جهت سهولت دسترسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ديدن دویست و نود نظر قبلي به لينكهاي پايين صفحه مراجعه فرماييد.
=======================================
310
به کجا: نفحات امیرخانیه
http://bekoja.blogfa.com/post-79.aspx
محمد ع.-شهریور90
...
آقا رضای امیرخانی! اگر این همه سابقهی تحقیق در حقوق و فلسفه و فقه و عرفان هیچ ربطی به قانون نویسی ندارد-که البته حقوق و فلسفه و فقه، ربط مستقیم دارد- شما چه ربطی به قانون کار داری؟ شما که مکانیک خواندهای و کارَت داستاننویسیست چه نسبتی با «قانون کار» داری؟ شما درخت را در چشم خودت نمیبینی ولی تا خاری در چشم دیگران میبینی داد و قال راه میاندازی!جدای از اینکه مرحوم معارف، پنجهشکسته را در دوتار خراسانی بهکار برده، نه تار، و نحوهی نوازندگی فرق دارد با چیزی به ساز-زدن اضاف کردن!
...
این مطلب عینا در سایت ارمیا کار شده است.
=======================================
309
پرده دری: بعد از یکسال
http://delakdan.persianblog.ir/post/25/
امین کامروا-مرداد89
خیلی وقته که نمی نویسم
شاید به خاطر این که ماشینو فروختم
شاید به خاطر این که تنبلم
حالا که شدم کارگر یه کتابفروشی بیشتر میشه کتاب بخونم
آخریش نفحات نفته رضا امیرخانیه که اگه کسی دیگه ای مولفش بود جواز چاپ نمی گرفت
=======================================
308
سیاه چاله ها: دانشگاه آزاد دولتی!!!
http://peiro.blogfa.com/post-12.aspx
peiro -اسفند90
اول : دانشگاه آزاد یه چیز منحصرا شخصی و خصوصی نبود و نیست از اولی که تاسیس شد تا حالا .
دوم : دانشگاه آزاد به هیچ وجه یه چیز دولتی نبوده
صفرم : من تصورم اینه که دانشگاه آزاد شاید ابتدا با کمک های دولتی پا گرفت ولی در کل یک سازمان عمومی و نیمه خصوصی است.
مثلا در شهر ما دانشگاه آزاد با کمک های شورا و فرمانداری و شهرداری و خیرین و لنج داران و ... به شهر اومد .
و در بسیاری از شهرهای دیگر نیز که سراغ دارم این گونه مشارکتی بوده است اما دانشگاه کم کم به وسیله مدیریت محلی و مدیریت کلی اش و با اتکا به شهریه دانشجویانش روی پای خودش می ایستد و . . .
در این بین
بخاطر اقتصاد ضعیف بازار ایران ، احزاب اپوزیسیون دولت، نقش اقتصاد و گردش مالی دانشگاه آزاد را جدی گرفته و داخل معادلات خودشان کردند
اپوزیسیون دولت که دستش از پول ملت کوتاه تر است برای مشکل اقتصادی خود یا باید مطلق، متکی به بازار باشد که عملا محقق نمی شود
- به دلیل حضور دولت در بازار و واردات و صادرات و تک فروشی و خرده فروشی و عمده فروشی ، عمده بازاریان ایرانی موفق از رانت های دولتی استفاده می کنند و نزدیک به دولتند -
یا باید گردش مالی خود را از طریق مشارکت طرفداران حزبی خود یعنی عموم مردم تامین کند که در ایران همچین چیزی شکل نگرفته
یا باید از منابع مالی عظیم یک سازمانی که دولت در آن دست اندازی ندارد استفاده کند که دانشگاه آزاد باشد
حالا اگر این دانشگاه آزاد را دولتی کنیم و دولت کوچک نشود ، و امکان استفاده اقتصادی دیگری برای احزاب متصور نباشد لاجرم احزاب موجود اپوزیسیون دولت ، یا به سمت از بین رفتن پیش می روند یا برای ادامه حیات خویش ، خود فروشی سیاسی کرده و ریال ها و دلارهای دشمنان را جذب می کنند و در این بین یک اتفاق خواهد افتاد و آن یک واکنش کاتالیزوری برای تبدیل شدن از ضد دولت به ضد نظام خواهد بود.
به نظرم به جای در دست گرفتن مدیریت دانشگاه آزاد اگر سعی بر نظارت یک نهاد مردمی مثل مجلس بر آن بود بهتر میشد نتیجه .
-------------------------------------------
زیر نوشت و ریز نوشت :
1- کاش این مجلس بیشترین توانش را روی بهترین شکل اجرای اصل 44 صرف می کرد . تا اقتصاد مولد غیر وابسته به دولت شکل بگیرد .
2- رضا امیرخانی در این خصوص بحث مبسوطی دادر در تحزب نفتی !!
=======================================
307
شورشگر: پنداری در باب روضه تلویزیونی
http://shureshgar.blogfa.com/post-71.aspx
شورشگر مسلمان-اسفند90
لطفا برای خواندن این مطلب 1700 کلمه ای بنده چندان وقت نگذارید؛ احتمال زیاد دارد که این مطلب و نشریه حامل آن، هدفی جز وقت گذرانی شما نداشته باشد! متأسفانه در دنیایی به سر می بریم که همه چیز جزئی از «صنعت سرگرمی» شده است. صنعت سرگرمی یک حقیقت برای عصر مدرنیته و به قول خودشان «عصر طلایی اطلاعات» است. این کلمه ترجمه ای از واژگان entertainment industry می باشد. اگر زمانی بشر در عصر کشاورزی زندگی می کرد و بیشترین مشاغل و هزینه در سبد خانوار را برای خورد و خوراک و خرید محصولات کشاورزی اختصاص می داد؛ اگر پس از اختراع ماشین بخار و در عصر صنعت، بشر به تولید انبوه محصولات صنعتی رو آورد و بیشترین هزینه در سبد مصرفی شما برای خرید این مصنوعات و محصولات پرداخت می شد؛ پس تعجبی نکنید که امروز نیز با زندگی در عصر جامعه ی اطلاعاتی با مختصات خاص این دوران در ارتباطیم. در این عصر، سرگرمی به صورت یک صنعت گسترده در می آید و شما بدون آنکه خودتان هم متوجه باشید بیشترین هزینه را پرداخت می کنید تا در ازای خدمات (و نه محصول) به گذران وقت بپردازید. بحث در زمینه عصر اطلاعات مطالب زیبا و گسترده ای را می طلبد که می توانید به کتاب «جامعه اطلاعاتی» نوشته ی «فرانک وبستر» مراجعه نمایید. در زمینه صنعت سرگرمی نیز رضا امیرخانی در کتاب «نفحات نفت» اندک اشاراتی نموده است.
=======================================
306
انجمن علمی برق دانشگاه صنعتی قم: معرفی یک کتاب
http://eequi.blogfa.com/post-313.asp
سروش نورزاد-اسفند90
همین ترم قبل بود که یه دفعه یکی از بچه های صنایع ترم بالایی اومد تو سوییتمون و باهامون کلی حرف زد که آقا! یه یارویی رو دعوت کردیم بیاد آمفی تئاتر حرف بزنه... آدم روشن فکریه ، ولی کسی نیومده و این یه جور آبرو ریزیه! اگه میشه بیاین شرکت کنین و هر کسی رو که میشناسین هم بگین بیاد.
ما هم چون حال گوش دادن به یه مشت حرفهای تکراری رو نداشتیم و از طرفی نمیخواستیم آبروی دانشگاه بره ، رفتیم به همایش با کتابی که تا صفحه ی ایکس از اون رو خونده بودم... هدف این بود که میشینیم و تو آمفی تئاتر درسمون رو میخونیم! رفتیم!
از نشستن ما در جلسه طولی نکشید که جذب حرفهای این جناب شدم! چنان خوب مسائل اقتصادی ایران رو تحلیل میکرد که هیچکس نمیتونست رد بکنه حرفاش رو! سوالاتی برامون پیش اومد که با رقعه هایی رسوندیمشون به این جناب و از روی خوش اقبالی من ، سوال من هم بین سوالایی که تصادفی خونده میشد بود! ایشون در جواب به سوال من گفتن :
پاسخ این سوال رو من در کتابی از خودم نوشتم و اگر علاقه دارین جوابش رو بدونین این کتاب رو بخونین!
اینجا بود که من با کتاب نفحات نفت آشنا شدم ، نوشته ای از این فرد روشن فکر به نام رضا امیرخانی! لیسانس گرفته از رشته ی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف.
من در پایان اون سخنرانی هنوز صفحه ی ایکس کتاب رو باز نگه داشته بودم.
4 هفته پیش این کتاب رو خریدم . وقتی این کتاب رو با صدای بلند میخوندم همه گوش میدادن! اولین کتابی بود که همه گوش میدادن! همه درگیر حرفهای این کتاب میشدن! حکومتی و ضد نظام! کوچیک و بزرگ! درسخون و تنبل! معجزه ای بود در سبک خودش این کتاب...
کتابی که من خریدم چاپ ششم هستش و 4800 تومان قیمت داره... قیمت دو بار ساندویچ خوردنتون با رفیقاتون! می ارزه واقعا!
کوتاه کنم هجویات رو که میخوام قسمت هایی از آخرین فصل کتاب رو براتون اینجا بنویسم! اگر حس میکنین برای ایران! حالا مهم نیست که با حکومتین یا علیه حکومت! برای ایران ارزش قائلید ،این متن رو یک بار بخونیدش! فقط یه بار! بعد دیگه با خودتون که بخرینش یا نه! من که کتاب نشت نشاء ش که در چاپ 21 ، 1800 تومان قیمت داشت رو هم خریدم!
البته بهتون پیشنهاد میکنم اول کتاب نشت نشاء ش رو بخونین که 8 سال پیش نوشته شده.... و چیز دیگر اینکه با خوندن مقدمه از خوندن متن اصلی کتاب نا امید نشین!
پیش نویس: مدیر سه لتی کسی ست که در دولت کار میکند و به جای کار ، احتکار میکند! کارشکنی میکند و به گونه ای مایه ی بدبختی کشور ماست! و اینکه اوایل این فصل شاید همچین جالب به نظرتون نیاد... ولی عجله نکنین! تمام این متن رو در یک ربع ساعت میتونین بخونین!
=======================================
305
دکتر شیری: کدام فرهنگ؟
http://www.doctorshiri.com/weblog/archives/001549.php
دکتر شیری-اسفند90
اجازه بدهید جهت بقای جان نویسنده به بحث نفت در ایران نپردازیم که رضا امیرخانی عزیز به نیکی در کتاب نفحات نفت بدان تاخته است
=======================================
304
انجمن علمی برق دانشگاه صنعتی قم: داستان ما و انجمن نسیم اندیشه!
http://eequi.blogfa.com/post-307.aspx
سروش نورزاد-اسفند90
گفتم بیخیال که این انجمن هم یه مکانی برای چاپیدن ملت و اسم در کردن برای خودش هست و نتیجه ی خاصی نداره! نه برای دانشگاه! نه برای ملت! نه برای دولت!
یاد اون حرف جناب رضا امیر خانی در کتاب نفحات نفت افتادم که میگفت : هی نهاد اضافه میکنیم و هی موسسه و هی مردم رو با این جور موسسات مشغول میکنیم که آخر نتیجه ش چیه؟ بزرگتر شدن دستگاه دولت و بیشتر شدن نون خور و بازتر شدن شیر نفت!
حیف اون جوون هایی که در اون جلسه شرکت کرده بودن تا بتونن شاید دریچه ای از امید پیدا کنن! و باز هم مثل همیشه هیچ!
=======================================
303
غریبانه: اس کار و همینه همینه
http://gharibaneh.blogfa.com/post-498.aspx
http://gharibaneh.blogfa.com/post-502.aspx
یوسف-بهمن و اسفند90
قشنگتر:سیاست کوچکتر از فرهنگ است.به قول آقا رضا امیرخانی خودمان حتی مگر میشود سیاست فرهنگ بزاید ؟ بچه ای مادرش را به دنیا بیاورد ؟
اصغرآقا آن بالای سن فوت میفرستد به آرمانهای شهدا و این پایین سن ما ملت شهید پرور براش غش میکنیم : که ای جان. ما را هم به آمریکا راه دادند. بالاخره جهانی شدیم.
ما هم اُس کار شدیم.
تقبل الله ... ان شاالله
...
ما که ندیدیم.ولی میگن آقا رضا امیرخانی در برنامه پارک ملت گفته بوده: اگه برای شما صحبت بکنم از توحید شروع میکنم میرسم به پرسپولیس.فلذا آقا رضا دوسِت داریم.
قرار شده از سال بعد ما روبروی استقلال ده نفره بازی کنیم.
یک گل هم آوانس
اصلا دو گل آوانس
=======================================
302
دل نگاشته ها: amir khaniii
http://delnegashteha.blogfa.com/9012.aspx
م ح س ن-اسفند90
نمایشگاه کتاب کوچکی برگزار شده بود و یکی از دوستانم خبرش را چند روز قبل بمن رسانده بود شب بود در فضای ساکت پاییزه قدم میزدم و مدام کارهایم را فهرست بار در ذهنم مرور میکردم تا مثل همیشه فراموششان نکنم ناگهان چشمم به سالنی افتاد که قرار بود نمایشگاه در آن برپا شده باشد انگار در یک لحظه لایحه ای هزار فوریتی در ذهنم تصویب شد و تمام کارهای ریز و درشت به وقت مناسب دیگری موکول شد ... جوری با ورع و با دقت عنوان ها بررسی میکردم که انگار سالها منتظر دید اینها بودم همیشه در این مورد نتونستم جلوی احساساتم رو بگیرم و آروم با حوصله به متون دلخواهم نگاه کنم انگار سعی میکردم با چشمام کلمات رو قورت بدم پیشتر هم زیاد اینطور بودم وقتی ارمیا میخوندم یا وقتی بعد تر بیوتن رو همینجوری چن روز مثل روانیا میخوندم یا وقتی من او رو بمدت یک ماه خوندم چون سرم شلوغ بود و نمیرسیدم راحت واسه ش وقت بذارم کتابای طولانی واسه آدمای عجولی مثل من دردسر بزرگیه واسه همین همشهری جوان زیاد اذیتم نمیکنه و بلعیدنش دو سه ساعته تموم میشه!! اما نتیجه ی همیشگی ش سر درد و کوفتگی مفرط که تازه بعد از خوندن سطور پایانی داستان هویدا میشه مثلا همون ارمیا که اول یه شب زمستونی شروع شد و تا ساعت دوی بعد از نیمه شب طول کشید یادمه اولین کتابی که ازش خوندم ازبه بود که سر یکی از کلاسام خوندم که توش بحثای عقایدی مطرح میشد چندبار سوال پرسیدم و استاده پیچوند بعدش به این نتیجه رسیدم اگه گوش ندم عقایدم سالم تر میمونه تا شبهه برام درست بشه و بی جواب بمونه البته اون موقع خودمم خیلی حوصله نداشتم برم دنبال اون جوابا... به اندازه ای که گاهی امیرخانی به نظر پراکنده مینویسه منم میخوام پراکنده بگم که نویسنده ایه که قابل اعتماده تقریبا میشه گفت همیشه منطقی صحبت میکنه و واسه حرفاش دلیلای نسبتا قابل قبولی میاره که اینا رو بیشتر تو نفحات و نشت نشا به چشم میان از طرفی هم قدرت خیال پردازی تو داستان و رماناش واقعا آدمو محسور میکنه جایی که آدم شک میکنه که آیا این داستان واقعیه یا ذهن نویسنده اینقدر پرواز کرده... تو همین فکرا بودم که مصاحبه تلوزیئنی ش رو دیدم که خودش گفت من داستانامو نمینویسم فقط اونا رو شروع میکنم و خودشون جون میگیرن و راه می افتن و مسیر زندگیشون رو تا له شدن ارمیا و تا شهادت مریم و مهتاب و مرگ پدر علی فتاح پیش میگیرن گاهی هم مثل جانباز ازبه به خواسته شون میرسن اما امیدوارم آینده و سرگذشت نفحات و نشت هم شیرین باشه و روزگاری نیاد که خدایی نکرده با شنیدن اسم اینا غصه بخوریم به حال مملکتمون که روزگاری عده ای دوست داشتند پیشرفت کنه. خب نوه های گلم اینم یه غصه بود از اوایل جونیام که... شببخیر.
=======================================
301
خرچنگ زاده در غربت: امیرخانی عصیان زده
http://kharchangzadeh.com/?p=6337
...-بهمن90
مثل هر باری که به تهران می آیم این بار هم یک صبح تا ظهری را در میان قفسه های کتاب خانه های خیابان انقلاب سپری کردم و با بوی کاغذ و طرح های روی جلد و نام های خیال انگیز کتاب ها سرمست شدم. یکی دو سه چند کتابی را هم خریدم که اوقات بی کاری اینجا با آنها سرگرم شوم. یکی از کتاب هایی که خریده ام نفحات نفت امیرخانی است که حرفش را پیشتر زیاد شنیده بودم. حالا یکی دو روزی هست که دارم می خوانمش و با قلم عاصی و شاکی اش حسابی به وجد آمده ام. نفحات نفت امیرخانی از حیث عصیان زدگی مرا یاد غرب زدگی جلال می اندازد. هر تکه از این کتاب را می شود به صورت یک پست وبلاگی اینجا آورد. شاید بعدتر بازهم قطعاتی از این کتاب را اینجا برای شما خواننده گرامی نقل کردم اما فی الحال این بخش را بخوانید و مجهولاتش را بیابید و برای من هم بنویسید:
کدام استقلال و کدام پیروزی وقتی هر دو متصل می شوند به شیر نفتی که دست رییس ورزش کشور است؟ و رییس ورزش کشور خودش با خودش رقابت می کند البته زیر نظر داور خارجی! کدام استقلال و کدام پیروزی زمانی که سیاست نفتی، به خیال خام رای هواداران، در مدیران این دو باشگاه اعمال نظر می کند؟
...
به این ترتیب باشگاه قرمز به دلیل یک رای نامربوط سیاسی به شهرداری بدبخت می شود! به همین راحتی و دست کم سی ملیون هوادار هم محلی از اعراب ندارند و رییس ورزش می تواند قبل خواب قیلوله که از مستحبات است شیر نفت را جوری بپیچاند که گوش مدیر و هوادار و باشگاه شش دور بپیچد، خیلی سهمگین تر از ضریت شش تایی ها!
=======================================
300
مسافر شب مهتاب: چرا این قدر درمانده ایم
http://bivatan.blogsky.com/1390/11/26/post-388/
مهدی-بهمن90
جامعه شناسی خودمانی-نراقی
نویسنده بیگانگی با تاریخ، حقیقت گریزی و پنهان کاری، ظاهر سازی، قهرمان پروری و استبداد زدگی، خودمحوری و برتری جویی، بی برنامگی، ریاکاری و فرصت طلبی، احساساتی بودن و شعار زدگی، توهم توطئه دائمی، مسئولیت ناپذیری، قانون گریزی و میل به تجاوز، توقع و نارضایتی دائمی، حسادت، عدم صداقت، همه چیز دانی و ... رو به عنوان صفت هایی بیان می کنه که در ما وجود داره!!! (در آخرین قسمت هم گوشه ای از صفات خوب ایرانی جماعت رو می گه)
با اصلاح خودمون می تونیم، جامعه رو تغییر بدیم و وضع رو به بهترین شکل تغییر بدیم. البته اگر بخواهیم...
پ.ن.1: شاید درست نباشه، اما توی چند قسمتی این کتاب رو با "نفحات نفت" رضا امیرخانی مقایسه کردم!
=======================================
299
کتابخوار: نفحات نفت
http://www.ketabkhar.ir/politics/nafahat-naft/
...-بهمن90
داستان مدیران دولتی و سهلتی،ورزش نفتی، سیاست نفتی، اقتصاد نفتی، جامعهای معتاد به پول نفت و… همه آن چیزهایی که به نفت مرتبط است، موضوع کتابی است که امیرخانی برای نسل آینده کشورش نوشته است. کتابی که شاید سالها بعد نسل جدید مدیران ایرانی به آم روی خوش نشان دهند. نفحات نفت را باید همان داستان “دولتی که همان نفت است و نفتی که همان دولت است” دانست. داستان “مانیفست اقتصاد ایرانی” در طول تاریخ پس از پیدایش نفت…
- نفحات نفت پس از نشت نشا دومین اثر غیرداستانی رضا امیرخانی است. اثری که به نظر صاحبنظران شاید موثرترین اثر وی باشد که در آن از تمام تجربیات سالیان خود سخن گفته است.
این متن عینا در سایت ارمیا کار شده است.
=======================================
298
تک تیرانداز: مدیریت نفتی
http://tak-tir-andaz.blogfa.com/post/236/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%AA%DB%8C
...-بهمن90
این کتاب را
از این نویسنده
بخوانید!
(توضیح سایت: در متن وبلاگ البته دو تصویر کار شده است!)
=======================================
297
ورودی نودیهای دارو تهران: یه پیشنهاد خوندنی
http://pharmatums90.blogfa.com/post/422/%DB%8C%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AE%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%86%DB%8C
خاطره چرچی بابایی-بهمن90
کتابی که تازگی ها خوندمش وخیلی روم تاثیر گذاشت کتاب نفحات نفت ازنویسنده محبوبم رضاامیرخانیه وقتی خوندمش تازه فهمیدم نفت روی چه چیزایی تاثیر میذاره و من نمیدونستم حقیقتشو بخواین به حال کشورمون کلی غصه خوردم
=======================================
296
آدم بزرگ ها وارد نشوند: رسالت های ما
http://darde-javdanegi.blogfa.com/post-124.aspx
مسلم بنیهاشم-بهمن90
چیزی در سینه ام سنگینی می کند ولی بگذار بگویم هر چه بادا باد... این مردم تبریز هم در خواب غفلت بزرگی سیر می کنند و پیر و جوان تراکتوربازی میکنند وانچه که بیشتر عذابم می دهد این بیماری تراکتور اغلب مردم شهر و حتی دکترها و مهندسین و ... را فراگرفته! آخر ای ملت شریف تراکتوری به جای این همه شعار کمی هم تعقل کنید آنگاه که از پایتخت ندای آزادی می آمد شما هم فریاد تراکتوری برآوردید این آفت جان تا کی؟ رضا امیرخانی چه زیبا نوشت این بحث فوتبال را در نفحات نفتش... عده ای به امید و شور اینکه تراکتور تورکین افتخاری و برخی هم این هیاهو را فرصتی مغتنم برای شعارهای پوچی که بر علیه این ... خواهند گفت می شمارند بدانند که برادرجان اصلا رهبری و مدیریت آن مگر دست چه کسانی ست و چه کسانی از این سودا جیبشان پر می شود؟ همانها که بر ضد آزادی عمل می کنند و راحت بگویم که ذهن شما را از موج عظیمی که بزرگ مرد آذربایجان به راه انداخته بود به بی راهی می کشانند و چند سال بعد هم دسته یکی و دوباره محو خواهد شد این فوتبال آذربایجان. خودمان را قول نزنیم لطفا!
=======================================
295
دردهای خاکستری: اگزوز خاور
http://www.greypain.com/modules/news/article.php?storyid=563
...-بهمن90
"نود" هم دارد تقویم تاریخ میشود. سالی که خوب آغاز شد با هدفمندی یارانهها اما یکهو "خاور"ی کشف شد با سه هزار میلیارد تومان اختلاس که هنوز هم مردم هاجوواجند از "کی بود کی بود من نبودم"هایش و هیچ برنمیآیدشان جز سر دادن شعار "اگزوز خاور" در دل! بعدش هم که بازار سکه، سکه شد و "ارز"ی که "عَرضی" رشد میکند و "عِرض" مدیرانش میبَرد. این روزها "نفحات نفت" رضا امیرخانی عجیب میچسبد خواندنش. اگر این فلشبکهای ذهن بیمارم به "رای اعتماد مجدد مجلس به وزیر اقتصاد" بگذارد.
=======================================
294
رساتر: از دولتی بودن خسته شده ایم
http://rasatar.blogfa.com/post-54.aspx
سیدمسعود-بهمن90
تا همین چند روز پیش فکر می کردم بهترن کتابش «نشت نشا» ست. الان که «نفحات نفت» ش را زمین گذاشتم، مطئن شدم که اشتباه کرده ام. با اینکه این کتاب جلد صفرم نشت نشا لقب گرفته، ولی اگر «0»ش را جلوی «2»ی تعداد مقاله ی اقتصادی-سیاسی بلند مکتوبش قرار دهیم، الحق که نمره ای کمتر از 20 زیبنده اش نیست. شاید و اگر آن یک فصلی که به گفته خودش، حذف کرده اند را می خواندیم، 100 هم می گرفت. تجربه نشان داده است اصولی که دولتی ها با آن دعوا دارند، بیشتر مورد لطف مردم قرار می گیرد و به دردشان می خورد تا اموری که چنان پرس بیست تن بر سرهایشان کوبیده می شود.
«از دولتی بودن خسته شدیم!»
شاید درک و برداشت من از نفحات نفت این بوده باشد. به شخصه با تجربه ی دو-سه ساله ی خود در بازار کار، به این نکته دست یافته ام که من مرد ادارات دولتی نیستم! دولتی بودن یعنی نفتی بودن، یعنی مرگ خلاقیت و به تبع آن مرگ پیشرفت، یعنی زندگی در دنیای سبقت و بل سرقت. سبقت از مدیران رقیب و سرقت از کار و به قول امیرخانی از چند نسل پیشین و پسین. البته لفظ سرقت مطمئنا شامل «مخلصین له الکار» نخواهد شد. امیرخانی می گوید اگر ذره ای کم-کاری در یک اداره ی دولتی انجام شود، پاسخگوی ملتی باید بود. چون این پول نفت آن هاست که سر ماه در حسابها ریخته می شود. در وطنی که دکتر عباسی عزیز حتی «بانک داری اسلامی» اش را به «جنگ با خدای اسلامی» تعبیر می کند، چیزی جز استقلال مرا راضی نمی کند.
در فرهنگ و هنر هم این وضعیت آشفته وجود دارد. بودجه را در اختیار ارگانی قرار می دهند و آن ارگان فرد یا گروهی را استخدام می کند تا کار هنری بسازند. آیا کار هنری انجام دادن به منزله ی هنرمند بودن است؟ خیر! چرا که هنرمند مرز نمی شناسد. سفارشی کار نمی کند. با بودجه پیش نمی رود بلکه با نیاز قدم بر می دارد. نیاز به بهتر شدن اثر هنری اش. نیاز به قوی تر شدن کار. اینجاست که معنی تهیه کننده واقعیت پیدا می کند. اینجاست که هنر به صنعت تبدیل می شود. نه یک پتک است و نه یک پرس بیست تن! بلکه روحی است در کالبد حقیقت.
نفحات نفت را همه باید بخوانند. نه فقط آنهایی که می خواهند وارد بازار کار شوند. بلکه همان مدیران سه لتی و حتی کارمندان مدیران سه لتی هم باید بخوانند. هدف هم تغییر کردن آنها نیست. بلکه فقط و فقط برای آن است تا توجیه ناپذیری کارشان را درک کنند. به خاطر آنکه تا نفت بر این وادی حکم می راند، پول مفت تخس خواهد شد و تا پول مفت در جیب ها پر است، خفت هیچکس را نمی توان گرفت!
پی نوشت:
چندی پیش در یک جلسه ی خصوصی شنیدم که فلان ارگان دولتی به فلان مسجد معروف 5 برابر بیش از بودجه ی حقیقی اش تقدیم کرده تا مبادا منبر آن مسجد گریزی بر نقد آن ارگان بزند. این کار دقیقا یعنی چه؟
=======================================
293
امروزه: نفحات نفتی! ما و نفحات نفتی
http://emrouze.blogfa.com/post-88.aspx
امروزه-مهر90
غیرتمند مرد و غیرتمندی هم ماند و بی غیرتی ها پیدا شد این دو مخلوط شدند و خسروان مملکت خویشمان شدند. بی غیرت تشنه شد و تشنگی اش ترتر شد. این وسط آن چیزی که در دید است بی غیرت است چرا که بی غیرت پتانسیلش برای قدرت نفتی و ثروت نفتی زیاد است و زیاد. عبید زاکانی در اخلاق الاشراف حکایت صبح امیر و شب اسیر را می کند به نظرم اگر الان عبید بود این حکایت را می کرد صبح امیر شب امیر و همی با نفحات نفتی سیر و سفر کنید.
=======================================
292
ابهام مطلق:
http://smokescreen.blogfa.com/post/170
محسن شرو-مهر89
توی راه که داشتم بر می گشتم، مجله ی خرد نامه ی همشهری را هم می خواندم. داخل مجله گفت و گوی مفصلی با رضا امیرخانی من باب کتاب جنجالی "نفحات نفت"ش انجام داده بودند. گفت و گو را تمام کردم و با خودم فکر کردم که چه قدر پایبند به تصمیم دیشب بودم ؟
=======================================
291
نهاد نمایندگی: معرفی کتاب نفحات نفت
http://nahadiust.ir/index.php/component/content/article/59-1390-07-10-05-47-14/293-1390-10-16-07-23-03
...-دی90
امیرخانی در پیشگفتار این کتاب نقل می کند که می بایست این کتاب قبل از نشت نشا نوشته می شد چرا که مسائل ابتدایی تر مطرح شده است.
مسئله مطرح شده در این نوشتار مشکل اساسی کشور را بیان می دارد؛ که عدم توسعه و تن پروری در کشور از وجود همین چاه های سیاه است. این که ادارات دولتی چند برابر ظرفیت موجود استخدام می کنند و بودجه می گیرند و بهره وری ندارند، این است که پول مفت می گیرند، این است که نفت دولتی شده نه ملی.
دولت بودجه اش را از نفت بر میدارد نه اینکه جیره خوار ملت باشد. بودجه روی نفت بسته می شود. مدیر سه لتی (دولتی) اگر بتواند گربه روی بزرگتری به نفت باز کند، کار کرده است. نه اینکه در مجموعه اش کارها به نحو احسن انجام شود.
قسمتی از درآمد کتاب:
کارخانه پژوی فرانسه، در اوایل دهه هشتادِ میلادی، بعد از نسل درخشان 4 پژو شامل 504 و 404 در دهه هفتاد، رسماً به خِنس میخورد و در تولیداتش مقبول نمیافتد و در بازار رقابت به دلایل فراوانی از جمله مصرف سوخت بالا کم میآورد. مدیران پژو دوره میافتند در دانشگاهها و فقط در پلیتکنیک فرانسه، 200 پروژه دانشجویی تعریف میکنند و شروع میکنند به تزریق پول در دانشگاهها. ظرف مدت پنج سال، پژوی 405 را تولید میکنند که اتومبیل سال کلاس B اروپا میشود که همان، هنوز بعد بیست سال، سرجهازی صنعت خودروی ماست.
همین را مدل کنیم و برگردانیم به وطن. فرض کنیم ایرانخودرو مثلا دچار بحران شود و تولیداتش در بازار رقابتی کم بیاور... همینجا صبر کنیم. در کدام بازار رقابتی؟ رقابت با اتومبیل داخلی؟ شرایط تولید با مدیریت دولتی در همه کارخانهها شبیه به هم است، قبلا رقیب بودند، حالا که در دولت مهرورزی رفیق هم شدهاند! و با این رفاقت چه جای رقابتی میماند؟ دوباره فرض کنیم که اینبار در رقابت با اتومبیل خارجی؛ اصالتا در ورود خودرو خارجی چیزی وجود دارد به اسم تعرفه گمرکی و این تعرفه جوری تنظیم میشود که ایرانخودرو در بازار رقابتی کم نیاورد!
پس بگذار همان قصه تولید علم بومی فرانسوی برای طراحی پژوی 405 را مدل نکنیم و جور دیگری برش گردانیم به وطن. فرض کنیم ایرانخودرو به هر دلیلی به خاطر تولیدات ضعیفش- خدا به دور، فرضِ مثل- دچار مشکل شود و خریدار پیدا نشود... البته خریدار را با چیزی به اسم ستاد تنظیم بازار خودرو وادار خواهیم کرد تا تو صف بایستد و خودرو را با سلام و صلوات تحویل بگیرد.
به هر رو فرضِ محال که محال نیست. فرضِ محال(!) کنیم به دلیل ضعف کیفیت تولید،کسی محصول ایران خودرو را مثلِ پژوی 504 دهه هفتاد فرانسه نخرد. حالا منتظریم تا مثلِ همان دورهی فرانسه، ایرانخودرو برود در امیرکبیر و شریف و صنعتی اصفهان و... پروژه پخش کند و... اما در عمل چه اتفاقی میافتد؟
هیچ! مدیر ایرانخودرو میرود خدمتِ مقام اجراییِ بالادست. توضیح میدهد که ایرانخودرو سه برابرِ کارخانهجات همارز کارگر استخدام کرده است- تا ضریب اشتغالِ کشور را بالا ببرد- و اصلا شهرکی درست شده است به نام پیکانشهر برای اسکان همین نیروها. این کارگران به دلیلِ مطالباتِ معوقه، همین روزهاست که بریزند و جادهی تهران-کرج را رسماً ببندند و این یعنی بحرانِ شهری و بحرانِ شهری هم یعنی مطبوعات و مطبوعات هم یعنی تضعیف نظام و... خلاصه کلام، مقامِ اجرایی بالادست هم که حوصله این همه براندازی را ندارد، کمی شیرِ نفتِ ورودی به ایرانخودرو را باز میکند و جلوِ این همه بحران را به سرانگشتِ تدبیر میگیرد!
در همين رابطه :
آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(18)
آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(17)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(16)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(15)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(14)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(13)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(12)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(11)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(10)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(9)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(8)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(7)
. آنچه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(6)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند(5)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (4)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (3)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (2)
. آن چه در وب راجع به نفحات نفت نوشتهاند (1)
|