================================
رجانیوز: یک قرض آرامش بخش در داروخانه نویسندگان!
http://rajanews.com/Detail.asp?id=208131
...-مهر93
در ترنجستان تازه نفس بهشت، یک عاشقانه آرام و پیشکسوت پرفروش ترین کتاب بوده است، «من او» رضا امیرخانی. عاشقانه ای که با خیلی چیزها از انقلاب گرفته تا جنگ آمیخته است و با بازی های زبانی نویسنده معجون جذابی ساخته است.
================================
519
دردم نهفته: این روزها
http://mooon.parsiblog.com/Posts/701/
polly-مهر93
حالا شاعر هم نشدم، نیمچه نویسنده ای که هستم. امیرخانی بودن برای کفایت می کند... یا شاید اگر کمی نادر ابراهیمی بشوم هم بد نباشد....
================================
3.4.5 .از بین سه گانه ی منِ او - بیوتن - قیدار سخت است انتخاب!
عاشقی کردن های علیِ من او درگیرم کرد؛ سردرگمی های ارمیای بیوتن بی قرارم کرد و مردانگیِ قیدار دل م را برد ...
================================
517
روزنامه ایران: فاطمه دوستکامی، مستندنویس دفاع مقدس: جوانان دنبال حقیقت هستند و در برابر آن گارد نمیگیرند
http://www.iran-newspaper.com/Newspaper/BlockPrint/30872
نجمه احدبیگی-مهر93
ذهن تا ورودی نداشته باشد، خروجی هم ندارد. این ورودی مستلزم خواندن کتاب درحوزههای مختلف است. رمانهای معروف ایرانی و شاهکارهای دنیا را میخوانم. دوست دارم از جلال آل احمد تا رضا امیرخانی و مصطفی مستور را بخوانم.
================================
کسب و کار: ورق زدن اوراق كتابهاي پر سود
http://www.biznews.ir/vdchzvnz.23n66dftt2.html
علی نعیمی-مهر93
كتابهاي «سهم من» نوشته پرينوش صنيعي با 80 هزار، «بار ديگر شهري كه دوست ميداشتم» نوشته زندهياد نادر ابراهيمي با 80هزار بار، «روي ماه خداوند را ببوس» نوشته مصطفي مستور با 75هزار بار چاپ، «كافه پيانو» نوشته فرهاد جعفري با 63 هزار بار چاپ و «من او» نوشته رضا اميرخاني با 57 هزار بار چاپ، فهرست رمانهاي مطرح ايراني كه با استقبال مخاطبان مواجه شده است را با غناي بيشتري روبهرو ميكند
================================
لابیرنت: کتابهای تاثیرگذار
http://labynth.blogfa.com/post-410.aspx
k1-مهر93
9- خوندن سفرنامه رو دوست دارم. «جانستان کابلستان» امیرخانی، «مارک پلو و مارک دوپلو» منصور ضابطیان و «سفر به خانه آزادهشده» ابراهیم نبوی که این آخری فوقالعاده خوندنی و دوستداشتنییه.
7- «منِ او» رضا امیرخانی رو خیلی دوست داشتم. هم فضای داستان خوب بود و هم توی تنهاییای که خارج از ایران داشتم، شخصیتهای داستان اومدند و همچین باهام رفیق و همدم شدند که دیگه نتونستم فراموششون کنم. کتاب موند توی یکی از شهرهای آمریکا. خودم به عمد جا گذاشتم تا شاید برسه به دست یک ایرانی که داستانهای خوب ایرانی رو دوست داره. امیدوارم رسیده باشه دستِ اهلش.
================================
چشمهایش بزرگ علوی ... جنگ دوست داشتنی سعید تاجیک ... فیلمنامهء سلطان کیمیایی ... چراغها را من خاموش میکنم زویا پیرزاد ... روی ماه خداوند را ببوس مصطفی مستور ... من اوی امیرخانی ... گفت و گو با آل پاچینو ... خاطرات شعبان جعفری ... از شوکران و شکر حسین منزوی ... دیوان صائب ... حیدربابای شهریار ... و الخ ...
================================
513
خبرگزاری فارس: اقبال روزافزون به «من زندهام» و «انسان 250ساله»/رقابت رضا امیرخانی و فاضل نظری در کتابفروشیها
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930613000665
...-شهریور93
...
در این آمار نکات جالب توجهی به چشم میآید که مرور آنها میتواند جالب توجه باشد. با توجه به اینکه رضا امیرخانی به تازگی کتابی تالیف نکرده اما همچنان شاهد استقبال مخاطبان از کتابهای وی هستیم. علاوه بر وی، فاضل نظری با مجموعه آثارش دیگر صاحب اثری است که مورد استقبال خوانندگان قرار داشته است.
...
جدول نهایی پرفروشهای کتاب
ردیف |
عنوان |
پرفروش اول |
من زندهام-انسان 250ساله |
پرفروش دوم |
کار باید تشکیلاتی باشد- قرارگاههای فرهنگی |
پرفروش سوم |
دغدغههای فرهنگی-ضد-بیشعوری- من او |
================================
512
خراسان جیم: من و غذای روح
http://www.jeem.ir/pagetwo.php?type=9&print=3&id=15327
...-مرداد93
«من او» رضا امیرخانی را خواندم. به سفارش یکی از دوستان که ذائقهمان شبیه است. راستش به دهنم شیرین نیامد. آنقدر که تعریفش را میکردند به نظرم خوشمزه نبود. هر کس با خودش فکر میکرد ذهنش میرفت سمت کیک شکلاتی و این جور مسائل! برای من حکم همان کلوچههای نادی را داشت! خوش مزه اما نه به اندازه کیک شکلاتی. داستان سیستانش را به سفارش همان دوست خواندیم و مزهاش زیر زبانمان است، ترد و شیرین. اما «من او» آنقدر که بهبه و چهچه کردند، نبود! نمیدانم شاید برای بچه دهه شصتی جالب باشد اما برای من هفتادی؟
================================
سیلور: 14.فرشته زمینی
http://silver-156-star.blogfa.com/post/112/14-%D9%81%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C
...-مرداد93
اما بالاخره پیدا شد یه دختر ناز دوست داشتنی با موهایی به قول رضا امیرخانی آبشار قهوه ای که از بداقبالی من هیچ نسبتی با من نداره ولی من باهر بار دیدن عکسش کلی انرژیهای خوب میگیرم وقتی نحوه حرف زدنش رو تو تنها فیلمی که ازش دارم رو میبینم کلی لبخند تحویل میدم.
================================
510
http://kuchehdusti.iranwebfa.com/page-6221.html
براي عيد هم كتاب " من او" رضا اميرخاني رو خريدم. خوندمش. ازش خيلي خوشم اومد. كلا مدل نوشتن اميرخاني جالبه برام.
================================
مهمانی کتابها: سطری به یادگار
http://www.blog-cache.ir/deltarak/522b0039893c054a820e3462/
...-مرداد93
کتاب «من ِ او» / رضا امیرخانی انتخاب متن: عاطفه / http://new-vita.blogfa.com/ هیچ سری به خودش، به تن خودش نگاه نمی کنه. همیشه به رفیقش، به تن رفیقش ، نگاه می کنه . این اول لوطی گریه حیوان ضاحک ... این که می گویند حیوان ِ ناطق ، عوضی ست. خیالت مورچه ها با هم حرف نمی زنند؟ ندیده ای وقتی توی صف به هم می رسند، دو ساعت می ایستند و حال و احوال می کنند؟ پایانه های عصبی و گیرنده های شیمیایی! حرف ِ مفت است. می ایستند و حال و احوال می کنند. آن ها هم نطق دارند... آدم و حیوان فقط در خندیدن توفیر می کنند. آدم ها ــ اگر آدم باشند ــ می فهمند که به همه چیز بایست خندید. انما الحیوة الدنیا لعب و لهو ... به همه چیز باید خندید یا من اسمه دوا و ذکره شفا! کذب است که می گویند دوا از ما و شفا از او ... دوا از علی ، شفا هم از علی . اسمش دوا ، ذکرش شفا ... یا علی مددی حکما کور بهتر می بیند. چرا؟ چون چشمش به کار دیگران نیست، چشمش به کار خودش است ، چشمش به معرفت خودش است ... یا علی مددی ! ــ تو برای چی رو میگیری؟ ــ خب برای اینکه نامحرم نبیندم ... قبول! کریم هم نامحرم است، اما... باب جون گل از گلش شکفت. انگار چیزی کشف کرده بود. دست مریم را در دست گرفت: ــ هان، بارک الله! اشتباهت همین جاست. رو گرفتن برای فرار از نا محرم نیست، والا من هم می دانم، نامحرم که لولو نیست جخ پاری وقت ها مثل همین کریم، اصلا خودیه ... نه ! رو گرفتن برای این است که خدا گفته. خدا هم مثل رفیق آدمه. یک رفیق به آدم چیزی بگوید، لوطی گری می گوید بایستی انجام داد. ــ این درست که خدا گفته ، اما حکمتش همان است که گفتم ، برای فرار از ... باب جون حرف میرم رو برید : حکمتش را ول کن. این جایش به من تو دخلی ندارد. وقتی رفیق آدم چیزی از آدم خواست، لطفش به این است که بی حکمت و بی پرس و جو بدهی. اگر حکمتش را بدانی که به خاطر حکمت داده ای نه به خاطر لوطی گری. و زیباترین قسمت کتاب از نظر من: مَن عَشَّقَ فَعَفَّ ثُمَّ ماتَ ماتَ شَهیدا
================================
508
لحظه کوتاه:
http://lahzeyekootah.blog.ir/1393/05/01/13-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%DB%8C%DA%AF%D8%B0%D8%B1%D8%AF-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D8%B0%D8%B1%D8%AF
وارث-مرداد93
اولین بارش، "جانستان کابلستانِ" امیرخانی بود. شب بیکار بودم، همین طوری برداشتم و خواندم. همین! وقتی تمام شد، تصمیم گرفتم دیگر بی برنامه دست به کتابی نبرم.
دومین بارش، "قیدار" امیرخانی بود. درباره اش آنقدر تبلیغ و تعریف شد که کنجکاوم کرد. فکر کردم نکند با نخواندنش فضیلتی را از دست داده باشم؟! همین! وقتی تمام شد تصمیم گرفتم تا هست کتابهایی که "باید" خواند، دست به رمان نبرم، هرچند مال امیرخانی باشد!
سومین بارش، "نفحات نفت" امیرخانی بود. گفتم درسته مال امیرخانی است، اما رمان که نیست! درباره ی فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی و اقتصاد و ...هست. تمام که کردم، پشیمان شدم که به خاطر خواندنِ مستحبی، واجبی روی قفسه خاک میخورَد.
چهارمین بارش، همین چند روز پیش بود. دنبال کتاب دیگری بودم که بی اختیار وسوسه شدم "من او"ی امیرخانی را تورقی کنم. میل کردم بخوانمش! گرم خواندن که شدم، چهار روزم را گرفت!
.
.
نمیدونم چرا به امیرخانی بنده خدا گیردادم. راستش چند باری پیِ کتاب دیگری بودم که کتابهای امیرخانی راهم را گرفت!
فکر میکنم آدمی گاهی اوقات، بی آنکه متوجه باشد نیاز و اولویتش را گم میکند. چند وقت پیش خیلی اتفاقی، گرهِ یک شبهه ای که قبلنها نسبت به روابط تشکلی افراد، برایم پیش آمده بود با تفسیر آیه ی 18 و 19 سوره ی قصص حل شد.(تفسیر نور ج 7). فکر میکنم ظلم باشد اگر آدم به تفسیر قرآن و آثار شهید مطهری کم توجه باشد و کتابهای رمان و داستان( ولو دفاع مقدسی و آثار ارزشی) را "ندانسته" به خیال اینکه برای گشایش خاطر میخوانم، برای خودش "اولویت" کند. البته مشخص است که منظور، اهتمام به سیرمطالعاتی درست داشتن و توجه به کتابهایی است که باید خوانده شود، نه عدم توجه به آثاری که خواندنش مفید و لازم است.
================================
http://toranjestan.blog.ir/post/8
س.س.م-مرداد93
رمضان امسال بسیار مبارک بوده است تا به حالش. بیش از ده فیلم دیده ام و امیرخانی خوانی ام تمام شده است. دیگر می توانم به ضرس قاطع بیندشم و بنگارم که نادر ابراهیمی و سید مهدی شجاعی را با دنیا عوض نمی کنم.
جایی بعد از توصیه اکید و موکد بر لزوم خوانشِ منِ اوی امیرخانی بر تمام اقشار جامعه، فرد نخوانده را متضرر دانسته بود. اینجانب اینجا و این زمان عرض می کنم؛ امیرخانی -خاصه منِ اویش- مرا دچار خسران کرد. ضرر که چه عرض کنم!
بعد از همسایه های احمد محمود بی ادبانه ترین کتاب عمرم همین منِ اوی خود امیرخانی بود! خودم از خودم خجالت می کشیدم که می خواندمش.
یعنی به حدی بی ادبی داشت که حالم داشت به هم می خورد. تمثیلش حال آن زمان ارمیاست که از دلیل حضور زنان معدن چیان به حالت چندش گونه ای متصل شده بود! تو گویی پسری در شدت شدائد بلوغیتش کتابی را کتابت نموده است. مثلا کریم نویسندگی کرده باشد.
حالا که تا اینجا به توفیق غیبت جناب امیرخانی نائل آمدم به منظور کم شدن ثواب اخروی گناه غیبت، پناه می بریم به محاسن ایشان. متن یکدست کتاب و حواس فوق جمع نویسنده آدم را به تحسین وا می دارد. برای فرهنگ چاله میدانی نیز منبع و تانکر خوبی ست. همین طور برای ارجاع به منش و دایره لغات لوطی ها و جاهل ها هم منِ او و هم قیدار، گزینه ی خوبی می تواند باشد.
به طور کلی قلمش خوب است و ادبش خوب نیست! احتمالا به همین دلیل او را کاتب می دانم و نه ادیب.
================================
يك عدد كتابِ منِ او به قلم رضا اميرخاني ، چاپ بسيار قديمي و زير خاكي با طرح جلد قهوه اي رنگ و خانومي براق ، از كتابخانه ي اينجانب توسط شخص فراموشكاري به امانت (بخوانيد سرقت) رفته ...
از يابنده / امانت برنده / دزد (!) تقاضا مي شود در اسرع وقت كتاب را باز پس گرداند و سبيل اينجانب را از لاي در نجات دهد ، اگر هنوز به عارضه ي كچلي دچار نشده و در ابتداي جواني به سر مي برد !!!!