تسلیت درگذشت جانخراش فرید محمدی عزیز
|
دو مرد بودند که به قید معلم پرواز من بودند و به صفت همپرواز... و من از همپروازی با ایشان بیش از دانشِ پرواز، لذت پرواز را آموخته بودم؛ هر دو مرد، به غایت مودب و به نهایت جسور و شگفتتر آن که در امور کاری خود به شدت دانشی. اولی مرحوم علیرضا طاریان بود که بیست سال پیش، نخستین پرواز انفرادی من (بونانزای اف-سی و سه) به هدایت او بود و در پیشانینوشت "ازبه" از او به نیکی یاد کردهام.
دومی که بیست سال بعد با او آشنا شدم در شاخهای دیگر از پرواز استاد بود؛ شاخهای طبیعیتر، وحشیتر و شگفتتر؛ شاخهای که سالها آرزوی نهان هر آدمیزادی بود که گاهی سربلند کرده بود و به بالهای عقاب طلایی تنها نگاه انداخته بود. آه آدمیزادهگان در حسرت پرواز عقاب تنها، طی قرون انباشته شده بود و این شاخه را ساخته بود که بالکل نزدیکترین شاخه به پروازِ آزادِ پرندهگان بود... نه سوخت و نه موتور و نه حتا ادوات پیچیده... و نه هیچ قدرتی غیر از قدرت طبیعت... دومی زندهیاد استاد فرید محمدی بود که با چتربال(پاراگلایدر) میپرید و من خیلی دیر با او که به سن از من جوانتر بود، آشنا شدم و پریدم... از بسیاری از ستیغهای ستیهندهی کوهستان به آسمان پریده بود و حکم آن بود که در ماهی که هر هفتهاش با هم پریده بودیم، پنجشنبهای بیاید که در بلندی آسمانِ آبیِ مرقد امامزاده هاشم من نباشم و او باشد و حالا روی خاکِ سیاه من باشم و او نباشد... که
جاودان کس نشنیدم که در این کار بماند...
عجیب آن که هر دو مرد که به غایت مودب بودند و به نهایت جسور بودند و به شدت دانشی، در جایی و در کاری از زمین به آسمان رفتند که خود بارها به بندهی شاگرد و دیگران هشدارش داده بودند... و عجیبتر آن که هر دو مرگ را یقینی میدانستند و حالا که یقینی بود در پروازش آرزو میکردند...
درگذشت جانخراش برادرم و دوستم و آموزگارم فرید محمدی عزیز را به مادرش -که از اساتید پیشکسوت پرواز چتربال است- سرکار خانم فاطمه جمشیدی و خانوادهی گرامیش و دوستان همپروازش تسلیت میگویم. رحمت خداوند بر او باد...
در همين رابطه :
|
|