١- قرار بود هفتهاي يك سرلوحه بنويسم. اعني اين سرلوحه ميبايستي كه در سالگردِ لوح كار ميشد. و حالا اقلاً چهار ماه عقب افتادهايم كه البته بخشيدني است به لطفِ شما و مسبوق به سابقه... ٢- از جنابِ معاويه (علي بعضِ مسؤولاننا و عليه ما عليهم اجمعين !) مرويست حلقومِ منتقد را بايد پر كرد، يا از زر، يا از خاك... نتيجهي هر دو خاموشي است! و من بختيار بودم كه اولي نصيبم شد؛ آگاه يا نياگاه. طيِ چهار روز دو كتابم در دو فرهنگسرا نقد شد تا ديگر از فرهنگي-هنري چيزي ننويسم! (و البته در اين ميان نبايد از ذكرِ محبتِ رفقاي منتقدم در هر دو فرهنگسرا و دوستانِ داعيام دريغ كنم كه محبتشان بهفرموده نبود و...) پس اين قلم نيز ديگر خفقان ميگيرد و نه از باشگاهِ نويسندهگان مينويسد كه چند كوچهاي با محلِ كارش فاصله دارد و هر شب تني چند از مسوولانِ دلسوز را پذيراست و نه از شعارهاي خانمجلسهايها بر بيلبوردهاي كلانشهرِ تهران خواهد نوشت كه “زهرا گل و حيدر گل و مهدي گل“! و نه از مسابقاتِ كتابخواني از كتبِ حضرتِ استاد! دو جلسه در چهار روز را عشق است!!! ٣- به همتِ رفيقِ گرانقدرم جنابِ سيد صادقِ هاشمي لوحِ عربي تا يكي-دو هفتهي ديگر راه خواهد افتاد، كما اين كه اخبارِ خارج از لوح را نيز جنابِ احسانِ زارعي ميگرداند. و البته چند روزي هم كمكاري داشتيم كه بر ميگشت به تغييرِ مكاني ناخواسته كه سركارِ خانمِ افروزِ ساده با تدبير و تامل ختمِ به خيرش كردند. اين تغييرِ مكان همهي واحدهاي حوزهيهنري را متحرك كرده است. واحدِ اداري آمده است جاي واحدِ پژوهش و خودِ ما آمدهايم در كارگاهِ امير و امير رفته است در اتاقِ كارگاهِ قصه و رمان و امورِ ويژه آمده است در سالنِ رستوران و رستوران رفته است، بيادبي ميشود... بگذريم. چيزي كه مرا بسيار آزرده است، تعطيليِ كتابفروشي است و تحويلِ مكانِ آن به امورِ مالي. اين هم از عجايبِ مديريت است! يعني كتابفروشي تعطيل شود و امورِ مالي بچرخد! سرقفلي هم قطعاً لغتي عوامانه است و شايسته نيست مسوولانِ برنامه و بودجه در داخلِ انديشهشان از اين لغات ناشايست وارد كنند... با همان راهبرد و پلن و فرصت و تهديد و اينجور لغات به راحتي ميتوان يك بنگاهِ فرهنگي را چرخاند. ولو اين كه كتابفروشياش را تعطيل كني و در عوض كنارِ ويترينِ خيابان سميه امورِ مالي كار بگذاري! شايد هم خريداري پيدا شد... نميدانم چرا حمزهزاده كوتاه ميآيد... ٤- و تسليت به آقاي مهندس انتظاي مدير مسؤول روزنامه جام جم و آرزوي صبر در مصيبت از دست دادن فرزند. ٥- عددِ هملوحان به صد خواهد رسيد در هفتهاي كه خواهد آمد به عون حضرتِ باري. ٦- همهي نظرات خوانده ميشود و در صورتِ امكان اعمال. نامهها نيز بههمچنين. ٧- ملتمسِ دعا كه سخت از كار عقب افتادهام... ٨- همه سعي ميكنيم به شدت تا به عتبات فكر نكنيم... ماجور باشيم...