توضيح
در روزنامه «جوان» مورخ ۲۳ ارديبهشت ماه ۱۳۸۵ (البته هم من اشتباه کردم و هم روزنامه. خبر در ۲4 اردیبهشت چاپ شده بود!) مطلبى با عنوان «يك نشست و چند نكته» درج شده بود كه نويسنده نظرات خود را در خصوص يك نشست تخصصى عنوان نموده بود. جناب آقاى امير خانى توضيحاتى در مورد اين مطلب ارسال نموده اند كه ضمن تشكر از آقاى امير خانى نوشته ارسالى ايشان عينا به چاپ مى رسد.
جناب ك.پ.
مسوول ب.ا.ج
خداى ناكرده نه منظورم كپ كردن است ونه باج گرفتن. خطاب نامه به جناب كامران پارسى نژاد است، مسوول بخش ادبى جوان كه به شيوه يادداشتى كه ذكرش خواهد آمد، اختصارى نگاشته شده است. در صفحه پايانى روزنامه جوان، مورخه شنبه بيست و سوم ارديبهشت ماه ،۸۵ مطلبى درج شده بود تحت عنوان «يك نشست و چند نكته ...» كه در آن تلويحاً و تصريحا از صحبت هاى ح.ا كه همان جناب حبيب احمد زاده باشد، انتقاد شده بود، اولاً دوره اين گونه
مختصر نويسى هاى اسامى تمام شده است. راستش را بخواهيد در بخش فرهنگ اين دوره، هيچ زمانى هم شروع نشده بود. اگر انتقادى هست، چرا اسامى را پنهان كنيم؟
ثانياً تقاضا دارم از سركار خانم ح.رنجبر كه شايد هم آقا باشند، از اين پس به نام مستعار ننويسند. نام مستعار به آدم فرصت لاف در غربت مى دهد. عاقبت مستعارنويسان فرهنگ ختم به خير نشده است.
ثالثاً گيرم حبيب احمد زاده جنوبى نبود، بچه جنگ نبود، در سپاه مسووليت نداشت، گيرم حبيب احمدزاده رمان درخشان «شطرنج با ماشين قيامت» را همين تازگى منتشر نكرده بود، گيرم مجموعه داستان بى نظير داستان هاى شهر جنگى را ننوشته بود، باز هم افترا بستن به او كارى صحيح نبود. مگر مى شود حبيب به همين راحتى برگردد و جمله اى موهن راجع به شهيد همت بگويد؟ آن چه حبيب احمدزاده گفت، همان چيزى است كه اين روزها همه دلسوزان واقعى ادبيات دفاع مقدس مى گويند (متن قرين به صحت گزارش جلسه دفاع مقدس و جهانى شدن را در صفحه فرهنگ و ادب روزنامه كيهان به همان تاريخ بخوانيد).
رابعاً اصلاً حبيب احمد زاده را حذف كنيم (مثل خيلى هاى ديگر در ادبيات) من رضا امير خانى كه بارها به خاطر قصاب حزب اللهى سرگذر رگ گردنى شده ام، نشسته باشم در جايى و كسى راجع به حضرت امير (عليه افضل صلوات المصلين) جمله بى ربطى بگويد ومانند بى رگان، صمُ بكم بنشينم و هيچ نگويم و سخنران بعدى مراسم باشم؟ حبيب، خود خدايى دارد و من پروردگار شتران خويشم،
غرض من دفاع از حبيب نيست. من ازتك تك سرخ رگ ها و سياه رگ ها و مويرگ هاى خودم دفاع مى كنم. هرگز تان اجازت چنين تهمتى را نخواهم داد.
با ادب و احترام
رضا اميرخانى
در همين رابطه :
http://www.javandaily.com/1385/850224/cultural.htm