البته اهل ِ شريعتِ موسوي برآنند كه خط، اول معجزهي يهود است. و همين تقدس باعث ميشود كه آموزش عبري شرايطي بطلبد مانندِ پاكديني و نژاد و خونِ اصيل و... اما ما هاضمهي غريبي داشتهايم در طولِ تاريخ! خطِ عربي را گرفتهايم و با آن فارسي مينويسيم و عين ِ خيالمان هم نيست و اعراب هم كه از ما بدترانند! چنان اين خط را از هاضمهي رابعه هم گذراندهايم كه از نستعليق و نسخ بگير تا ريحان و همين معلاي خودمان، همه و همه را داخل ِ اين ملك، فارسيزبانان ابداع كردهاند. (و اين تازه آبرومندانهتر است از كار ِ ابونواس و ديگران در پردازش ِ نحو ِ عربي!) اما خطِ فارسي: در همه جاي عالم وقتي در پلاكِ اتومبيل حرف به كار ميبرند، يعني تعدادِ جايگشتهاي ممكن را -به قولِ اهل ِ رياضيات- از ١٠ تا به اقلاً ٢٠ تا ٣٠ برابر رساندن. يعني ١٠ رقم در يك عددِ سه رقمي دستِ بالا ميتواند ٩٠٠ عدد را بسازد، حال آن كه در كلمهي سه حرفي در فارسي ِ ٣٢ حرفي، ميتوان دلخوش كرد به داشتن ِ ٣٢٧٦٨ كلمهي بيمعنا و بامعنا! يعني اقلاً ٣٠ برابر ِ اعداد! و اين يعني صرفهجويي در توليدِ پلاكِ اتومبيل و قس علي هذا... حالا بياييم تعدادِ حروف را در پلاكهاي اتومبيلهاي داخلي بشماريم. فيالفور نگوييد سي و دو تا! حساب كنيد: "الف" كه با ١ اشتباه ميشود. "ب و پ و ت و ث" را يكي بايد حساب كرد. چون نقطهها سببِ اشتباه ميشوند، مثل ِ "ج و چ و ح و خ..." "د" و "ر" هم نزديكند... "واو" هم كه با "را" اشتباه ميشود، "كاف" هم كه اولِ بيادبي است و به صورتِ ادق آخر ِ آن، پس بايد حذف شوند! پس سي و دو حرف تقليل پيدا ميكند به دوازده حرف يعني ثلث! ضمن ِ آن كه در عددنويسي هم مشكلاتي داريم. نزديكي ٢ و ٣ باعثِ حذفِ يكي در شمارههاي كوچكتر ميشود. مثلاً در تهران-٢١ و تهران-٣١... فتأمل! اين يعني يك گرفتاريِ ملي! اين كه دو ثلث از سي و دو حرفِ الفبا را به اجبار حذف كنيم، يك گرفتاريِ ملي است! به اندازه و بل بزرگتر از مسائل ِ مربوط به جدانويسي و لغتسازي و... آيا فرهنگستان وظيفهاي در قبالِ اين مسأله ندارد؟ شايد ايشان هم خط را يك پديدهي مقدس ميدانند و جهودبازي در ميآورند! و حالا خيال كردهايم از همان ابتداي خلقتِ عالم الا زماننا هذا خطِ لاتين طراحي شده بود براي مانيتور و ساعتِ ديجيتال و دورهي انفجارِ اطلاعات؟ زهي خيالِ باطل! كرسي اعدادِ لاتين در صد سالِ گذشته چندين بار تغيير پيدا كرد. كرسي ِ اعداد كه تغيير كند، يعني كرسي ِ حروف بارها كنفيكون شده است. صفحاتِ ساعتهاي ديجيتال و سايرِ نشانگرهاي رقمي، بارها موردِ هجمهي متحجرانِ اهل ِ فرهنگِ غرب قرار گرفت. اما با طراحي ِ رقمهاي سون-سگمنت (هفت-قطعهاي) توانستند دنياي ديجيتالِ لاتين را بسازند. در همين ايرانِ خودمان هم تا جايي كه من ميدانم چندين گروه براي اين كار تلاش كردند، از جمله همين طراح ِ سايتِ خودمان -جنابِ كاميارِ كاوندي- كه دوازده-قطعهاياش را ساخته بود و ساعتش هم چند جايي نصب شده بود. بعد عدهاي خرده گرفته بودند كه هشتش صاف است و پنجش گرد! و نفهميده بودند كه اگر اين ساعت را به كار نگيري مجبوري ساعتِ لاتين به دست ببندي! و نفهميده بودند كه ميانِ رقم سهي سون-سگمنتي در ساعتها چهقدر تفاوت هست با سهي عادي و يا چهار كه اصلاً شكل ِ ديگري دارد... باز هم اگر بخواهي بيدقتيها را چك كني برويم سراغ ِ مسألهاي كه مبتلابهِ من ِ نويسنده است. مجبورم در بسياري از متون، تغييرِ راوي را با حروفِ كجشدهي ايرانيك(ترجمهي مغلوطِ ايتاليك) نشان دهم. چون تغييرِ فونت در يك متن ِ ادبي معناي ديگري دارد، مثل ِ اهميت. حالا بياييم ايرانيكِ فارسي را با ايتاليك لاتين مقايسه كنيم. مولفههاي عمودي در خطِ فارسي متعلقاند به "ا، ط، ظ، ل" و "ميمِ بزرگ!" فراموش نكنيد حرف "ب" به صورتِ ايرانيك تقريباً هيچ تغييري نميكند! مثل "پ، ت، ج، چ..." يعني حروفِ ايرانيك فقط در شش حرف از سي و دو حرف فارسي تغييرِ جدي ايجاد ميكنند! يعني كمتر از خمس ِ حروف تحتِ تابع ِ ايرانيك شدن تغيير ميكنند!!! فتأمل! در حروفِ انگليسي در حروفِ بزرگ فقط "O" و "C" بدونِ تغيير ميمانند. پس آنها ايتاليك را با توجه به اين ويژهگي ابداع ميكنند. اما ما ايرانيك را چهگونه ترجمه ميكنيم؟ و حالا چرا رگِ گردني شدهام. براي اين كه دوباره اين دستور ِ كار را فرهنگستان ميدهد به چند پير و پاتالِ خطاط و محقق و اديب و نميفهمد كه اصلاً اين يك دعواي ديجيتال است، يك دعواي تكنولوژيك و اقل ِ كار اين است كه براي طراحي ِ اين خط بايستي كساني را به كار گرفت كه با تكنيكِ روز آشنا باشند و در ثاني اهل ابداع.