تاريخ انتشار : ٩:٥٦ ١١/٣/١٣٨٧

سرلوحه پنجاهم محدث حادثه!
فرصت کمي دارم براي نوشتن. سريع خواهم نوشت و بي‌پروا. خواهيد بخشيد. اول چندين نفر از هم‌لوحان به بخشي از سرلوحه‌ي چهل و نهم ايراد گرفته بودند. عنوانش را نپسنديده بودند. که چرا ننوشته‌اي امام يا آقاي خميني يا حضرت آيه‌الله العظما... فقط يادتان مي‌اندازم که در کتاب الهي هيچ پيام‌بري را با کنيت خطاب نکرده اند. حکيم فرمود محمد! موسا! عيسا! ابراهيم! (علي نبينا و عليهم السلام)... و البته يک بار کنيه آورد به احترام حکماً و آن نيز نبود مگر در اين آيه که تبت يدا "ابي لهب" و تب... تا بفهميم که قرابت همه‌ي حجب را در مي نوردد... دوم آن که در سرلوحه‌ي پيش چيزي را جا انداختم که بعدتر سخت مرا افسرد. فراموشم شد از مرحوم منيرالدين حسيني بنويسم که در قم دفتر فرهنگستان علوم انساني را سرپرستي مي‌کرد و در جايي نوشته بود: - پاسخ‌گوييِ به مسائلِ مستحدثه حتماً يك وظيفه است، اما مربوط به زماني است كه شما قدرت نداشته باشيد. وقتي قدرت داشته باشيد، بايد محدثِ حادثه باشيد. (ص٦١-ضرورت مهندسي تمدن اسلامي/انتشارات دفتر) و اين را در عالم در ميان اين همه روحاني يک نفر فهميده بود و او نيز نبود مگر همان عنوان سرلوحه‌ي پيش... سوم آن که اين قلم پيش‌تر فراوان نوشته است از ساخت ساز و کار به عوض سخن‌راني مشفقانه و نصيحت پدرانه... بسيار نوشته است از ضرورت مکانيسم‌سازي به عوض تئوري‌پردازي... باز هم در ادامه‌ي همان سرلوحه‌ي قبلي که به تفاوت عظيم‌الشان حضرات روحاني با امام پرداخته بودم، بايد بنويسم از تفاوت مکانيسم افتا... امام براي مخالفت با بسياري از صاحبان ظاهر مذهب دو راه داشت. يکي همان دستور و فرمايش و صحبت و نصيحت و ديگري ساخت مکانيسم. "کراراً از ايران نظر اين‌جانب را درباره‌ي مراسمي که به عنوان جشن‌هاي سوم و پانزدهم شعبان بر پا مي‌شده خواسته‌اند، مع‌الاسف..." (ج٣ص٤٢٦صحيفه) همان نامه‌ي معروفي که امام در آن جشن‌هاي نيمه‌ي شعبان پنجاه و هفت را ملغا کرد و عملا فاصله انداخت ميان يارانش و جماعت حجتيه... در کل صحيفه نيافتم متني را که امام پيش از انقلاب از اين جماعت به صراحت نام برده باشد. اما در حساس‌ترين موقعيت (تير ماه پنجاه و هفت) او با ساخت سازوکار راه را جدا مي‌کند... چند گويي که بود خواجه مسلمان يا نيست/ در احد هر که ز احمد نبود سفياني است... و اگر يک استراتژيست پژوهشي کنار امام نشسته بود قطعا وي را از اين کار برحذر مي‌داشت که در چنين شرايطي صحيح نيست شما نيروهاي پرتعداد منتسب به حجتيه در بازار و نهادهاي آموزشي را از دست بدهيد و الخ... و حالا بفهم که محدث حادثه بودن يعني چه و بفهم که ساز و کار يعني چه و بفهم که توکل بر خدا به عوض عقل جزءنگر يعني چه و بفهم که چرا مي‌نويسم چه‌قدر دلم براي خميني تنگ مي‌شود.

چهارم
"ديروز حجتيه‌اي‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه‌ي مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان به نفع شاه کنند و..." (تنها جايي که امام از اين فرقه نام برده است. ج٢١ص٢٧٣ سوم اسفند ٦٧ منشور روحانيت)
"امسال چراغان کنيد... اما نه صرف چراغاني... بايد امسال فرق کند با همه‌ي سال‌ها. بايد جبران کند آن جهات سابق را. يک به وقوف است يک وقت به حمله..." (جلد ٨ص٨ هشتم خرداد ٥٨ نزديک به اولين نيمه شعبان بعد از انقلاب)

پنجم
ميترسم از نوشتن اين بند اما چاره‌اي ندارم. هشت سال بعدي باطنا بسيار سخت‌تر از هشت سال قبلي خواهد بود. ديگر نه فرصت انتقاد به هشت سال قبلي را دارم و نه فايده بر آن مترتب ميبينم. اما بسيار ميترسم از اين هشت سال. بندهاي پيشين را به اين جهت نوشتم تا بداني که بسيار مي‌ترسم از وضعيت بعضي از اين نهادهاي فرهنگي که با باندبازي و فرقه‌گرايي و سوء مديريت به اصل شريعت ضربه ميزنند... اين که شاگردان فلان عالم درجه چندم قم را برداري و بگذاري در کلان‌شهر تهران تا فرهنگ بسازند و عظيم‌ترين بودجه‌ي فرهنگي اين ملک را در اختيارشان بگذاري کم از خيانت نيست. آفت جناح راست نفوذ دائمي اعضاي اين فرقه‌ي به ظاهر متنسک در آن بوده است و... کاش شهردار به خود بيايد و گر نه امثال اين قلم را سوداي چپ و راست نيست...

در همين رابطه :
جريان نقد صدميليوني به خرج شهرداري، به کام عناصر استحاله شده و نفودي

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٦٩٢٠
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.