سپاسی به اندازهی هستیم به همهی هستانی که در این نیستی ما را تنها نگذاشتند
حتا برای قلمی که بارها مرگ پدران را تصویر کرده است، قلم زدن در مرگ پدر صعب و مستصعب است؛ خاصه آن هنگام که پدر جوهر زندگیش باشد. موظفم از همهی بزرگوارانی که به هر راه در این سوگ بزرگ موجب تسلای ما شدند، سپاسگزاری و قدردانی کنم؛ از هر عزیزی که آمد در هر نشستی، یا گفت هر حرفی، یا شنید هر دردی، یا نوشت هر پیامی، یا سرود هر سوگسرودی، یا خواند هر دعا و فاتحهای، و یا کشید حتا هر آهی را... که در این سوگ بزرگ ما، هر تسلایی از این دست را با بالاترین احترام بایستی پاسخ گفت و هر کوتاهی در پاسخ را با عمیقترین اعتذار.
اما چرا سوگ بزرگ؟ گرچه دیر، به آنی دریافتم که حصهای از وجود که سهم من و ما شد بعد از حضرت باری که وجود مطلق بود و صاحب وجود، فقط از دروازهی وجود والدین ما گذشت و از همین روست که میان والدین و حضرت باری هیچ واسطهای از انبیا و اوصیا و اولیا نیست در آیات احترامآمیز الهی، آن چنان که میان بندهگی و شرک و از آن سو احسان به والدین و اف به ایشان فاصلهای نیافتاده است.
پس سپاسی به اندازهی هستیم به هستان عالم که ما را در این نیستی ظاهری، باطنا تنها نگذاشتند...