تاريخ انتشار : ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧

سرلوحه‌ هفتاد و نهم: پريشانِ پرشي پرشر!
اين چند روزه بسيار پريشانِ پرشِ موتورسوارِ شيرازي‌ام. همان كه مي‌خواست ركوردِ پرشِ جهان را با موتورِ 250 سي-سي‌اش بزند. همان كه خيال مي‌كرد با تجربه‌ي چند سال خاك هوا كردن توي تپه مي‌تواند برود عدل وسطِ گينِس! همان كه خيال مي‌كرد با ديدنِ چند قسمت از سريالِ بدل‌كاران و پشتِ صحنه‌ي فلان فيلم و بهمان سريال مي‌تواند بشود نقشِ اول پرش در عالم...
و نفهميده بود كه حتا لازم نيست از جِرك و معادله ديفرانسيل سر در بياوري و مسائلِ ديناميكِ مريام حل كرده باشي كه با همان پرت و پلاهاي فيزيك دبيرستان هم مي‌شود طولِ پرش يك پرتابه را محاسبه كرد و ضريبِ خطايش را در آورد و...
من هم شده‌ام مثلِ مسؤولانِ جمهوري اسلامي؛ كه هم‌واره خوش‌حالي‌شان در اين است كه هر حادثه و سانحه‌اي كشته‌اي داشته باشد تا همه‌ي تقصير را به گردنِ او بياندازند؛ كه نه ياراي دفاع دارد و نه توانِ توجيه...
بالصراحه بايد نوشت. به گمانِ در هم‌چه سانحه‌اي همه مقصرند. از رئيسِ فدراسيونِ موتورسواري تا راننده‌گانِ اتوبوس‌هاي شركتِ واحد كه اتوبوس‌هاشان را موتورسوارِ ماجراجو كرايه كرده بود... بالاتر برو و پايين‌تر. از مسؤولانِ تربيت بدني تا تماشاگرانِ واقعه.
فدراسيون مي‌گويد: “ابزارِ پرش كاملا استاندارد بوده است. مرحوم جوادِ فاليزوانيان هم بيش از 20 سال در انجامِ حركاتِ نمايشي و پرش فعاليت داشته است. طراحيِ سكوها و فاصله‌ي شروع و خاتمه و به طورِ كلي تمامِ كارهاي مربوط به اين پرش به عهده‌ي هم‌راهانِ آن مرحوم بود. او پس از سي متر پرش روي اتوبوسِ سيزدهم فرود آمد و بلافاصله جان باخت. تمامِ لوازم ايمني هم‌چون آمبولانس، پزشك، آتش‌نشاني حضور داشتند و هلي‌كوپتر امداد نيز پس از هشت دقيقه آمد كه متأسفانه مرحوم در دم فوت شده بود. جواد پس از هفت ماه رفت و آمد در فدراسيون اتومبيل‌راني و موتورسواري و طبقِ درخواست كتبي خواستارِ هم‌كاريِ فدراسيون با وي شده بود. فدراسيون نيز با درخواستِ او موافقت كرد و اجازه‌ي انجامِ اين پرش را داد كه تمامِ تبعات بعدي اين پرش بر عهده‌ي خود او بوده است و فدراسيون هيچ مسؤوليتي قبول نمي‌كند.“
حتا آدمي كه تا به حال يك بار در عمرش با سه‌چرخه تك‌چرخ زده باشد، مي‌تواند به صورتِ كاملاً عقلاني تمهيداتِ چنين پرشي را حدس بزند.
اول قانونِ پرتابه‌ها مندرج در فيزيكِ دبيرستاني. محاسبه‌ي وزن و سرعت و زاويه‌ي تخته پرش.
دوم مسائلِ پيش‌بيني شده مثلِ شدت و جهتِ باد.
سوم مسائلِ پيش‌بيني‌نشده در طراحيِ با تلرانسِ سكوي فرود.
و اصلاً خيال كنيم هيچ‌كدامِ اين‌ها را ياد نگرفته‌ايم. پرش قبليِ مرحوم فاليزوانيان از رودِ كر، 51 متر بوده است. او چه‌گونه مي‌خواسته است به همين راحتي به ركوردي بالاتر از 60 متر دست يابد؟
تفاوت دارد افتادن توي رودِ كر با افتادن روي سقفِ اتوبوس -و در حقيقت آن‌چنان كه ديديم برخورد با بدنه‌ي اتوبوسِ سيزدهم بود كه متأسفانه به اتوبوسِ قبلي نچسبيده بود.
اصلاً چرا مسؤولانِ عاقل يك بار اين پرش را بدونِ اتوبوس‌ها انجام نداده بودند؟
چرا روي اتوبوس‌ها از تخته‌هاي ايمني استفاده نكرده بودند؟ حتا درِ هواكشِ بسياري از اتوبوس‌ها نيز باز بود.
در همه‌ي عالم آدم‌هاي متهوري وجود دارند كه دست به امورِ محيرالعقول بزنند، پس فدراسيون چه‌كاره است؟ مجوز بدونِ مسؤوليت چه اختراعِ ابلهانه‌اي است؟ اگر قرار باشد تبعاتِ بعدي به عهده‌ي پرش‌كننده باشد، مجوز چه معنايي دارد؟!
اين واقعه يك سهل‌انگاريِ ساده‌ي فردي نيست. كافي است به اورژانسِ سينا سر بزني تا ببيني هر روز چند استخوان بيرون‌زده از زانو و رانِ جوانانِ موتورسوار را پيچ و مهره مي‌كنند. جواناني كه به دليلِ بي‌احتياطيِ فردي و نه الزاماً نقضِ قانون، نقصِ عضو پيدا مي‌كنند. آن‌جا با يك سهل‌انگاريِ فردي طرفيم.
اما اين واقعه مجموعه‌اي است از بسياري عواملِ سهل‌انگارانه. يك كلكسيونِ سوءِ مديريتِ سيستميك است. پرشِ جوادِ فاليزوانيان فقط يك اشتباهِ فردي نيست. امري است بسيار نگران‌كننده. همه‌ي مديران و مسؤولانِ نظام موظف‌اند اين واقعه را مرور كنند. چنين واقعه‌اي به قولِ غربي‌ها مقياس‌پذير (scaleable) است.
اين نوعِ مديريت در پديده‌ي كمك‌رساني به زلزله مي‌شود سوءِ مديريتِ چند روزه‌ي اول بم. در سياستِ خارجي مي‌شود به شهادت رسيدنِ ديپلمات‌هاي ما در افغانستان. در مديريتِ فرهنگي مي‌شود بحرانِ تعدد عناوين و چاپِ چهل هزار عنوان كتابِ مزخرف در سال(با تعذر از صاحبانِ كم از صد عنوانِ به درد بخور!) در مديريتِ شهري مي‌شود آتش‌سوزيِ مسجدِ ارك. در وزارتِ راه مي‌شود فاجعه‌ي نيشابور...
بگذريم. تا موقعي كه تقصير را به گردنِ آن‌ها كه نيستند بياندازيم چيزي عوض نمي‌شود. اين وسط جنازه‌ي جوادِ فاليزوانيان مي‌ماند كه اهلِ جنگ بوده است و متهور و البته پدرِ دو فرزند... و مسؤولاني كه به راحتي مي‌توانند شب سر به بالين بگذارند كه “تمامِ تبعات بعدي اين پرش بر عهده‌ي خود او بوده است و فدراسيون هيچ مسؤوليتي قبول نمي‌كند.“ و ما كه كارمان هيچ دخلي ندارد به پرشِ موتورسواران بايستي پريشان باشيم براي چنين ملكي!

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ١٠٣٧٧
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.