تاريخ انتشار : ١٨:٩ ١٠/١/١٣٩٣

آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(47) منتقد سینما و قیدار940+یک حمام چند جامه‌دار می‌خواهد؟939+چهره‌های هنری سال934+سه کتاب برای عید931+به دنبال یک جو معرفت928+این نویسنده خلاف شرع می‌گوید!917+نویسنده برای فرزند اسماعیل نبی بودن قیدار ماخذ نیاورده است903+
    جهت سهولت دست‌رسي كاربران، هر بیست مطلب مرتبط در يك صفحه ذخيره خواهند شد. براي ملاحظه‌ی 920 نظر قبلي به لينك‌هاي پايين صفحه مراجعه فرماييد. 

====================================

940
ایران اکونومیست: 
پیشنهاد نوروزی هنرمندان به مردم "حوض نقاشی" را ببینید

http://iraneconomist.com/fa/news/17291/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AD%D9%88%D8%B6-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%AF
مصاحبه با جناب اکبر نبوی-فروردین93

این منتقد سینما که بیش از دو دهه است که در مطبوعات هم قلم می‌زند، پیشنهاد داد مردم در این تعطیلات کتاب‌هایی چون "گریه‌های امپراتور" شامل غزل‌های فاضل نظری، دفترهای "از آینه‌های ناگهان" سروده زنده‌یاد قیصر امین‌پور و "از گنجشک و جبرئیل" سروده زنده‌یاد سیدحسن حسینی، رمان "قیدار" نوشته رضا امیرخانی را مطالعه کنند.
====================================

939
یافته‌ها و دانسته‌ها:
http://www.sm-emadi.ir/%D8%AC%D8%A7%DA%AF%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C/
سیدمحمد عمادی-اسفند92
- یک حمامِ خرابه که چهل تا جامه‌دار نمی‌خواهد. ول‌م کنید… خدا به زمینِ گرم بزند صغیر و کبیر این گاراژ را که پای من را به کلب‌عنتری و ژاندارم‌مرغی و جاگستری باز کردند… من که شکایت‌نام‌چه ننوشته‌ام؟!

====================================

938
خبرگزاری دانش‌جو: 
وقتی گاومیش بوق می‌زند!
http://www.snn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=4&Id=301629&Sgr=16
...-فرودین93

 
 

سر ظهر، قبل از اینکه صدای بوق گاومیش را بشنوند، صدای موتورش را می شنوند و می دوند کنار در. نعمت، در نیمه باز را باز می کند و گاومیش داخل می شود.

 

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ رمان «قیدار» نوشته رضا امیرخانی از جمله کتاب هایی است که مورد توجه مخاطبان و طرفداران کتاب و کتابخوانی قرار گرفته است؛ این کتاب برای هشتمین بار در سال 1391 توسط انتشارات نشر افق به چاپ رسید.

 

در بخشی از این کتاب می خوانیم:


سر ظهر، سید محمد کبابی، رفیق یک تختی، سیخ ها را زده است و آتش را گیرانده است و منتظر است تا قیدار بیاید.

 

سر ظهر، نعمت، سر شلتون داد می کشد که از سر آتش کباب بریزد سر منقل و اسفند را آماده کند تا موقع آمدن قیدار، دور سر بگرداند. شلتون اما بازی در آورده است که:

 

قیدارخان دستور داده اند، دم پر ذغال جات نروم!

 

نعمت، شلتون پیرمرد را با یک دست بلند می کند و می گیردش بالای آتش و این جور شلتون قانع می شود.

====================================

937
باشگاه خبرنگاران جوان: 
پای در خون نسل دوم را به رسم" قیدار" به خانه‌ی خود بکشید

http://www.yjc.ir/fa/news/4784730/%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D9%86-%D9%86%D8%B3%D9%84-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D9%85-%D9%82%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%A8%DA%A9%D8%B4%DB%8C%D8%AF
...-اسفند92

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات باشگاه خبرنگاران، " قیدار" که در سال 1391 منتشر شده در گوشه‌ای از فصل اول خود به ارواح حاک آقام می‌خواهم ت... را نقل لوطی گری ندانسته وبه زبان آمده که "نه تاریخ برایم مهم است، نه جغرافی ت؛ نه به پشت و روی سجل ت کاری دارم، نه به زیرو روی حرف مردم؛ نه ... من همین قد و بالات رامی‌خواهم... قیدار هم که خودت به زمن می‌می‌دانی، سنگ را بخواهد، سنگ ، آب می‌شود..." 
 
بنابراین گزارش آنچه به عنوان مبدا خوانش کتاب " قیدار" توجه را به خود جلب می‌کند این است که به قول نویسنده " نسب نسل اول، به " ایمان" برمیگردد؛ به ابراهیم حنیف که پدر ایمان بود... 
پای نسل دوم، در " خون" است؛ خونی که می‌رسد به سرخی رد تیغ برگلوی اسماعیل ذبیح، فرزند ابراهیم.... 
 
اما سرسلسله‌ی نسل سوم، قیدار نبی، فرزند اسماعیل نبی، فرزند زاده‌ی ابوالاانبیاء، ابراهیم نبی است؛ که خود، صفت‌ش "مدارا" ی با مردمان بود و پدر پدران سلسله‌ی خاتم انبیاست... 
 
و این نقشی است از قیدار، عمل بنده‌ی کم ترین، رضای امیرخانی" 
 
گفتنی است، که بنابر نوشته‌های اول کتاب " قیدار"، آنچه در کتاب " قیدار"، از اطعمه واشربه، از امکنه وازمنه ، آمده است،همه زاییده ذهن نویسنده است. 
 
خاطرنشان می‌شود که کتاب " قیدار" تحت فصلو 9 گانه‌ای چون " مرسدس کوپه‌ی کروک آلبالویی متالیک"، " تاکسی فیات، کبریتی دویست و دو"،" اسب اینتر نشنال"، " موتور و سپای فاق گلابی"، " هجده چرخ اتاق دار"، " پلیموت کورسی سیب فروش‌ها"، " الف – هشتاد و پنج عینکی شیشه شکسته"، "گاومیش دوازده سیلندر" و " براق ، مرکبی آسمانی، سپیدرنگ، با گوشی لرزان و..." خوانده می‌شود.

====================================

936
خبرگزاری کتاب: 
  کتابی که کفش‌های نویسنده‌اش را از پا درآورد!
http://www.ibna.ir/vdcj8aevvuqeh8z.fsfu.html
...-اسفند92

«قیدار» نام آخرین رمان رضا امیرخانی است. نویسنده‌ای که به گفته خودش این روزها دور از هیاهوی ادبیات مشغول سر و سامان دادن به دیگر امور زندگی‌اش است. این کتاب امسال در بخش انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس سیزدهمین جشنواره شهید حبیب غنی‌پور به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد. پیش از این هم امیرخانی با قیدار موفق به کسب بیست‌ویکمین جایزه کتاب فصل در بخش ادبیات شده بود.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، یاسر سماوات: رضا امیرخانی‌زاده سال 1352 و داستان‌نویس حوزه انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس است. وی خود را با نوشتن رمان «ازبه» به جامعه ادبی ایران معرفی کرد، اما نام وی با رمان «ارمیا» سر زبان‌ها افتاد. این کتاب جوایز متعددی مانند جایزه 20 سال ادبیات دفاع‌مقدس را برای وی به ارمغان آورد. امیرخانی که به زعم برخی منتقدان ادبی یک رمان‌نویس صرف است، سال 78 تنها مجموعه داستانش را با عنوان «ناصر ارمنی» روانه بازار نشر کرد. کتابی که مولفه‌های یک مجموعه داستان کامل را دارد و این سوال را در ذهن کارشناسان مطرح می‌کند که چرا امیرخانی پس از ناصر ارمنی سراغ داستان‌کوتاه و انتشار مجموعه دیگری با این قالب از داستان نرفت؟ «منِ او» و «بیوتن» دیگر رمان‌ها معروف این نویسنده‌اند. البته امیرخانی غیر از نگارش داستان، کتاب‌های دیگری هم در قالب‌هایی مانند یادداشت، مقاله و سفرنامه دارد. «نفحات نفت»، «جانستان کابلستان»، «داستان سیستان»، «سرلوحه‌ها» و «نشت نشا» آثار غیر داستانی امیرخانی به حساب می‌آیند. 

داستان قیدار 
قیدار حکایت گاراژداری است که در سال‌های دهه 50 و دورانی که روزگار جوانمردی و جوانمردان رو به افول است، می‌کوشد میراث‌دار این نسل باشد. شرایط جامعه آن روز هم کار را برای قیدار که مرید حضرت علی (ع) مولای متقیان است، سخت کرده اما او با نیروی ایمان و معرفتی که در وجودش دارد سعی دارد راه و رسم عیاری و خوی پهلوانی‌اش را هرطور که شده حفظ کند. او با زنی به نام شهلا ازدواج می‌کند که زندگی پر حرف و حدیثی داشته اما قیدار به رسم لوتی‌گری گذشته همسرش را فراموش می‌کند و آگاهانه زندگی‌اش را با شهلا شریک می‌شود. صفدر یکی از راننده‌های گاراژ که رفیق گرمابه و گلستان قیدار است، مردی را که زمانی زیرپای شهلا نشسته و زمینه بدنامی اورا مهیا کرده بود پیدا می‌کند و هنگامی که می‌خواهد در گوشش سیلی بزند، قیدار دستش را می‌گیرد و به صورت خود صفدر کشیده می‌زند و همین اتفاق باعث پایان رفاقت قیدار و صفدر می‌شود. اتفاقات زیادی در زندگی شخصیت اصلی رمان امیرخانی می‌افتد و قیدار از خوشنامی به بدنامی و سرانجام به گمنامی می‌رسد. جوانمرد داستان روزی همراه همسرش با اتومبیلش که به گاومیش دوازده سیلندر معروف است به جایی می‌رود که کسی او را نشناسد. بعد از این اتفاق گاهی اوقات خبرهایی از وی به گوش می‌رسد، برای نمونه قیدار هنگام ورود امام خمینی (ره) به ایران، 80 گوسفند قربانی می‌کند یا زمان آزادی خرمشهر برای رزمندگان خیرات می‌کند و ... 

فریاد مظلومیت ادبیات انقلاب 
سال 1392 و در سیزدهمین جشنواره شهید حبیب غنی‌پور آثار در چهار بخش رمان آزاد، رمان کودک، رمان نوجوان و رمان انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس داوری شدند. نکته جالب توجه این بود که غیر از بخش دفاع‌مقدس و انقلاب که تنها رمان «قیدار» را به عنوان اثر برگزیده معرفی کرد و کتاب شایسته تقدیر نداشت، هیات داوران در سه گروه دیگر هم رمان برگزیده و هم اثر شایسته تقدیر معرفی کردند. به این ترتیب رمان قیدار با موضوع انقلاب، تنها کتاب شایسته دریافت لوح و تندیس شهید حبیب‌ غنی‌پور شناخته شد. این اتفاق را می‌توان پاسخی برای برخی منتقدان ادبی دانست که معتقدند ادبیات داستانی دفاع‌مقدس سایه سنگینی بر داستان انقلاب انداخته است و رمان انقلاب تحت تاثیر پرداختن نویسندگان به مقوله دفاع‌مقدس دوران افولش را طی می‌کند. هرچند می‌توان اثر امیرخانی را از جهات مختلف نقد و بررسی کرد اما در دورانی که ادبیات انقلاب نیاز به بازنگری اساسی دارد، تولد چنین فرزندی در جامعه ادبی ایران را باید اتفاق خوشایندی دانست. اتفاقی که می‌تواند زمینه‌ساز تحولی شگرف در ادبیات داستانی انقلاب ایران باشد. 

جایزه‌ای که کفش برنده‌ها را از پا درآورد!
«افتخار می‌کنم برگزیده تنها جایزه ادبی جهان شدم که برای دریافت آن باید کفش‌ها را از پا درآورد.» امیرخانی با گفتن این جمله در آیین پایانی سیزدهمین دوره جشنواره شهید حبیب ‌غنی‌پور از برگزارکنندگان آن قدردانی کرد. جایزه‌‌ای که سال‌ها پیش به همت مرحوم امیرحسین فردی بنیان‌گذاری شد و رضا امیرخانی با رمان «قیدار» برگزیده بخش رمان دفاع‌مقدس و انقلاب اسلامی این جشنواره شد. او هنگام دریافت جایزه یادی هم از بنیان‌گذار این جشنواره کرد و دلیل رونق جایزه غنی‌پور را وجود پدری به نام امیرحسین فردی دانست که پسران خوب او راهش را ادامه می‌دهند. 

قیدار که نخستین رمان انقلابی امیرخانی است، می‌تواند آخرین آن‌ها نباشد. وقتی نویسنده‌های نام‌‍‌آشنای ادبیات داستانی وارد حوزه‌ای شوند که علی‌رغم ظرفیت‌های فراوان داستانی، تا حدود زیادی مغفول مانده است، نویسنده‌های جوانتر هم با انگیزه بیشتری به آن می‌پردازند. رویدادی که حتی توانایی مطرح کردن ادبیات داستانی ایران در دنیا را هم دارد

====================================

935
رجانیوز: 
درگذشت «امیرحسین فردی» بدترین خبر ادبی ۹۲
http://chaparak.ir/detail/News/725030

علی اکبر والایی-اسفند92
بهترین کتابی که خوانده‌اید؟ قیدار امیرخانی و سنگ سلام بایرامی
====================================

934
جام جم: 
چهره‌های هنری سال 92

http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1417966641105357018
...-اسفند92

یکی از چهره های سال 92 در حوزه ادبیات، بدون شک رضا امیرخانی است؛ نه تنها به واسطه موفقیت های کتاب هایش، بلکه به سبب برخی موضعگیری ها و اظهارنظرهایش. امیرخانی امسال موفق شد جایزه سیزدهمین دوره جشنواره شهید حبیب غنی پور در بخش رمان و زندگینامه داستانی با موضوع انقلاب و دفاع مقدس را از آن خود کند. او در این مراسم پس از دریافت جایزه اش گفت: بسیار خشنودم از این که تنها جایزه ادبی در جهان را دریافت می کنم که برای دریافت آن مجبور هستیم کفش هایمان را درآوریم. اگر یک ساختمان هشت طبقه با طبقات و بخش های مختلف را در نظر بگیریم که جشنواره ها و فعالیت های متعددی را برگزار می کنند، زمانی که یک اسم و امضا در آن عوض شود همه چیز تغییر می کند. رفت و آمدها، برخوردها، سلام و علیک ها همه و همه تغییر می یابد. اما در مسجد جوادالائمه کوهی مانند امیرحسین فردی می رود و چیزی عوض نمی شود. چون پسرهای بسیار خوبی دارد، من از این پسرهای خوب تشکر می کنم. البته سال 92 برای خود امیرخانی سال بدی بود. او در این سال به سوگ پدرش نشست. امیرخانی امسال در دیدار هنرمندان با رئیس جمهور نیز به نمایندگی از نویسندگان پشت تریبون رفت و از دغدغه های اصحاب قلم سخن گفت، از بی توجهی به ادبیات داستانی گله کرد و در پایان صحبت هایش گفت: جناب آقای دکتر روحانی! مورخ که نه، پرده خوان در پرده ای می گوید لشکر جن نزد حضرت ارباب رسیدند و به هواخواهی رخصت نبرد خواستند. حضرت ارباب رخصت نداد و فرمود حرب شما با خصم من از فتوت به دور است. شما ایشان را می بینید و ایشان شما را نمی بینند. آقای رئیس جمهور! ممیز و حامی و داور و سایر اعضای وزارت ارشاد را از لشکر اجنه انتخاب نفرمایید!
====================================

933

زنانه‌تر از هر زنی: 
http://zananetar1.blogfa.com/post/249
مژگان-اسفند92
آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد، مطمئن تر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده 

 

قیدار - رضا امیرخانی

====================================

932
مستان رسوا: قیدار فرو می ریزد
http://mastanerosva.blogfa.com/post-472.aspx
مهدی-آذر92

_تو گاوصندوق یه دفترچه هست. تو هر صفحه یک اسم هست و یک تار سبیل که با نوار چسب چسبانده ام.تو یکی از صفحه هاش نوشته ام ،داش صفدر ..بساط قمار... جلوش هم سبیل تو را گذاشتم...تو یه همچین روزی باید بهت پسش میدادم با احترام تو بالا خانه اما پایین پای جورکن سردرسنگی به من شک کردی.. این تار به آن تار در...
صفدر به کف دستش نگاه میکند و تار سبیل قیدار.... سگ خند می زند. بعد آرام فوت می کند کف دستش.تار سبیل مثل تیر در چشم قیدار به زمین می افتد
حالا نوبت قیدار است که پشت کند به صفدر و زیر لب بگوید، حیف...
قیدار فرو میریزد
(رمان قیدار / رضا امیر خانی/ ص 115-117)

====================================

931
قیدار شهر جد پیامبر اسلام: 
سبد 3 عنوانی کتابخوانی عید
http://khodabandehcity.parsiblog.com/Posts/230/
مهدی قزلی-اسفند92

قیدار نوشته رضا امیرخانی: قیدار هرچند از دو کتاب قبلی یک سال قدیمی تر است ولی برای هر سبد کتابخوانی همیشه یک اثر از رضا امیرخانی واجب و لازم است. روایت داستان از کتاب های من او و بی وتن سرراست تر و ساده تر است. همین هم کتاب را خوش خوان تر می کند. قیدار مردی است که زندگی اش بر مدار جوانمردی شکل می گیرد. امیرخانی برای نوشتن کتاب به تهران قدیم و فتوت نامه های منتشره قدیمی نیم نگاهی داشته و نثر و لحن کتاب هم از همین نگاه متاثر است. اگر کسی از او چیزی نخوانده باشد به نظرم خواندن این کتاب باعث خواهد شد 10 اثر قبلی امیرخانی را هم در سبد کتابخوانی ایام سال 93 قرار بدهد. قیدار توسط انتشارات افق منتشر شده است.

یکی از اشتباهاتی که در ایام گذشته در انتخاب سبد کتابخوانی عید می کردم این بود که گاهی کتاب سخت خوان در لیستم پیدا می شد. این اشتباه البته در این لیست سه عنوانی انجام نشده است.

====================================

930

بی بی سی فارسی: دولت روحانی چه کتابهایی برای کتابخانه‌ها می‌خرد؟

http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2014/03/140306_l41_book_ershad_buys_books_libraries.shtml?ocid=socialflow_facebook
علی جیحون-اسفند92
با این حال، دیگر از خریدهای هزارنسخه‌ای کتابهایی چون قیدار رضا امیرخانی خبری نیست و شمارگان کتاب‌های خریداری شده حدودا بین ۵۰ تا ۵۰۰ نسخه در نوسان است.
====================================

929

...: ادبیات داستانیِ سال 1391، در یک نگاه

http://rezachee.blogfa.com/post-46.aspx
رضا فکری-اسفند92
نام کتاب‌ها را کم و بیش می‌توان در سه گروه کلی بررسی کررد. حضور نام‌هایی به شکل موصوف و صفت و یا مضاف و مضاف‌الیه مانند: "بت دوره‌گرد"، "سایه‌های بلند"، "داستان‌های بادآورده"، "سایه اژدها"، "کتلت سرد" و یا "گراف گربه" و نام‌هایی به شکل عبارت‌های ناتمام مانند: "این‌جا؛ نرسیده به پل..."، "گفته بودی به هر حال..."، "زمستان با طعم آلبالو" و یا جمله‌های کاملی مانند: "این‌جا باران صدا ندارد" و یا "مگر می‌شود قابیل، هابیل را کشته باشد؟" و به نسبتی بسیار کمتر واژه‌هایی مانند: "درد" "قیدار" "خونه‌زاد"، "هیولا"، "نامحرم" و یا "نوزده" هم بر روی کتاب‌ها نام‌گذاری شده‌اند.

 

با مرور مختصر ادبیات داستانی دهه‌ی هشتاد هم می‌توان تقریبا به همین سه گروه نام‌گذاری رسید. در آن سال‌ها نام‌هایی همچون "بلبل حلبی"، "شب ممکن"، "باغ ملی"، "رود راوی"، "پرنده‌ی من" و یا "من او" بخش بزرگی از نام‌گذاری‌ها را به خود اختصاص داده بودند. هرچند که عبارات نیمه‌تمامی همچون "همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها"، "برف و سمفونی ابری" و جمله‌های کاملی همچون "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم"، "تمام زمستان مرا گرم کن" و یا حتا جمله‌ی شعرگونه‌ای همچون "من ببر نیستم، پیچیده به بالای خود تاکم" هم نام‌گذاری شده است. همین‌طور به نسبت کمتری واژه‌هایی مانند "شاخ" و یا "نفس‌تنگی" هم بوده‌اند که به نظر می‌رسد این شکل از نام‌گذاری در آن سال‌ها هم چندان اقبالی نداشته است.

====================================

928
علم و ایمان: 
به دنبال یک جو معرفت

http://elmoiman.ir/1392/12/%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84-%DB%8C%DA%A9-%D8%AC%D9%88-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%AA.html
...-اسفند92
http://www.mehrnews.com/detail/News/2252514
متین جعفری-اسفند92
سیزدهمین جشنواره ی انتخاب کتاب سال شهید حبیب غنی پور به همراه بزرگداشت زنده یاد امیرحسین فردی شامگاه دوشنبه ۱۲ اسفند در مسجد جواد الائمه تهران با حضور نمازگزاران و اهالی محل، برگزیدگان جشنواره و تقدیرشدگان، خبرنگاران رسانه های جمعی و خبرگزاری ها، جمعی از نویسندگان و شاعران، هنرمندان مدعو و برخی از مسوولان فرهنگی در شبستان مسجد جوادالائمه علیه السلام برگزار شد. برگزیدگان جایزه حبیب، امسال درحالی جایزه خود را در مسجد دریافت می کنند که داوری های امسال برای اولین بار طی سیزده دوره قبل، به طور کامل به وسیله نویسندگان عضو جلسه های قصه نویسی مسجد جوادالائمه انجام شده است. رضا امیرخانی که به دلیل رمان «قیدار» برگزیده بخش رمان بزرگسال با موضوع انقلاب و دفاع مقدس در این جشنواره شده است، گفت : بسیار خوشنودم از اینکه تنها جایزه در جهان را می‌گیریم و برای گرفتن مجبوریم کفش‌هایمان را درآوریم

«در قرآن، اسمِ بعضی پیامبران آمده است؛ اسمِ بعضی غیر پیامبران هم، چه صالح و چه طالح آمده است… صلحا عاشقِ حضرتِ باری هستند… اما حضرتِ حق، بعضی را خودش هم عاشق است… عاشقیِ خدا توفیر دارد با عاشقیِ ما… خدا عاشقی است که حتی دوست ندارد، اسمِ معشوقش را کسی بداند… به او می‌گوید، رجل! همین… مرد!… همین… می‌فرماید و جاء من اقصی‌المدینه رجل یسعی… جای دیگر می‌فرماید و جاء رجل من اقصی‌المدینه ‌یسعی، یعنی این دو تا رجل با هم فرق می‌کنند… یکی می‌آید موسای نبی را نجات می‌دهد… قوم بنی‌اسرائیل را در اصل نجات می‌دهد… دیگری هم قومی را از عذاب نجات می‌دهد… اسم‌ش چیست؟ اسم‌شان چیست؟ نمی‌دانیم… رجل است… »  (جملاتی از رمان قیدار)

قیدار شعار نیست. بازخوانی حدیث خوش فتوت است. بازگشتی به اصل. قیدار نسخه است. قیدار درد را شناخته و درمان ارائه می­کند. برای رسیدن به هنر انقلاب، بزرگ­ترین دستمایه هنرمندان فطرت بشری است و هنر قیدار نیز بازجست فطرت است. درد ما کم‎رنگ شدن مایه­های جوانمردی در وجودمان است و کار هنرمند بازگویی وضع ما.

امیرخانی گرچه درد جامعه را در این مورد خوب شناخته، اما راه بسیار پرخطری را برای پیمودن آن انتخاب کرده است. زیرا ممکن بود او هم مانند بعضی دیگر از نویسندگان مدعی، در دام پلورئالیسم دینی و یا لاابالی‎گری بیفتد، ولی امیرخانی خوب فهمیده چه می­خواهد بگوید، او شخصیت­های داستانش را بر اساس فطرت آدمی می­سازد. در داستان امیرخانی اشخاص اسیر هوا و هوس هستند، اما رو به کمال هم هستند، اشخاص گناه­کارند ولی توبه هم می­کنند، و آن هم نه فقط با زبان، بلکه در عمل‏شان.

قیدار مرد است؛ مردی سراپا درد. اساساً مردانگی از ابتدای عالم همراه با درد بوده. دردی شیرین که امروزه در زیر مشت­ها و لگدهای تجدد و ناسزاهای شیفتگانش به کام ما تلخ شده. با قیدار دوباره شیرینی دردهایِ روزهای نه چندان دور مردانگی و فتوت زیر زبان ما می­رود. درد مردم، درد رستگاری.

انگار ما یادمان رفته است روزهایی را که عاشقانی، چون طیب­ها و قیدارها و تختی­ها که بنای مردانگی، آن­ها را به رستگاری رساند و چونان شیفته­شان کرد که در مقابل سفیر گلوله و خمپاره تن­شان را به امر پیرمرادشان که مظهر فتوت و مردانگی بود سپر ­کردند.

بدون مردم بودن رستگاری محال است. با گوشه عزلت‏نشینی و بی‏تفاوتی نسبت به اطراف کمالی به دست نمی­آید. بلکه با جمع و احساس مسئولیت است که به رستگاری خواهی رسید و قیدار نیز در میان مردم و با مردم‎داری و مردانگی این راه را طی می­کند.

پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) تنها پیمانی که قبل از اسلام بست، عهد جوان­مردی بود که میان جوانان مکه برای یاری رساندن به مظلومان عقد گشت و بعد از اسلام نیز بارها فرمود که اگر دوباره چنین پیمانی بسته شود بی شک یکی از آنان خواهم شد. قیدار طنین فتوت است. قیدار به دنبال یک جو معرفت است.

قیدار رمان نیست، گو اینکه نویسنده نیز – تاجایی که نگارنده مطلع است – مدعای نوشتن یک رمان را نیز ندارد. اما هرچه کنیم نمی‎توان چشم به این امر بست که قیدار قصه می‎گوید. در گذشته، ما قصه‎گویی‎ای برخواسته از حکمت و فرهنگ خاص قوم خود را داشتیم، اما با روی کردن به سوی تجدد نه تنها آن نوع از قصه‎گویی را از یاد بردیم، بلکه سیطره گریزناپذیر تجدد کار را به جایی رساند که مجبور شدیم برای قصه‎گویی به تنها قالب موجود آن در عالم، یعنی رمان(Novel) روی بیاوریم؛ در رمان ما مجبور به شرح و تفصیل حالات و احوالات شخصیت‎هامان هستیم، به نحوی که حتی خصوصی‎ترین اعمال و افکار آنان را نیز در می‌یابیم. و کدام انسان است که همواره نیات پاک و منزهی داشته باشد؟ شاید به نظر برسد که با قرار دادن شخصیتی عرفانی و یا مقید به دین بتوان این مسئله را حل کرد؛ اما زهی خیال باطل. از اصول رمان که برخواسته از میل انسان‎هاست، باور پذیری و واقعی جلوه دادن داستان است. پس کیست که وجود چنین انسان‎های پاکی را باور کند؟ ممکن است به ذهن کسی این سخن متبادر شود که می‎توان با رعایت قواعد و چینش علی و معلولی صحنه‎ها، داستان را تا آن‎جا پیش برد که این امر باور پذیر گردد. اما اینان نیز در اشتباه به سر می‎برند. چه اینکه خواست باور پذیر بودن داستان نه از سر میلی فطری، بلکه از منطق موجود در نفس اماره جمعی نشئت می‎گیرد.

‎شاید برخی این وجیزه را از ذوق زدگی نگارنده بدانند، این فکر پُر بی‎راه نیست، زیرا امیرخانی ناخواسته یک معادله بزرگ در داستان را که همان شخصیت خاکستری است به هم می­زند و آن، خلق شخصیتی است که از دنیای بی‎رنگ خاکستری به سوی سفیدی طی طریق می­کند. او به ما نمی­گوید که قیدار رستگار شده، بلکه زندگی قیدار را در صراط مستقیم به ما نشان می­دهد. نه تنها او بلکه هیچ کس نمی­داند رستگاری به چه صورت است، اما همه می­دانند راه حق کدام است و البته سختی­های این راه راهم به ما می­نمایاند.

گویا امیرخانی ناآگاهانه تئوری داستان ساخته، می‎گویم ناآگاهانه زیرا هنرمند شأن تئوری پردازی ندارد، بلکه واسطه درک عالم است. البته استفاده از شخصیت‎های سفید در داستان‏ها و خاطره نگاری‎های دهه شصت و هفتاد هم مسبوق به سابقه بوده، اما نه به این شکل که شخصیتی در طی طریق به سوی سفیدی باشد، بلکه آنان تمام شخصیت‎هایی سفید و باور ناپذیر بوده‎اند.

کسانی که عدول از تئوری شخصیت خاکستری را ضعف داستان و نویسنده می‎دانند، آن‎قدر اسیر فرم و تکنیک هستند که اصالت هنر را با آن می‏سنجند نه با خود اثر و روح هنری آن، و بعد اینکه اصولا متوجه نیستند که با تئوری شخصیت خاکستری هیچ بشری توانایی رسیدن به رستگاری را نخواهد داشت و این نیز خود برای زندگی بشر حد و مرز مشخص می‎کند و به او می‎گوید: آرزوی رسیدن به کمال و سعادت طلبی فقط آرزوی یک مشت احمق است.

البته سخن من بدان معنا نیست که تکنیک و هنر چرا با هم آمیخته شده‏اند؛ بلکه برعکس اگر هنر در تکنیک و فرم تجلی نیابد چیزی از آن باقی نمی‎ماند. سخن من در واقع متعرض این قضیه است که اساسا تکنیک و فرم زاده هنر است و نه هنر زاده تکنیک و فرم، و هنرمند نباید اسیر این‏ها شود و این حرف نیز بدان معنا نخواهد بود که هرگونه تعرض به تکنیک‎ها و فرم‎های هنری مجاز و دارای اصالت هنری است، بلکه این‎ها تماما خود میزان و ترازی دارند که آن نیز خود هنر است.

قیدار نیز مانند قصص پیشینیان، آفاق انسانی را در وجود و حیات و گفتار و کردار خویش عینیت می‏بخشد و آن بخش از وجود نهانی انسان شرقی را – بلکه تمامی انسان‎ها، زیرا انسان غربی هم تا همین چند صد سال پیش شوالیه‎گری را ارج می‏نهاده، اما انسان شرقی به این جهت که جوانمردی و فتوت خویش را تا چند دهه قبل، پیش از سیطره کامل غرب در جهان، زنده نگه داشته بود و حتی در حال حاضر نیز آن را هر چند اندک، می‏بیند – که هنوز علقه‏ای هر چند اندک و ناقص به اسطوره‏ها و عوالم خویش دارد می‎نوازد تا به دنبال فرجی باشد از این سیاه چاله خود ساخته بشر.

قیدار در آخر باید برای خدا باشد، همان‏طور که معصوم علیه السلام فرمود: در میان شما کسانی زندگی می‏کنند که در آسمان‎ها شهره و در زمین غریب‎اند. این است ادامه طی طریق در راه رستگاری و قیدار هم در آخر گمنام می‏شود.

قیدار را به جرأت می‏توان جزو انگشت‏شمار رمان‏های انقلاب دانست. داستان انقلاب در راه تکامل است و دارد خود را پیدا می‏کند. شاید قیدار طلوع اولین اشعه‏های فجر قصه‌گویی انقلاب است. بعد از انقلاب وضع ما در برابر عالم غربی دستخوش تحولی عظیم شده است و به همین نسبت ما داستان و داستان‏گویانی متناسب با وضع جدید می‏خواهیم.

اینکه ما نیز سعی در داشتن ادبیاتی مانند غرب داشته باشیم هیچ چیز جز سرابی واهی نیست. چنان‏که بهترین کسی که توانست خود را تا حدود زیادی، به نسبت دیگران، به عالم غرب نزدیک کند، و البته هیچ گاه نتوانست و هیچ کس دیگر نخواهد توانست انسان نیست‏انگار غربی شود- صادق هدایت بود که در بهترین حالت آثارش در حد و اندازه نویسندگان درجه دوم و سوم اروپایی است که هیچ گاه حرفی برای گفتن نداشته‏اند.

ما نه می‏توانیم انسان نیست‏انگارغربی شویم و هنر و خاصه ادبیات‎مان آن رنگ و بو را بگیرد و نه می‎توانیم به گذشته خود باز گردیم و شاهنامه‏ها و گلستان‎ها بیافرینیم و در عین حال نه توان فرار از استیلای عالم غربی برخود را داریم و نه می‏بایست برای رسیدن به ادبیات انقلاب به گذشته درخشان خود پشت پا بزنیم.

انسان با تحولی که به تبع انقلاب معنوی اسلام در جهان ایجاد شده است وضع تازه‏ای در برابر هستی خواهد یافت. «من»، یعنی کیفیت حضور انسان در عالم وجود است که دیگرگون خواهد شد. و اگر این دگرگونی در ادبیات بازگویی شود، باید منتظر بود که ادبیات داستانی، تسلیم تحولی عظیم حتی در فرم و قالب شود[۱].

امیرخانی با دست یازیدن به اسطوره‏ها در قالب امروزی سعی در برداشتن قدمی در این مسیر داشته و انصافا هم در حد خود، بدون وجود الگویی خاص خوب از عهده این کار بر آمده است. برگزیده شدن چنین کاری در تنها جشنواره مسجدی دنیا که در این دوره ویژگی‎ای جدای از تمامی ویژگی‎های موجود در دوازده دوره گذشته جشنواره شهید حبیب غنی پور نیز بر آن افزوده شد، و آن انتخاب بهتری اثر داستانی سال توسط خود بچه‎های مسجد جوادالائمه، است، شاید نشان‌گر درستی چنین برداشتی باشد.


۱-     [۱]  آوینی،سیدمرتضی،مقاله رمان و انقلاب اسلامی

====================================

927
ایکنا: 
هدف‌گذاری در تولید آثار دینی، راهکار تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطبان است

http://www.iqna.ir/fa/news/1381289
مصاحبه با جناب محمدکاظم مزینانی-اسفند92


«رضا امیرخانی» نمونه موفق در توجه به نیازهای مخاطب
وی با بیان اینکه اول باید نویسنده بود و بعد دنبال اثرگذاری رفت، درباره اینکه آیا کتابی به عنوان یک کتاب اثرگذار و نیازسنجی شده به خاطر دارد یا خیر، پاسخ داد: البته وجود دارد. برای نمونه می‌توان به آثار «رضا امیرخانی» اشاره کرد که در حوزه خودش موفق هم بوده. «من او»، «بیوتن» و «قیدار» توانستند در جامعه بازخورد مناسبی هم پیدا کنند.
این نویسنده درباره ویژگی آثار امیرخانی، اظهار کرد: امیرخانی مضامین دینی که خیلی زیاد هم هست را در اثرش به خوبی استفاده کرده و حتی به طور مستقیم از احادیث استفاده می‌کند، اما از آنجا که غنای ادبی خاص خودش را دارد همزمان با تلاش برای انتقال مفهوم، تأثیرگذار هم هست.
====================================

926
سنگ‌ین: 
لو رفت

http://vazzzin.blog.ir/1392/11/22/%D9%84%D9%88-%D8%B1%D9%81%D8%AA
پیمان-بهمن92
طرح کلی فیلم من را کمی به یاد کتاب قیدار انداخت؛ با شباهتی نه چندان موجه. آنجا امیرخانی در ۲۹۰ صفحه قیدار را خلق میکند تا در چند صفحه آخر از ارادت قیدار به امام خمینی بگوید و ماجرای اینکه وظیفه انتقال آقا از فرودگاه به بهشت زهرا برعهده «بوفالو» اتومبیل قیدار بوده را تعریف کند. اما اینجا حاتمی کیا برای اینکه قهرمان زندگی اش را قدرتمندتر به رخ بکشد و دیالوگ «خمینی عصاش رو بلند کرد» بیشتر در یادها بماند به جای اینکه قهرمان و پهلوانی تصنعی مانند قیدار خلق کند٬ دو شبانه روز از زندگی یک قهرمان و پهلوان واقعی را روایت میکند
====================================

925
خبرگزاری مهر: 
امیرخانی: جایزه ادبی شهید غنی پور تنها جایزه‌ای است که برای دریافت آن باید کفش‌هایمان را در بیاوریم
http://www.mehrnews.com/detail/News/2248658
...-اسفند92

به گزارش خبرنگار مهر، نویسندگان برگزیده سیزدهمین جایزه ادبی شهید غنی پور که شب گذشته در مسجد جواد الائمه(ع) برگزار شد, پس از دریافت جایزه خود از دست پدران شهدای حاضر در مسجد جواد الائمه(ع) هر یک برای دقایقی با حضور در پشت تریبون طراحی شده در این مسجد به اظهار نظر برای حاضران پرداختند.

رضا امیرخانی که با رمان «قیدار»، برگزیده بخش انقلاب و دفاع مقدس این دوره از جشنواره شد، پس از دریافت جایزه خود در سخنانی اظهار کرد: بسیار خشنودم از اینکه تنها جایزه ادبی در جهان را دریافت می‌کنم که برای دریافت آن مجبور هستیم کفش‌هایمان را در بیاوریم.

وی ادامه داد: اگر یک ساختمان 8 طبقه با طبقات و بخش‌های مختلف را در نظر بگیریم که جشنواره‌ها و فعالیت‌های متعددی را برگزار می‌کنند، زمانی که یک اسم و امضا در آن عوض شود همه چیز تغییر می‌کند. رفت‌وآمدها، برخوردها، سلام و علیک‌ها همه و همه تغییر پیدا می‌کند. اما در این مسجد کوهی مانند امیرحسین فردی می‌رود و چیزی عوض نمی‌شود. چون پسرهای بسیار خوبی دارد. من از این پسرهای خوب تشکر می‌کنم.

====================================

924

کوهپایه: ما و آیین جوانمردی!

http://poyeh.parsiblog.com/Posts/861/%D9%85%D8%A7+%D9%88+%D8%A2%D9%8A%D9%8A%D9%86+%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%8A!/
محمدرضا آتشین صدف-اسفند92
قیدار امیرخانی را هنوز نخوانده‌ام ولی همان روزهای اول و شاید پیش از کاغذی شدن آن، درباره‌اش خوانده بودم. وقتی از نهاده‌اش (= موضوعش) آگاه شدم، نخستین واکنشم در ذهنم شگفتی بود از اینکه سراغ چنین نهاده‌ای رفته است: فتوت و جوانمردی یا به سخن او: جوان‌مردی.
====================================

923

کتابسرای باران:يك نگاه گذري
http://ketabserayebaran.blogfa.com/1392/12
خدری-اسفند92
7- افق:ارميا،بيوتن،ناصر ارمني ،بيوتن،قيدار،ديلماج،نفحات نفت ، غريبه اي در بخار نمك...
====================================

922
بیمه جون: 
بیمه جون

http://mohsen-rahimi.blog.ir/post/20
محسن رحیمی-اسفند92
بیمه جونب

شاید اگه برای اولین بار اومده باشی وبلاگم کلمه "بیمه جون" برات یه مقدار گنگ باشه
منم وقتی برای اولین بار داشتم کتاب "قیدار" رو میخوندم زیاد با قلم امیرخانی آشنا نبودم باسه همین همش این کلمه برام ناآشنا میومد
این جون چه کسی هست که آدمی به عظمت قیدار با اون ابهت و شکوه وقتی اسم جون میاد سر خم میکنه ...

====================================

921

کتابخانه عمومی آیه الله طالقانی: نقد کتاب:قیدار

http://taleghani-library.blogfa.com/post/228
سالاری-بهمن92
قيدار را -كه خودش دستكمي از درويش مصطفاي «منِ او» ندارد- «سيد گلپا»يي همراهي ميكند كه كلامش

 

به همان حقاي و به همان نافذي است كه كلامِ درويش مصطفا براي علي فتاّح. سيّد گلپا، روحاني باطنداري

است كه همه چيز را به همان خوبي ميبيند كه درويش مصطفا. فاتحهٔ غليظُ الْـ«حاء»ِ سيّد گلپا همانقدر قيدارِ

از دسترفته و عزلتنشين را زنده ميكند كه فرياد و نشانه رفتنِ تبرزينِ درويش مصطفا در مسجد قندي، علي

 فتاحِ معتكفِ دلخوش كرده به انگشتر فيروزه و عقيق را.


مرامِ قيدار و بعضي ريزه كاري هايش در به جريان انداختنِ روحِ خدايي و اعتقاداتِ خالصِ شيعي در جزء جزء

زندگي، چنان به دلِ خواننده مينشيند كه گويي رويِ ماهِ آشناي گمشدهاي را بعد از سالها دوري ميبيني؛

گمشدهاي از جنسِ پلاكِ برنجي «يا رب نظر تو برنگردد» و «نفسِ حقِّ» درويش مكانيك.



با اين همه، اجزاي داستاني قيدار، به اندازهٔ رمانِ ماندگارِ «منِ او» قوت نگرفته است. شخصيتها آنگونه كه

 بايد اعتماد خواننده را جلب نمي كنند و آن طور كه براي باورِ گفتار و كردارشان لازم است، به خواننده معرفي

نميشوند. به رابطهٔ عاشقانهٔ قيدار و شهلا، زياد پرداخته نميشود و علتِ انتخابِ شهلا از ميان تمامِ دخترانِ اسيرِ

دستِ شاهرخ روشن نمي شود.



قيدار، قدرتمند و جذاب شروع ميشود و از نيمه به بعد دچار گونهاي يكنواختي و كندي در خوانش ميشود.

در رمان، حلقه هاي گمشدهاي وجود دارد كه گاه خواننده را در تعليقي بيفرجام نگه ميدارد. بعضاً گفتارها و

اقدامات و اتفاقاتي رخ ميدهد كه علتش خواننده را راضي نميكند و اين تصور را كه نويسنده گاهي تنها به دنبال

 جور كردنِ قطعه اي -نه چندان جور- براي عبور به مرحلهٔ بعدي داستان بوده، تقويت مي كند.



عدمِ وجودِ پيرنگي قوي در اين رمان، در قياس با رمانهاي پيشينِ نويسنده، اين گمان را به ذهن متبادر ميكند

كه نويسنده در نگارش و تكميل اين رمان، دچار شتابزدگي بوده و چنان كه بايد، زمان صَرفِ نگارش و پرورش و

خلقِ موقعيتهاي بديع و متفاوت نكرده است.



با اين حال، نويسنده همچنان در ايجادِ تكيه كلامها و ادبياتِ خاصِ هر شخصيت، يا دستكم ادبياتي ماندگار

براي هر رمان، به چيرهدستي گذشته است.



رمان از نظر ويرايش و صفحه بندي، به غير از چند مورد معدود غلطِ تايپي و كسرهٔ اضافه، مشكلي ندارد و

 با همان رسم الخطِ آشناي «منطبق با ديدگاه مؤلف» به چاپ رسيده است.

 

در همين رابطه :
 .آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(46) دوست داشتم کتب امیرخانی را طراحی کنم920+این نویسنده خلاف شرع می‌گوید!917+نویسنده برای فرزند اسماعیل نبی بودن قیدار ماخذ نیاورده است903+
  .آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(45) به دو دلیل قیدار را دوست دارم898+مسابقه‌ی معماری و نظر رضاامیرخانی مبنی بر مقدم بودن رمان بر معماری894+قیدار با به‌لیمو می‌چسبد در کافه کتاب آفتاب!893+استمرار سنت احمدی‌نژاد در دوره‌ی روحانی892+نامزدهای نخستین دوره بدون فردی890+شریعت‌گریزی از نظر داور جلال887+قیدار اسم‌ش آمد، برنده نشد، هیچ‌کتابی هم تقدیر نشد، دقیقا مثل بیوتن در دوره‌های قبل!‍886+کتابی در نقد چند داستان مثل قیدار884+تمدید زمان مسابقه طراحی معماری لنگر پاسید882+اسامی کتاب‌های راه‌یافته به دور دوم جلال881
..آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(44) +گاهی باید زنده‌گی‌مان را بیمه جون کنیم877+هجو قیدار در روزنامه‌ی بهار876+قیدار هیاتی نیست875+نمایش‌گاه کتاب تبریز و توضیح سایت ارمیا870+شب‌های داستان868+روایت کامل از جوان‌مردی یک زن862+قیدار من رو از خودم بیرون کشید861 
 . آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(43) شجاعی امیرخانی مستور853+لنگر قیدار، موضوع یک مسابقه‌ی معماری852+اسم‌ش روی کتاب دلیل خریدن آن هست؟!847+دو رضاامیرخانی در یک قاب!844+رجانیوز برای زدن رضاامیرخانی احمدی‌نژادش را هم می‌زند! "قیدار ادامه (آن ممه را لولو برد) است!!!"841 
 .آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(42) همین امروز تصمیم می‌گیرم جوان‌مرد باشم838+یارب نظر تو برنگردد834+نگاهی به لوطی نامه قیدار از جناب مهدی کفاش ابتدای متن: پس این اثر را با خود این اثر باید نقد کرد. انتهای متن: خود نویسنده، خیلی هم از گم‌نامی سر در نمی‌آورد و همیشه سوی شهرت را گرفته است. آنجا که هوس‌ش کرده در کتابهایش از اینکه شاگرد باهوش دبیرستان استعدادهای درخشان بود؛ بگوید.  یا اینکه به هم‌سفری با بزرگانی دعوت بوده است که دیگران ماهها چشم انتظار دیدنشان هستند  آموزش خلبانی دیده و گواهینامه خلبانی پی پی ال دارد...832+رمان‌های امیرخانی در هم است831+شبا تا صب چرا بیداره تهران؟828+نگاهی به قیدار از جناب مظلومی‌نژاد826+ورود قیدارخان به عرصه‌ی وبلاگ‌نویسی825+ادای دین به قهرمان، مطلبی از جناب داوودی824 
 . آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(41) آبگوشت قیداری820+شخصیت‌پردازی یا قهرمان‌پردازی819+شعری برای قیدار از جناب مهدی کازرانی816+قیدار پایان رضا امیرخانی به قلم جناب احمد مخبری815+قلم زرین و حواشی‌ش814+جناب هدایت بهبودی و پیش‌نهاد قیدار807+یه بار بخونی باور کن، دو بار بخون عاشق شو، سه بار بخون بفهم...805+پیش‌نهاد جناب احمد شاکری804+مهدیار و قیدار801
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(40) آقای نام‌زد محترم! برده‌اندت بالا و دارند بادت می‌کنند که پوست‌ت را بکنند792+قیدار و جمجمه نام‌زد قلم زرین787+یکی از همین جماعت به رضاامیرخانی گفته است قیدار ننویسد783+راه افتادن سایت کتابستان781
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(39) من او دلم را لرزاند، قیدار شانه‌هایم را779+قیدار به درد پسرها می‌خورد776+خواننده خواننده‌ی چه کتابی است؟774+گزارشی از حضور در نمایش‌گاه771+پرفروش‌های نمایش‌گاه بیست و ششم769+دیدن شلوغی نمایش‌گاه چشم بصیرت می‌خواهد767+راه‌رو افق مسدود شد766+رضاامیرخانی خوب می‌فروشد765
 . آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(38) قیدار را به خاطر قیدار بخوانیم نه نویسنده متوسط‌ش760+یک مصاحبه راجع به قیدار بدون نام مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده755+نویسنده به جای قیدار باید زنده‌گی شهید احمدی روشن را بنویسد753+یک نقدشناسی خوب از روند نقد قیدار در روزنامه‌ی فرهیختگان از جناب امیرحسین مجیری752+کاش داستان حسین ع را می‌نوشت751+باید یک نیروگاه بادی در باغ قلهک می‌ساخت!749+قیدار و نام‌زدهای انتخابات747+29 فروردین، نقد قیدار در اصفهان744+مرد توی رمان جا نمی‌شود742
 . آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(37) +دل‌م تعمیر می‌خواهد739+قیدار فقط یک رمان نیست738+جناب محمدرضا سرشار در رجا و نسیم و خبرگزاری دانشجویان و...: کال شتابزده تعقید تکلف ترویج اباحیگری تطهیر روسپیان شیفتگی به لاتها اشکالات زبانی ضعف منطق و.... تازه بخشی از اشکالات این اثر است736+پیش‌نهاد جناب محمد ناصری733+نماز خوب چه سرعتی دارد؟732+اگر شجاعی، قیصری یا امیرخانی اشکانه‌ی حسن‌بیگی را تمام می‌کردند...726+پیش‌نهاد جناب اکبرنبوی برای نوروز725+وزیر ورزش هم قیدار می‌خواند723+شهلا در تاریکی خودش را می‌دید721 
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(36) پیش‌نهاد هفت نویسنده برای خواندن قیدار716+خواندن رمان قیدار به تعطیلات نوروز غنا می‌بخشد، جناب شهرام کرمی کارگردان تیاتر713+قیدار در میان 16 اثر پرفروش سال712+قلمی تصنعی و بی‌صداقت710+ده کتاب پیش‌نهاد بدهم و قیدار درش نباشد؟!709+قیدار از کارهای دیگر امیرخانی ضعیف‌تر است706+چرا کم کتاب می‌خوانیم؟705+قیدار به‌ترین اثر سال704+از قیدار تنفر دارم701
 . آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(35) قیدار و سه کاهن در میان فهرست نهایی قلم زرین699+رسم مردی یعنی رسم قیدار698+تجدد رمان ایرانی و آینده انقلاب696+ماک قیدار و لیلاند داش‌صفدر693+بعد از عملیات نقد قیدار هیچ‌کس خداقوت نگفت690+روش اغراق‌گونه یک نکته‌ی مثبت است685+قیدار کتاب مداراست681
 . آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(34) من قیدار ها و یوسف ها و سهراب های خودمان را بیشتر دوست دارم677+امیر جعفری (بازی‌گر) و خواندن قیدار676+این کتاب را نخرید673+آیا سید و شیخ ادامه‌ی 88 است؟!670+خوش‌حال‌م که ساده‌نویسی را پیشه خود کردی664 
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(33) پیج قیدار در گوگل‌پلاس659+می‌شه به نویسنده اجازه داد خودش باشه658+خاصیت لولایی جدانویسی656+منظورتان امیرخانی است؟ حالا!...654+وقتی امیرخانی روبان قیچی می‌کند650+شال عزا را ریختم تو پی649+افتتاح کتابستان اراک648+فقط کتاب‌های امیرخانی را نخوانید647+قیدار برای فرزندی که هنوز متولد نشده است646+امیرخانی آمده بود دانش‌گاه‌مان!643 
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(32) +عزلت‌نشین فتنه، مومن به اقتصاد سرمایه‌داری، آرمان‌های ره‌بری با نئوحجتیه‌ها زنده شد638+ قیدار1400 امکان دارد؟634+اندر مذمت خبرفروشی633+اشتیاق هیجان لذت مدارا سردرگمی632+نوجوان‌مردی!631+خواندن قیدار از چه کارهایی به‌تر است؟625+خوش‌بخت‌تر مردی است که هم‌سرش خیال کند او قیدار است623+هیچ چیزی مثل کتاب خواندن حال‌م را خوب نمی‌کند
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(31) +ادبیات داستانی فریبکار و قیدار612+قیدار و انتظار روزهای بارانی611+جناب میرشکاک و از شعر به قصه رسیدن610+وسط هیات فهمیدم قیدار خیلی باصفا بوده است608+قیدار و روضیه و هیات پشت لپ‌تاپ606+پیشتازی قیدار در کتاب‌فروشی‌های اصفهان605+السلام علی جون بن حوی604(١٤:٣٥ ١٨/٩/١٣٩
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(30) +قیدار واقعی در جاده رویت شد598+وزارت ارشاد به جای گشت ارشاد باید قیدار را جمع‌آوری و امحا کند597+افول و اوج دوره ی پهلوانی، جناب مهدی افشار نیک، اعتماد593+گزارش یک وبلاگ از جلسه‌ی شهر کتاب591+به جای بیمه جون به نام مردترین مردان بیمه می‌کردم585+قیدار هیاتی نیست در یک نشریه ی دانش‌جویی582
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(29) گزارش نقد قیدار در قم578+از قیدار آموختم تا غلط‌های کوچکِ کتاب را ننویسم574+پرفروش‌های شهر کتاب مرکزی573 
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(28) جناب ابراهیم زاهدی مطلق و ضعف دیالوگ‌های قیدار560+شخصیت نیست، تیپ است، پایان‌بندی نیست، سرهم‌بندی است559+وقتی کتابش مجوز می‌گیرد باید برود تحصن! پیش‌نهاد روزنامه‌ی اعتماد554+جدی می‌نویسد اما جدی نیست552+دنبال شخصیت قیدار بودم551+می‌روم قیدار را بخرم تا امانتیِ کتاب‌خانه‌مان نباشد548+یک مصاحبه با روزنامه ی ملت و حاشیه‌هاش456و547+جهان نیوز و بازی‌های لات‌مآبانه روحوضی545+اوقات خوبی را با قیدار گذراندم542+رقابت کتب مهرجویی، امیرخانی، کیوان ارزاقی، پورولی کلشتری، مرتضی فخری در کتاب فصل541 
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(27) +آثار امیرخانی مازوخیستی است در شبکه پایداری540+با قیدار بزرگ شدم539+حرفی برای گفتن نداشت537+انتقاد اسدالله بادامچیان از عبارت شاهکار برای آثار رضاامیرخانی535+شوور عتیقه!531+خرید تلفنی از سام530+کوشش برای شناخت نام پیام‌بری که در قرآن نیامده است529+متن جناب نعمت‌الله سعیدی در مجله‌ی داستان راجع به نسل جوانمردان527+خواندن قیدار را به هیچ‌کس پیش‌نهاد نمی‌دهم526+ماجراهای دختری که باید فهمش بیجک بگیرد525+کاش قیدار فصل آخر نداشت524+رابطه‌ام با امیرخانی خوب نیست522
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(26)  +وقتی تمام می‌شه یکی دو ساعت غرق فکر می شی513+دوست داشتم اگه کتاب بودم قیدار بودم!509+باز هم پیغام‌بری دیگر508+نمی‌توانی ببینی داستانی اوج گرفته؟504+برای نسل ما... قیدار حرف دیگری‌ست502+اولین نوشته‌ی من در فضای مجازی قیدار باشد به‌تر...501
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(25) +قیدار توی پاساژ نبود، نیامد... من مذهبی نیستم اما انسانم499+سرزمین نوچ پرفروش‌ترین کتاب فروش‌گاه افق496+قلیلی از امت های پسین مقربانند،قیدارها رو به نقصانند494+قیدار را پسندیدم... بیشتر از حتی هر رمان دیگری که خوانده‌ام492+مرام همه‌ی قشنگی قیدار و من اوست488+جهان نیوز و هدیه‌ی خواندن دو کتاب487+از من مخواه زیر شانه‌های دخترانه‌ام قیداری کنم485+روزنامه قدس و اثری که به خاطر تبلیغ مجبور به خواندن‌ش شدم!484
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(24)  +قلم‌ت بیمه‌ی جون478+بسته پیش‌نهادی خبرآنلاین برای عید فطر475+حساب مسجد و حسینیه را خیلی سوا کردید477+سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ملت ما: قیدار که هست، چرا لاله؟464
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(23) +قیدار در شب‌های قدر از دست ندهید460+قیدارخان! این رسم مردانه‌گی نیست455+روزنامه جوان، در مورد رضاامیرخانی حرف‌های زیادی زده شده و خواهد شد453+
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(22)  +امیرخانی زنانه می‌نویسد438+معمار باید نفس‌ش حق باشد436+این متن قرار بود داستان باشد یا منبر قیدار؟+"قیددار" قیمت‌ش گران است431+قیدارپرفروش‌ترین کتاب تیرماه اصفهان+قیدار چنگی به دل‌مان نزد423
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(21) +این داستان به درد ام‌روزهای‌مان می خورد416+آخرین رد قیدار در حصر خرمشهر415+قیدار را نخوانید412+قیدارهای بی‌پول+نقدی از جناب امیرمافی در آینده روشن: قیدار دینی‌تر است از من او+روزنامه‌ی وطن امروز و توضیح مجدد سایت ارمیا راجع به نقلِ قولی خلاف از رضاامیرخانی+نچسبید، بازیگران فیلم قبلی امیرخانی در فیلم جدیدش بازی کرده بودند
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(20) + این ما بودیم که در کوچه پس کوچه های جاده ساوه، حتی عبور و مرور کامیون حضرت قیدار هم مانع گل کوچک مان نمی شد.+رمان از نظر ساختار هنری بشدت دچار آشفتگیه+قلمِ سرِ پای امیرخانی در من وجدی ایجاد کرد+دلم قیدار می‌خواهد، دلم حاج فتاح می‌خواهد...+بچه‌ی گاراژِ قیدار باشی مرد بار می‌آیی، مرد+قیدار، جهاد فرهنگی بزرگ+تریبون مستضعفین و لوطی‌منشی در قیدار
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(19) +تا نیمه کتاب، قیدار بدونِ صفدر، بعدِ کتاب، صفدری بدونِ قیدار+قیدار از زبان پاسبانی در یزد+در سراسر رمان ردپایی از شریعت نمی‌بینیم الا آنجا که شاهرخ قرتی می‌خواهد خمس دهد و آن را هم سید باطن‌دار از او نمی‌پذیرد+به یاد جوانمردی قیدار را باید خواند
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(18) +چرا کاراکتر اصلی یک رمان باید راننده پایه یک باشد؟!+قیدار همان اثر قدرتمندی است که انتظار داشتیم+خرید کتاب قیدار با پیک موتوری+بعد از سایت قیدار، وبلاگ قیدار هم در بلاگفا راه‌اندازی شد+استقبال از کتاب‌های آیه‌الله جوادی آملی، سیدمهدی شجاعی و...+قیدارها نمی‌میرند، قیدار اخلاقی‌ترین متنی است که در این چندسال خوانده‌ام
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(17) +سید گلپای شما کیست؟+متن سرکار خانم سحر دانشور در مجله ی شماره ی سه ی داستان+نویسنده‌ی قیدار جاخالی داده است+ما باید قیدار باشیم، افسوس که نیستیم...+امیرخانی گوگوش می‌شنیده و قیدار می‌نوشته!+به پاس جوانمردی از یادرفته، متنی از سرکار خانم ولدبیگی در سایت برهان+شاید قیدار طبیبه اصلیتش!+قیدار و کفتربازان مرید امام صادق(ع)+قیدار پرمقدار، متصل است به منبعی معنوی+این رمان می‌توانست شاخص‌ترین باشد
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(16) +قیدار، اخلاق گم‌شده سیاست در روزگار ما+دفترمان را لنگر کنیم!+فردانیوز و آرمان‌شهر امیرخانی+نماز قیدار چرا پیدا نیست؟+فروش تلفنی قیدار و سقای آب و ادب توسط سامانه سام+چه اشکالی دارد صداوسیما یک برنامه یک ساعته برای قیدار بگذارد؟
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(15)  +ما قهرمان کم داریم+تبلیغ منفی برای قیدار+دلم برای سید گلپا تنگ شده است از جناب سید مهدی موسوی+حجت‌الاسلام ساجدی در هشتادوهشتمین‌ خیمه: قیدار یک منبر باصفاست!+چرا عکس‌ش رو می‌زنید روی جلد تجربه؟+قیدار در مناظره‌ی موافقان و مخالفانِ نوعارفان!+نکند قیدار شعبان بشود؟!
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(14) +قیدار چاپ هفتمی شد+معجزه ادبیات در روزنامه‌ی فرهیختگان+پرفروش‌های شهرکتاب مرکزی+جون و جان و لاتی و لاتین+امیرخانی در گرداب زندگی فرو رفت!+چرا باید از یک رمان تمجید کرد؟ رمان باید خوانده شود+توضیح رضاامیرخانی راجع به گزارش نقد قیدار در حوزه هنری و قیدار رمان نیست و من حرفه‌ای نیستم و...+
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(13)  +دوره‌ی عقلانیت دینی است نه قیدار+ امیرخانی به جای پرداختن به مفاهیم بی‌اثر قصه بسیجی‌ها را بنویسد+قیدار خرافاتی است+متنی مهم از جناب محمد مهدوی اشرف: آیا قیدار رمانِ آموزشی است؟!+پرفروش‌ترین در سامانه سام+تبریک جناب سیدمهدی شجاعی
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(12) +وقتی داستان تمام شد، بی‌اختیار کتاب را بوسیدم+این مدینه فاضله پر از گوسفند بود!+قیدار مرا به یاد شعرهای زرویی می‌اندازد+در این زمانه عوضی پنجره‌ای بگشایید به کوچه‌ی جوان‌مردان!+گزارش جلسه نقد شیراز از جناب بردستانی+امیرخانی درست دفاع نمی‌کند
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(11)  +گزارشی از جلسه نقد استاد حسین فتاحی+ یک گل خوردی! شدیم 5-2 +تفسیر هم‌زمان یک آیه در کمی دیرتر و قیدار!+قیدار‌نویس، تو بعد از من او افتاده‌ای در سراشیبی سقوط!+نقدی بر مصاحبه تجربه، اشرافیت معنوی؟!+اردبیل و کتاب‌فروشی+قیدار بعد از کتاب آیه‌الله جوادی آملی در سام+جیم خراسان و گود زورخانه!
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(10) +خبرگزاری فارس و محمدرضا سرشار، ناشران مقابل رسم‌الخط خاص بعضی نویسندگان بایستند!+قیدار فیلم هندی، خنده‌دار، برای دختران دانش‌آموز، مسخره، کودکانه، ایده پفکی...+قیدار به چاپ پنجم رسید، فروش تلفنی در سام+کار دلی را که متر نمی‌کنند+مصاحبه تجربه را حتما بخوانید اما هول نشوید و شش هزار تومان ندهید!+تکرار من او بود
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(9)  +قیدار به همه فحش می‌دهد!+ناقیداری این زمانه+قلم امیرخانی مرا به وجد آورد+اگر كسي غير اميرخاني «قيدار» را مي نوشت قدردانش مي شدم
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(8) +قیدار، پرفروش‌ترین کتابِ سام (خرید تلفنی)+خبرگزاری فارس و زبان قیدار همان زبانِ همه‌ی مادربزرگ‌هاست و آزادی رقصِ مه‌پاره+جناب صادق دهنادی: امیرخانی بالاخره حزب تشکیل داد+شخصیت‌پردازی ضعیف از پشت یک سوم+
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(7) +چرا قیدار مثل تختی تو گوش شاپور نزد؟! (روایتی نادرست برای نمایش نادرستیِ قیدار)+قشر زیادی از مخاطبان نمی‌توانند با شخصیت‌پردازی رضا امیرخانی ارتباط برقرار کنند(پایگاه خبری فسا)
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(6) اثر امیرخانی پدیده نمایش‌گاه امسال بود+ خرید تلفنی از سام
.آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(5) +گاراژ قیدار باز است حتا برای شما
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(4)+قیدار مرا به من او برگرداند
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(3) 
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(2)
آن چه در وب راجع به قیدار نوشته‌اند(1) +مردم ایران برای خرید کتاب عاقبت صف کشیدند

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ١٠٧١٠
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.