi-begam-16.blogfa.com/post/23
زهرا دست خط-تیر91

دعا کنید بازم برم .....

کتاب قیدار هم خیلی قشنگه الهی فدای رضاجان امیرخانی ....

=======================================
305
هر گوشه ی این نیمکت ها یادیست: قیدار ...
http://madreseyemooshha.blogfa.com/post-129.aspx
مهناز-تیر91 

زیاد تو زنده گی خطا کرده ام ، خیلی بیشتر از تو ؛ برای همین با آدم خطا کار راحت ترم . آأمی که یک بار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد ، مطمئن تر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده ... این حرف سنگین است ... خودم هم میدانم . خطا نکرده ، تازه وقتی خطا کرد و از کار تن آک بند در آمد ، فلزش معلوم می شود ، اما فلز خطاکار رو است ، روشن است ... مثل این کف دست ، کج و معوج خطش پیداست . ازآدم بی خطا می ترسم ، از آدم دو خطا دوری می کنم ، اما پای آدم تک خطا می ایستم ... با منی ؟

شهلا وسط گریه لبخند می زند و سر تکان میدهد :

با تو ام ...

نمی گوید با شما ... می گوید ، " با تو " .

" رضا امیر خانی – قیدار-مرسدس کروک ...- صفحه ی 31"

=======================================
304
خبرگزاری فارس: مقصر جهانی نشدن ادبیات انقلاب اسلامی خودمان هستیم
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910330001123
مصاحبه رضا اسماعیلی-تیر91
چه اشکالی دارد یک برنامه یک ساعته در یکی از شبکه‌های صدا و سیما داشته باشیم که به عنوان مثال اگر آقای رضا امیرخانی داستان جدید نوشتند، آن داستان به مردم و جامعه ادبیات معرفی شود تا کسانی که به ادبیات علاقه‌مند هستند، با این اثر آشنا شوند و آنها را مورد مطالعه قرار دهند
=======================================
303
روزمرگی:  كدام قيدار ؟ كدام اميرخاني ؟
 

http://roozmarregy.blogfa.com/post-58.aspx
عبدالرضا-تیر91
بسم الله

قیدار جناب امیرخانی به چاپ ششم رسیده است یا شاید هم حالا شده باشد هشتم. قیدار امیر خانی بسیار جذاب است و در بسیاری از مواقع دوست داشتنی. قیدار جناب امیرخانی به کمک مقداری شهلا و اندکی سید گلپا، آدم را می کشاند تا آخر کتاب.( گاو میش و صفدر هم البته بی تاثیر نیست)

قیدار جناب امیرخانی اما چند سوال برای من باقی گذاشته است:

1- قيدار تا كجا از قيد شريعت گذشته است ؟ خالق قيدار مي گويد : طريقت بدون شريعت ، قابل تحمل تر از شريعت بدون طريقت است[1] . من البته آمريكا كه هيچ حتي به ميان صوفيان افغان هم نرفته ام و البته اميرخاني رفته است و البته شك ندارم كه ايشان به زودي سفرنامه هندوستان شان نيز منتشر خواهد شد . حسن طريقت بدون شريعت در آن سرزمين اين است كه ديگر قرار نيست نويسنده گرفتار رودربايستي حضرت "جون " غلام امام حسين - عليه السلام – بماند كه در كربلا خون ريخت و خونش ريخته شد و ...

2- قیدار تا کجا اهل مداراست؟ تا جایی که برای مدافعان خرمشهر عقب بوفالو آبگوشت بار بگذارد که مباد مجبور شود به روی اهل تجاوز تفنگ بکشد؟ یا تا جایی که از ترس سوار آپولو شدن، معشوقه اش را سوار 12 سیلندر کند و چنان از معرکه بگریزد که مبادا قرار باشد در رویارویی با نوکران پسر، خونی از ایشان بریزد؟ با دوستان مروت با دشمنان مدارا؟ پس آن همه "حرب لمن حاربکم" به چه کار می آید؟

3- نماز قيدار چرا پيدا نيست ؟ روزه اش چه ؟ نهي از منكرش چه ؟ آيا از همان خوشمزگي طريقت فارغ از شريعت است ؟ آيا از ترس جايزه ي ستاد اقامه نماز است كه مبادا چماق شود در دستان روشنفكران اين سرزمين كه ديگر مصاحبه نكنند و تحويل نگيرند و تيترا‍ژ پايين بيايد و ...

4- قيدار به مسجد نمي رود . نه از ترس جايزه‌ي ستاد اقامه نماز و نه از ترس رياكاري . قيدار مسجد را دوست ندارد . نه مسجد را و نه منبر مسجد را . بالاي منبر شريعت مي آموزند اما كسي بر چهارپايه‌ي هيأت احكام شرع نمي گويد . پس قيدار چهارپايه را ترجيح مي دهد و حسينيه را . هيأت چهارپايه اي دارد كه همه مي توانند روي آن بنشينند و حرف بزنند ، منبر اما جاي نشستن روحانياني است كه فقط مدح و روضه نمي خوانند بلكه فقه هم مي گويند . پس قيدار منبر را پنهان مي كند مبادا قرار باشد كسي شريعت بياموزد .

5- ماجراي قيدار ، ماجراي طبقات اجتماعي است . خالق قيدار ، به هم ريختگي طبقات اجتماعي را از دور دوم رياست جمهوري خاتمي مي داند[2] ، اما بساط قيدار را انگار در دوران پهلوي پسر دارند به هم مي ريزند . سياسي ترين وجه اين رمان همين ماجراست . البته اگر اميرخاني از به هم ريختگي طبقات اجتماعي ، رسيدن ناداران و كم مايگان به مقامات اجتماعي با رانت هاي سياسي و نفتي است ، چرا سال 80 مورد توجه ايشان است في المثل اگر ايشان نمي داند و نمي شناسد ، من كه زاده كرمانم مي توانم به او نشان دهم كه بسياري از كساني كه همراه با اولين رئيس جمهور پس از جنگ به مقامات رسيدند پيش ار انقلاب اسلامي 57 در كجا و چگونه به سر مي بردند .



[1] . مجله تجربه شماره 12 ، صفحه 33 ، مصاحبه با رضا اميرخاني

[2] . مجله تجربه شماره 12 ، صفحه 34 ، مصاحبه با رضا اميرخاني

=======================================
302
خبرآنلاین: پرفروش​ترین​های هفته: کوروش کبیر، استیوجابز، هاشمی​رفسنجانی، شریعتی، قیدار و... http://www.khabaronline.ir/detail/224274/culture/book
...-تیر91
جدول پرفروش​ترین​های هفته نخست تیرماه منتشر شد تا انتخاب​های تابستانی مردم رنگ وبوی خاصی داشته باشد و کتب خاطرات و دستورالعمل​های کاربردی بیشترین سهم را به خود اختصاص داده باشد.

به گزارش خبرآنلاین، در لیست منتشر شده سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ «سام» برای هفته نخست تابستان 91 آثار متنوعی از حوزه های ادبیات، روانشناسی، تاریخ شفاهی، سیاست و دین به چشم می خورد. خاطرات سال 68 آیت الله هاشمی رفسنجانی با عنوان «بازسازی و سازندگی» که در لیست پرفروش ترین کتب سیاسی امسال هم قرار گرفته در کنار «مفاتیح الحیات» کتاب فوق العاده آیت الله جوادی آملی که در سه ماه گذشته بیش از هفت بار تجدید چاپ شده و همچنان پرفروش و در برخی نقاط کشور نایاب است در کنار اثر خواندنی رضا امیرخانی؛ «قیدار» و سیدمهدی شجاعی؛ «سقای آب و ادب» جای خود را بین مردم باز کرده اند.


ساکنان تهران برای تهیه این کتاب ها کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این کتاب را تلفنی سفارش بدهند.
=======================================
301
فردانیوز: آرمانشهر امیرخانی و نیاز امروز جامعه ما/روایتی از نوستالژیِِ فتوت و صفا
http://www.fardanews.com/fa/news/207290/%D8%A2%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DA%98%DB%8C%D9%90%D9%90-%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%AA-%D9%88-%D8%B5%D9%81%D8%A7
احسان حسینی نسب-تیر91

سرویس فرهنگی «فردا»:احسان حسینی نسب: قیدار، آخرین کتاب امیرخانی که این روزها با استقبال مخاطبان مواجه شده است، روایت دلدادگی مردی لوطی مسلک از تهرانی‌های قدیم است که دل باخته دختری است و در عین حال شخصیتی کاریزماتیک دارد. داستان در دهه‌های سی و چهل می‌گذرد و راوی اتفاقاتی است که در آن دوره می‌افتد.

قیدار را می‌توان از چند جهت بررسی کرد، پیش از همه باید تاکید کرد امیرخانی راوی داستانی است که خود زمان روایت داستان را تجربه نکرده است. علیرغم برخی انتقادات که منتقدین به کتاب امیرخانی وارد کرده‌اند باید تاکید کرد نثر این کتاب، در کنار تعاریف و تصاویر بسیار قوی وجه تمایز قیدار با کتاب‌های مشابه آن است. مانند این که نویسنده‌ای دوران روسیه کمونیستی را درک نکرده باشد اما چنان قوی اثری را در آن دوره زمانی خلق کند که به عنوان مثال شما با خواندن آن به یاد آثار میخائیل بولگاکف بیفتید. به نظرم نویسنده‌ای که بتواند این دیالوگ با گذشته را به بهترین و باورپذیرترین صورت آن برقرار کند نویسنده موفقی است، بنابر این امیرخانی را در نثر و روایتگری قیدار، دامنی منزه دارد.

قیدار، رمان لوطی‌های تهران است. یادآور داستان‌های مرد‌های قدیم تهران که میل زورخانه را در گود دست می‌گرفتند و دم از حق می‌زدند و هو می‌کشیدند. در کنار این لوطی منشی قیدار، دلباختگی او به شهلای داستان نیز مکمل شخصیت قهرمان قیدار است. آنچه که امیرخانی با رندی از آن تغافل نکرده است، نشان دادن وجوه مختلف شخصیت قیدار است، قیداری که گاراژدار بزرگ تهران است، قیداری که سفره‌دار بزرگ هیئت است، قیداری که افسر ژاندارمری را تلکه می‌کند، قیداری که دست بیچارگان را می‌گیرد، قیداری که راننده‌های معتاد شده را دور و بر خودش جمع کرده، قیداری که عاشق است و قیداری که سالک راه است، یعنی دل در گرو مهر پیرش دارد.

رضا امیرخانی در قیدار پیش از آنکه کاراکتری از قیدار را به تصویر بکشد، آرمان‌شهری را با تعریف خودش توصیف می‌کند. آرمان‌شهری که تحت لوای قیدار خان و با حضور رانندگان بیابانی در گاراژ او و در لنگر پا سید تصویر شده است. تربیت راننده‌های بیابانی مطابق با منش پهلوانی قیدار و همچنین نحوه برخورد او با معتادهایی که در لنگر پا سید مواد مخدر می‌کشند همه و همه نشان دهنده آرمان‌شهری است که امیرخانی در قیدار آن را بیان کرده است. ارادت او به سید گلپا و عداوت او با راننده‌های گاراژ شاهرخ که همه زن باره و عیاش هستند رسم‌الخط امیرخانی در بیان آرمان شهرش است. هرچند امیرخانی در توصیف این آرمان شهر گاهی به ورطه شعارزدگی نیز می‌افتد.

امیرخانی نویسنده‌ای ایدئالیست است و این ایده‌آل گرایی را در قیدار به کامل‌ترین صورت نشان داد. نویسنده‌های ایده‌آلیست کار سختی را پیش رو دارند چرا که حرکت در این مسیر، حرکت بر لبه تیغ است، افتادن در دام ابتذال کوچکترین خطری است که نویسنده‌های ایده‌آل گرا را تهدید می‌کند. شاهد این مساله، سیاه و سفید بودن افرادی است که در زندگی قیدار حضور دارند، قیدار به هیچ کسی نگاه رنگی ندارد، برای قیدار یا همه پاکند و یا همه ناپاک و این اولین پرده از ایده‌آل گرائی است.

تقسیم بندی شخصیت‌های این رمان به سیاه و سفید از سوی دیگر مساله‌ای بود که امیرخانی بر آن بارها تاکید کرد، هرچند سوال این جاست در دیدگاه امیرخانی که مبتنی بر عرفان و فقه است، نگاه سیاه و سفید به افراد چگونه می‌تواند معنا داشته باشد، اساسا نگاه دین به افراد، نگاه سیاه و سفید نیست؛ نگاه مبتنی بر «یا با ما یا بر ما» نیست، بلکه افراد با هر مسلک و مرامی در بارگاه عدل خداوندی با یکدیگر برابرند و حتی نگاه خداوند نیز بر اساس فقه اسلامی نگاه نابرابر یا سیاه و سفید نیست.

قیدار از سویی روایتی بیرونی از زندگی مردم اجتماعی است که به پهلوان خود -قیدار- آنگونه که شایسته است احترام می‌گذارند [و پس از آن که پهلوانشان در تصادف با کامیون، مدتی خانه نشین می‌شود، دلسوزانه و به لطایف‌الحیل در پی بازگرداندن او به اجتماع هستند] و از دیگر سو، روایت درونی از دغدغه‌ها و مالیخولیای زندگی پهلوانی است که در عین پهلوانی،‌ قهرمان مردمش نیز هست و تمام این روایت درونی و بیرونی در بستری از عرفان روایت می شود.

اما آنچه که باید بر آن تاکید کرد، این است که امیرخانی مسک و مرام پهلوانی و مردانگی را در اثر اخیر خود به تصویر کشیده است، یعنی دقیقا آنچه که نیاز جامعه امروز ما است؛ همان گونه که سید مهدی شجاعی نیز در نامه‌ای که به امیرخانی نوشت نیز بر این مهم تاکید کرد. شجاعی نوشته بود: «...رمانی که در خشکسالی و برهوت ادب و جوانمردی و مروت، خبر از چشمه سار زلال عیّاری و فتوّت بیاورد و با محمل پرداختن به صنف و طیفی ناشناخته و نپرداخته ، به احیای ارزشهای مشرف به انقراض بپردازد.رمان قیدار احیاگر فرهنگ و آدابی است که در ذات مردم ما به دلیل ریشه های اسلامی و ایرانی وجود داشته و تهاجمات بیرونی و تسامحات درونی ، بر آن غبار غفلت و نسیان نشانده...»

قیدار پایان بندی خوبی نداشت. شعار زده تمام شد، اشاره نویسنده به گمنامی قیدار در پایان کتاب و گم شدن او در بین مردم با وجاهت و جایگاهی که داشت، بیشتر شعار زده بود تا ملموس و واقعی. هرچند امیرخانی کوشیده بود در این داستان دقیقا آنچه را که به آن اعتقاد دارد بیان کند اما به عقیده نگارنده نتوانست پایان آن را آنگونه که از آغاز روایت کرده بود به سرمنزل مقصود برساند.

مجموعا قیدار اتفاق این روزهای ادبیات داستانی است، داستانی است مستحکم با بیانی قوی و نثری دوست داشتنی. انصاف نیست اگر از کنار این رمان به سادگی بگذریم و زحمتی که نگارنده آن در خلق تصاویری که خود در آن‌ها حضور نداشته کشیده توجه نکنیم. امیرخانی نویسنده خوبی است، نویسنده‌ای که بتواند در یک ماه بازار کتاب را در دست بگیرد بی‌تردید نویسنده خوبی است.

در همين رابطه :
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(15)  +ما قهرمان کم داریم+تبلیغ منفی برای قیدار+دلم برای سید گلپا تنگ شده است از جناب سید مهدی موسوی+حجت‌الاسلام ساجدی در هشتادوهشتمین‌ خیمه: قیدار یک منبر باصفاست!+چرا عکس‌ش رو می‌زنید روی جلد تجربه؟+قیدار در مناظره‌ی موافقان و مخالفانِ نوعارفان!+نکند قیدار شعبان بشود؟!
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(14) +قیدار چاپ هفتمی شد+معجزه ادبیات در روزنامه‌ی فرهیختگان+پرفروش‌های شهرکتاب مرکزی+جون و جان و لاتی و لاتین+امیرخانی در گرداب زندگی فرو رفت!+چرا باید از یک رمان تمجید کرد؟ رمان باید خوانده شود+توضیح رضاامیرخانی راجع به گزارش نقد قیدار در حوزه هنری و قیدار رمان نیست و من حرفه‌ای نیستم و...+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(13)  +دوره‌ی عقلانیت دینی است نه قیدار+ امیرخانی به جای پرداختن به مفاهیم بی‌اثر قصه بسیجی‌ها را بنویسد+قیدار خرافاتی است+متنی مهم از جناب محمد مهدوی اشرف: آیا قیدار رمانِ آموزشی است؟!+پرفروش‌ترین در سامانه سام+تبریک جناب سیدمهدی شجاعی
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(12) +وقتی داستان تمام شد، بی‌اختیار کتاب را بوسیدم+این مدینه فاضله پر از گوسفند بود!+قیدار مرا به یاد شعرهای زرویی می‌اندازد+در این زمانه عوضی پنجره‌ای بگشایید به کوچه‌ی جوان‌مردان!+گزارش جلسه نقد شیراز از جناب بردستانی+امیرخانی درست دفاع نمی‌کند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(11)  +گزارشی از جلسه نقد استاد حسین فتاحی+ یک گل خوردی! شدیم 5-2 +تفسیر هم‌زمان یک آیه در کمی دیرتر و قیدار!+قیدار‌نویس، تو بعد از من او افتاده‌ای در سراشیبی سقوط!+نقدی بر مصاحبه تجربه، اشرافیت معنوی؟!+اردبیل و کتاب‌فروشی+قیدار بعد از کتاب آیه‌الله جوادی آملی در سام+جیم خراسان و گود زورخانه!
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(10) +خبرگزاری فارس و محمدرضا سرشار، ناشران مقابل رسم‌الخط خاص بعضی نویسندگان بایستند!+قیدار فیلم هندی، خنده‌دار، برای دختران دانش‌آموز، مسخره، کودکانه، ایده پفکی...+قیدار به چاپ پنجم رسید، فروش تلفنی در سام+کار دلی را که متر نمی‌کنند+مصاحبه تجربه را حتما بخوانید اما هول نشوید و شش هزار تومان ندهید!+تکرار من او بود
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(9)  +قیدار به همه فحش می‌دهد!+ناقیداری این زمانه+قلم امیرخانی مرا به وجد آورد+اگر كسي غير اميرخاني «قيدار» را مي نوشت قدردانش مي شدم
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(8) +قیدار، پرفروش‌ترین کتابِ سام (خرید تلفنی)+خبرگزاری فارس و زبان قیدار همان زبانِ همه‌ی مادربزرگ‌هاست و آزادی رقصِ مه‌پاره+جناب صادق دهنادی: امیرخانی بالاخره حزب تشکیل داد+شخصیت‌پردازی ضعیف از پشت یک سوم+
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(7) +چرا قیدار مثل تختی تو گوش شاپور نزد؟! (روایتی نادرست برای نمایش نادرستیِ قیدار)+قشر زیادی از مخاطبان نمی‌توانند با شخصیت‌پردازی رضا امیرخانی ارتباط برقرار کنند(پایگاه خبری فسا)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(6) اثر امیرخانی پدیده نمایش‌گاه امسال بود+ خرید تلفنی از سام
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(5) +گاراژ قیدار باز است حتا برای شما
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(4)+قیدار مرا به من او برگرداند
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(3)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(2)
. آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(1) +مردم ایران برای خرید کتاب عاقبت صف کشیدند

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ١٥٢٨١
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.