================================
بی تو نامه ها ی من: یه حالی دارم این روزا
http://bitonameh.ir/post/2192
...-بهمن93
...شعرهای فاضل نظری، کتابهای امیرخانی، مانتوی آجری رنگ...
================================
http://pishia.blogfa.com/post/81
پیشی-بهمن93
چندي نگذشت كه فهمم بيجك گرفت(اينگونه جملات نتيجه اميرخاني خواني هاي روزگار جوونيمه، جدي نگيرين!)
================================
538
جهان صنعت: پرفروشهای بازار نشر
http://www.jahanesanat.com/3754-%D8%B3%D9%81%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D8%AF%D8%B1.html
...-اسفند93
کتابفروشی نشر افق: دو کتاب «من او» و «ارمیا»ی رضا امیرخانی در صدر کتابهای پرفروش این نشر ایستادهاند. پس از این دو کتاب داستان «منگی» اصغر نوری قرار دارد.
================================
http://floralblue.blog.ir/post/59
مائده ایمانی-اسفند93
تهانی شاید پرخوانندهترین وبلاگ من بود اما حالا حتی از یادآوری نوشتههایش اکراه دارم. نثر امیرخانی را تقلید میکردم و نمیدانم چرا هیچ کس این را به رویم نمیآورد. فقط تعریف و تمجید میشنیدم و باد میکردم. واقعا که تعریف و تمجید در نوجوانی مثل سم است.
================================
مصطفی فتاحی اردکانی: امیرخانی
http://mstffa.blog.ir/post/92
...-بهمن93
من تا الان سه کتاب از آقای رضا امیرخانی خوندم اول داستان سیستان و بعد من او و چند روز پیش ارمیا
خیلی خوشحال هستم که دید من رو نسبت به ادبیات معاصر عوض کرد چون تا قبل از من او امثال م.مودب پور رو نماینده داستان بلند در زمان حال می دیدم ولی با خوندن کتاب من او نظرم عوض شد کتابی که شیوه نگارش عالی داشت، روند داستان خوب جلو می رفت و اینکه مثل ارمیا خیلی از وقایع روز رو مطرح میکرد
ولی من یک مشکلی که با این دو کتاب داشتم این بود که از این دو کتاب نمی شد الگو برداری کرد! یعنی نه علیِ منِ او شخصیتی بود که من نوعی بخوام از اون تقلید کنم. و نه ارمیا
در مورد ارمیا برای من سوال هست چرا بعد از برگشتن شخص اول داستان از جبهه به جای کمک به اعتلای نظام چنین رفتاری می کنه، دور از جامعه کار درستی هست؟؟؟
================================
535
بهای امیر: ضیافت!
http://bahareamir.blog.ir/1393/10/12-2
امیر-آذر93
« منِ او » دیشب ساعت سه تموم شد.
منظورم فقط کتاب « منِ او » نیست ... شاید هم هست ... ولی علاوه بر کتاب، "من ِ او" هم دیشب ساعت سه تموم شد.
"منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد، "منِ او" دیشب تموم شد...
"من او" دیشب همزمان با «منِ او» تموم شد، ساعت سه، تقریبا همه صفحات فصل یازده - هم من، هم او - خیس شد.
خیس از اینکه؛ نه او مهتاب اسکندر بود و نه من علی فتاح!
ولی سرنوشت منِ او و او مثل سرنوشت علی و مهتاب شد...
خیس از اینکه ...
ساعت سه دیشب «منِ او» و "منِ او" با هم تموم شد.
«منِ او» رفت توی اولین ردیف کتابخونهم، کنار «از به» و «بیوتن» و «ارمیا» و «قیدار» ...
و "منِ او" رفت پیش "ارمیا" و "قیدار" و "علی فتاح" ..."منِ او" رفت کنار پنجره اتاقش، آسمون میبارید ولی نه کف حیاط خیس بود نه شیشهی پنجره اتاق...
آسمون میبارید ولی صدای رعدی بودی و نه حتی هـ...
"منِ او" شبیه یه ستون شکسته بود، شبیه یه ماشین تصادفی، شبیه یه درختی که سرما زده بهش، شبیه یه کاغذ خط خطی مچاله شده، شبیه یه ته سیگار، شبیه گلدون شکسته، شبیه یه ماهی که از تُنگ بیرون افتاده داره و چشمای سیاهش خیره به چشمات و دهنشو باز و بسته میکنه ... شبیه خودش!
"منِ او" به حیاط نگاه میکرد ولی فقط حیاط رو نمیدید... هم گذشته و هم آینده رو ...
اومد گرفت و خوابید، دیگه رویا نمیدید ... کابوس پشت کابوس...
================================
http://little-boy.blogfa.com/post/165
علیرضا-آذر93
به شدت توصیه میکنم بخونید ! هم برا دنیاتون هم برا آخرت !
درویش :به خیالت که مهتاب را صاف و بی غش دوست داشتی!به خیالت که مهتاب را به خاطر خودش دوست داشتی!به خیالت...
علی:همه اش که خیال نبود خود شما هم گفته بودید.تنها بنایی که اگربلرزد محکم تر میشود دل است دل ادمی زاد.یادتان که نرفته؟من مهتاب را دوست داشتم و دارم.
علی:کی با او وصلت کنم؟امروز او ان سر دنیاست...
================================
سلام خبر: کتابهای پرفروش در هفتهای که گذشت
http://salamkhabar.com/fa/print/16929
...-بهمن93
کتابفروشی نشر افق: دو کتاب «من او» و «ارمیا»ی رضا امیرخانی در صدر کتابهای پرفروش کتابفروشی نشر افق ایستادهاند. پس از این دو کتاب داستان «منگی» اصغر نوری قرار دارد. «به انتخاب مترجم» که مجموعهای است از داستانهای نویسندگان انگلیسی زبان با انتخاب و ترجمهی احمد اخوت و «ماجرای عجیب سگی در شب» مارک هادون هم در جایگاه چهارم و پنجم این فهرست قرار دارند.
================================
532
آبگینه: از فانتزیها
http://ab-gine.blogfa.com/post/81
...-دی93
پست حذف شده است.
================================
راز سر به مهر: دو کتاب
http://mmoeeni14.blogspot.com/2015/01/blog-post_35.html
محمد مومنی-دی93
هفته پیش، تقریبا هر دو کتاب را با هم تمام کردم: «من ِ او»ی رضا امیرخانی را و «دلبند عزیزترینم» را. خواندن دومی خیلی بیشتر طول کشید؛ کتاب، نامههای متقابل چخوف و کنیپر است. از اسم کتاب خوشم نیامده بود برای همین با روزنامه جلدش کرده بودم که این سو و آن سو بردنی، ناچار از توضیح نشوم! ... هر دو را با بغضی غریب تمام کردم، سر دومی که گلویم داشت میترکید، چشمهایم گرم از اشک بود ... این بود همه گزارش من.
================================
530
روایت اول شخص حاضر: امیر خانی، معمار فرهنگ قشر حزب اللهی
http://jalilvand.blogfa.com/
محسن جلیلوند-دی93
نزدیک به 40 سال از عمر «رضا امیر خانی» می گذرد؛ داستان های کوتاه، رمان پسامدرنیستی؛ سفرنامه و مقاله های تحلیلی، که هر کدام از این ها بارها تجدید چاپ شده اند؛ به گونه ای که حساب بعضی هم دیگر از محاسبه فراتر رفته است نظیر«من او» و «بیوتن» این آثار در مجموع مفاد کارنامه ی پر بار این نویسنده را تشکیل می دهند.
رضا امیر خانی گویا رسالتی مهم تر و دغدغه ای بالاتر از این بحث های سیاسی روزمره دارد. هر چند که امیر خانی هرگز به گونه ای مستقیم به این دغدغه ها نمی پردازد و لیکن باید این نوع دغدغه ها را از کلیت و بهتر از هر تعبیری؛ از جریان فرهنگ ساز «امیرخانیسمی» که او در بین قشر «حزب اللهی»- به معنای عام کلمه؛ نه مثلا حزبی خاص در کشور- به راه انداخته است، استنباط کرد. واین مسئله نکته ی بسیار مهم و ارزشمندی است که سرانجام این امیر خانی بود که توانست قشر «حزب اللهی» جامعه را با مقولات مختلف ادبی و مطالعات اجتماعی و به طور کلی روشنفکری آشتی دهد. البته روشنفکری ای از نوع دیگر نه به معنایی که بیشتر تداعی کننده ی شخصیت هایی نظیر«ملکم خان» باشد. چرا که در سال های منتهی به انقلاب و اوج گیری مبارزات؛ قشر مذهبی موسوم به حزب اللهی ترجیح می دهد که مبارزات خود را در قالب های سنتی اش سازماندهی نماید و طبعا پشتوانه ی فکری مبارزات و اندیشه های آنها نیز به شیوه های سنتی به نسل پس از خود منتقل می شد. منبر و حلقه های مسجد و ... شیوه های رایج آن ها در انتقال مفاهیم و ارزش هایشان بود، و هرگز رو به ادبیات و مطالعات اجتماعی نمی آوردند چرا که گذشته از این که فضای غالب ادبیات در آن سال ها و چه بسا در این سال ها در اختیار گروه های چپ مارکسیستی و شبه روشنفکری بود اصولا انواع فراجناحی و علمی این نوع مطالعات هم چندان باب طبع این قشر نبود؛ تا زمانی که رمان «من او» توسط امیرخانی نگاشته می شود، و ناگهان مانند بمبی در میان قشر حزب اللهی منفجر می شود و چاپ های آن یکی پس از دیگری به پایان می رسد. قشر حزب اللهی که به طور کلی به ادبیات داستانی معاصر بد بین بود اینک آغاز اعتماد سازی شان را به ادبیات با یک رمان پسامدرن آغاز می نمایند. قشر حزب اللهی حالا به مدد سایر آثار امیر خانی چون «جانستان، کابلستان»، «نفحات نفت» و«بیوتن» و «قیدار» مشتری بروپا قرص ادیبات گشته است و به مطالعات فرهنگی چراغ سبز نشان می دهد . اکنون هم شاهدیم که کتاب هایی که می توانیم بگوییم در «ژانر امیر خوانی» یا همان «امیرخانیسم» هستند هم با اقبال مواجه می شوند. آثاری نظیر«دا»، «بابا نظر»، «من قاتل پسرتان هستم»، «اسماعیل» وبسیاری دیگر؛ قطعا موفقیت خود را مدیون امیر خانی هستند.
================================
529
خبرگزاری مهر: ترجمه «من او» رضا امیرخانی به زبان اندونزیایی
http://www.mehrnews.com/news/2449644/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D9%85%D9%86-%D8%A7%D9%88-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%86%D8%B2%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C
...-دی93
رمان «من او» رضا امیرخانی به زبان اندونزیایی ترجمه و از سوی رایزنی فرهنگی ایران منتشر میشود.
به گزارش خبرنگار مهر رمان «من او» اثر رضا اميرخانی توسط باستیان زولینو عضو هیئت علمی دانشگاه UI (مهمترین دانشگاه اندونزی) به زبان اندونزيايي ترجمه شد.
رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ايران در اندونزی براي نخستين بار موضوع ترجمه رمانهايی با نگاه دينی و عرفانی را در دستور كار قرار داده و در سال جاری، ترجمه رمان «من او» اثر رضا اميرخانی، جزء برنامههای مصوب قرار گرفت.
برای انتخاب مترجم اين كتاب ۶۰۰ صفحهای، تلاشهای زيادی صورت گرفته است چرا كه زبان رمان زبان خاصی است و عزيزان اندونزيايی كه آشنايی با زبان فارسی كتابی دارند، چندان قادر به ترجمه رمان نیستند.
از اين جهت پس از ماهها تلاش در نهايت دكتر باستيان زولينو كه تنها استاد دكتری زبان و ادبيات فارسي در كشور بزرگ اندونزی است، انتخاب شد.
استاد باستيان بيش از ۷ سال در دانشگاه تهران حضور داشت و مقاطع ارشد و دكتری را با موفقيت سپری کرد و در حدود ۲ سال قبل به كشور اندونزی بازگشت. وی تسلط كامل بر زبان محاورهای فارسي دارد و زبان رمان را نيز خوب میشناسد.
متن این رمان پس از ۴ ماه تلاش در ۵۳۰ صفحه به زبان اندونزيايی ترجمه شد. و قرا است به زودی از سوی رایزنی فرهنگی ایران در اندونزی منتشر شود.
باستيان در جلسه تحويل ترجمه اين رمان كه با حضور دكتر حجتالله ابراهيميان رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در كشور اندونزي برگزار شد در سخنانی عنوان داشته است: يك اندونزيايي در حالت عادی نميتواند زندگی در ايران را درك كند و اگر بخواهد زمان زيادی را میطلبد اما با خواندن اين رمان، هم زندگی در ايران را میفهمد و هم از تشيع آگاهي پيدا میكند و هم عاشورا را درك میكند كه میتوان گفت اين رمان هم ايران شناسی است و هم اهل بيت شناسی.
دكتر باستيان همچنین عنوان کرده اس که: اين اثر اولين رمان ايراني در اندونزي محسوب
ميشود و هنگام ترجمه برخي از عبارتهای اين كتاب، اشك، چشمانم را فرا گرفته بود.
توضیح سایت ارمیا: ناشر و نویسنده از روند این ترجمه بیاطلاع هستند.
================================
جاده:احلی من العسل
http://514313.blogfa.com/post/39
...-فروردین93
می خواهم و می توانم و به شدت علاقمندم که بنویسم چند کلمه ای با رنگ و لعاب نقد، درباره "من او" رضا امیرخانی ولیکن ... لیکن این صفت، ویژه مگس است که می گردد و می گردد و در بین تمااااام نقاط سالم بدن ، صاف می رود می نشیند روی همان زخم کوچولوی روی پوست. نه! راجع به " من او " نباید مگس صفتی کرد بس که ...
تمام و کمال در اوج، فقط یکی دو نقطه ( نه خیال کنی که نقطه فرود باشد ها... نه! )، یکی دو نقطه در کل این رمان بود که من آن را تعبیر می کنم به دست اندازهای هوایی که باعث می شود هواپیما در آسمان یه تکانک هایی بخورند. همان هواپیمایی که در اوج آسمان است.
همین مقدار هم را نباید می نوشتم. وقتی واله و شیدایی می شود فضا، باید مهار کرد افسار قلم را ( شما بخوانید افسار سرانگشتان و صفحه کلید را )
راستی.. ( این جا برگشتم برای ویرایش مطلب وبلاگ)
شبهای احیا در ماه مبارک رمضان را بعضا به زور چای و ... بیدار می مانم. رضای امیرخانی ولی توانست دو شب پی در پی مرا تا نماز صبح بیدار نگاه دارد با همین کتاب "من او" یش.
به همه کسانی که تازه می خواهند شروع کنند خواندن نوشته های رضای امیرخانی را توصیه می کنم ( دقت شود توصیه میکنم. این فقط یک پیشنهاد نیست) " من او " اولین اثر برای شروع نباشد. با (مثلا) داستان سیستان شروع کنند و ... برسند به "قیدار" و نهایتا هم " من او ".
================================
527
ایبنا: ترجمه "خاطرات عزت شاهی" به زبان عربي
http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/77805/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%B9%D8%B2%D8%AA-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D9%8A
...-آذر93
رمان "من او" نوشته رضا امیرخانی و از دیگر کتاب های انتشارات سوره مهر هم توسط محمد الامین در کشور عراق ترجمه شده که به زودی منتشر خواهد شد.
توضیح سایت ارمیا: این خبر تایید نمیشود.
================================
526
روایت: منِ او / رضا امیرخانی
http://www.resanebidari.ir/view/3/%D9%85%D9%86%D9%90-%D8%A7%D9%88-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C
...-آذر93
با اطمینان می گویم که بهترین کتابی که تا حالا در عمرم خوانده ام کتاب من او است و تا حالا هنوز هم کتابی مثل این به دلم ننشسته حتی قیدار کتاب جدید امیر خانی.
من او یک رمان است که کتاب دوم امیر خانی بعد از ارمیاست.من او ابتدا توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد اما در حال حاظر از نشر افق انتشار می یابد. امیر خانی روی کتاب ارمیا ۶ سال وقت گذاشت و به گفته خودش دوستانش نوشته هایش را ازش گرفتند و بردند چاپ کردند و به او هدیه دادند که همان کتاب ار میاست. اما کتاب من او که کتاب بعدی امیرخانی است چیز دیگری است.
سبک کتاب به این صورت است که من می شود از زبان نویسنده یعنی سوم شخص و او می شود قهرمان ...
نام کتاب: منِ او
نویسنده: رضا امیر خانی
انتشارات: افق
نوبت چاپ : ۳۷
قیمت: ۱۹۰۰۰ تومان
این کتاب را می توانید از شعب رسانه بیداری تهیه نمایید
شعبه 1: اهواز خیابان خوانساری بین نادری و کافی تلفن : 32234204-06132211725
شعبه 2: اهواز اتوبان آیت الله بهبهانی جنب حوزه علمیه امام خمینی (ره) تلفن: 06135530798