تاريخ انتشار : ١٦:٦ ٣١/٥/١٣٨٩

بين اميرخاني و شريعتي تشابهي هست؟ مطلبي از جناب محمدرضا وحيدزاده در استقبال از نفحات نفت

قبل‌التحریر: این یادداشت را چندجایی جهت انتشار فرستاده بودم که بنا به دلایلی با چاپ آن موافقت نشد. اینکه این خوش‌نیامدن از سلامت مذاق ایشان بود یا این متن را نمی‌دانم؛ که قضاوت کار من نیست. به هر روی داوری دوستان دربارة این متن را به دیدة شوق چشم در راهم.

 

بین امیرخانی و شریعتی چه شباهتی است؟

این روز‌ها نام امیرخانی را به بهانة قدم نورسیدة نفحات نفت بسیار می‌شنویم. کمی که به این جمله بیشتر می‌اندیشم با خود می‌گویم، نام ببر از روزهایی که در آن‌ها نام امیرخانی را، اگرچه به اشارت، نشنیده باشی؛ و به‌راستی اگر نباید از نویسنده‌ای پرکار و توانا حرف زد که هر چندی یک بار، با اثری درخور و خواندنی، دمت‌گرم خوانندگانش را پاسخ سزاوار تازه‌تری می‌دهد، پس از که باید حرف زد؟ از قیمتِ قرارداد فلان بازیکن یا از ازدواج جدید بهمان بازیگر یا از تخم دو زردة بیسار بازیچة دیگر؟ این قلم، یادداشت چندم است که در هوای رضای امیرخانی می‌نگارد و این اصلاً چیز عجیبی نیست برای کسی که هر از گاهی با تلنگر نویسندة پویا و بامعرفتی از جنس ارمیا، به اندیشیدن در احوالات خود ناگزیر شده است، به وجد آمده است یا چشمانش را پردة اشک پوشانده است.

امیرخانی با آثارش چهره‌ای روشن و صمیمی از خود برای مخاطبانش ترسیم کرده است که خطوط آن با هر اثر جدید دیگری که روانة بازار می‌شود کامل‌تر و شفاف‌تر می‌گردد. نفحات نفت با پررنگ‌تر کردن برخی خطوط نقش‌بستة قدیمی، چهرة دیگری را فرایاد این قلم آورده است که شاید برای دیگران چندان متناسب ننماید. قصد ندارم در این مجال با ادعای این‌همانی و تکرار یک چهرة‌ تاریخی، مدعی ظهور دوبارة شخصیتی در وجود فردی دیگر شوم و ناآگاهانه بر طبل تناسخ بکوبم. اما به جد اعتقاد دارم که بین ویژگی‌های فردی رضا امیرخانی و شهید شریعتی شباهت‌هایی وجود دارد که شاید تأمل در آن‌ها بی‌فایده نباشد. بدیهی است قیاس افراد و پدیده‌ها با یکدیگر، چیز تازه‌ای نیست و پیش از این نیز برشماری تفاوت‌ها و شباهت‌های بسیاری از چهره‌ها و شخصیت‌های تاریخی و معاصر،‌ ابزار شناخت بهتر آن‌ها بوده است.

مطمئناً تفاوت‌های شریعتی و امیرخانی تا آن اندازه است که نیازی به بازگویی ندارد. کمترین آن‌ها اینکه امیرخانی ریش دارد و شریعتی خیر. شریعتی کچل است و امیرخانی خیر. امیرخانی وبلاگ‌باز است و شریعتی خیر. شریعتی سیگاری است و امیرخانی خیر. امیرخانی سمپادی است و شریعتی خیر. شریعتی کت و شلواری است و امیرخانی خیر. امیرخانی اندیشه‌وری مکتوب است و شریعتی خیر. شریعتی را به شهادت رساندند و امیرخانی را خیر (البته هنوز!)؛ و تا صفحه‌ها می‌توان این فهرست را ادامه داد. اما این دو، شباهت‌هایی هم دارند که شاید برخی‌ها در آن‌ها با من موافق نباشند و برخی‌های نیز خیر! به هر روی اگر این مقایسه بر خاطر برخی چون علاقه‌مندان و دوستداران شهید شریعتی خوش نمی‌نشیند، نمی‌توانم پیشاپیش عذری بخواهم؛ هم از آن روی که این قیاس را کار اشتباهی نمی‌دانم، هم از آن روی که ضروری نمی‌دانم علاقه و محبت قلبی به شخصی مانع از شناخت دقیق‌تر وی گردد. همان‌گونه که این محبت و علاقه در دل صاحب این قلم نیز حجم کمی را به خود اختصاص نداده است.

سفر؛ سفر یکی از فصول مشترک این دو نویسنده است. بخش بسیاری از داشته‌های امیرخانی و شریعتی حاصل سفرهایی است که رفته‌اند و از این رهگذر توشه‌های کم‌مثالی برای مخاطبان خویش به همراه آورده‌اند. این علاقه یا عادت خودآگاهانه را پیش از پرس و جو از نزدیکان آن دو، می‌توان با مراجعه به آثارشان دریافت. شاید اگر سفر را از زندگی این دو نویسنده حذف کنیم، باید انتظار تغییر و تلخیص‌های چشمگیری در آثار به‌جا مانده از آن‌ها داشته باشیم.

بیان تأثیرگذار و بانفوذ؛ اشتباه نیست اگر یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت و محبوبیت شریعتی در میان مخاطبان خود را تأثیرگذاری بیان او بدانیم. گذشته از حرفی که شریعتی برای مخاطبان خود در سینه داشت، سخنوری و مهارت او در نشستن بر مرکب کلام، باعث جذب بسیاری از جوانان و دانشجویان شده بود. گاهی این هنروری و تأثیرگذاری چنان در آثار شریعتی غلبه یافته است که سبب خلق آثاری چون کویر شده است که جز اثر ادبی نمی‌توان نام دیگری بر آن نهاد. در آثار امیرخانی، چه در آثار ادبی و چه در مقالات و یادداشت‌هایش نیز می‌توان هنروری‌‌های منحصربه‌فرد و قلم تأثیرگذار را عامل مهمی در اقبال مخاطبان و علاقه‌مندان به آثار او دانست.

نبوغ؛ نمی‌دانم این کلمه را چگونه باید تعریف کرد، اما براساس همان فهم احتمالاً مشترک، نیرویی فراتر از یک استعداد یا هوش طبیعی در این دو نویسنده باعث شده است که در ابتدای جوانی به دریافت‌هایی دست یابند که حصول آن برای بسیاری از اندیشه‌وران و متفکران دیگر نیازمند مطالعه و تجاربی وسیع‌تر از این‌هاست. با نگاهی به سطح مطالعه و سابقة ورود شریعتی در موضوعاتی که به آن‌ها پرداخته است، علامت سؤال بزرگی در برابر دیدگانمان نقش نخواهد بست که با احتساب‌های معمول پاسخی برای آن نخواهیم یافت. نبوغ تنها جوابی است که می‌توان در برابر این معادله قرارداد. امیرخانی نیز در ابتدای جوانی دست به انتشار آثاری زده است که سطح کیفی آن‌ها خبر از نبوغ خالق این آثار دارد.

جدیت و پرکاری؛ چندان نیازی به توضیح این عنوان نمی‌بینم. تنها اندکی توجه به حجم آثار شهید شریعتی و البته طول مدّت فعالیتی که او داشته است خبر از یک تلاش بی‌وفقه و جدی خواهد داشت. امیرخانی نیز با انتشار 9 عنوان پرفروش و موفق و در کنار آن فعالیت‌های جنبی دیگر چون خلبانی، معلمی، تجارت و... چهره‌ای مصمم و پرکار را از خود به نمایش گذاشته است.

شجاعت و تیزبینی؛ دقت نظری که شریعتی در مواجهه با موضوعات مختلف داشته است به‌راستی کم‌نظیر است. او در برخورد با موضوعاتی که پیش از این بارها و بارها از سوی واعظان و نویسندگان دیگر مورد مداقه قرار گرفته است، همیشه از زاویه و با رویکردی وارد شده است که نظیر آن کمتر دیده شده و همین نگاه بدیع او به موضوعات مختلف یکی از اصلی‌ترین عوامل اقبال مخاطبان به او گشته است. ضمیمة این نگاه تیزبین شجاعتی بوده است که شاید بی‌آن هیچگاه این تیزبینی مجال ظهور و بروز نمی‌یافته است. گاهی طرح یک نگاه تازه از یافتن آن سخت‌تر است. شریعتی با شجاعتی که در ذات خود داشت، بدون ترس از طرد یا انکار شدن، آنچه را که خود یافته بود و به آن ایمان داشت با مخاطبانش در میان می‌گذاشت. این دو ویژگی را به نوعی در امیرخانی نیز می‌توان یافت. اتخاذ رویکردهای متفاوت در شیوه‌های داستان‌نگاری از همان ابتدا در آثار داستانی او چون «من او» و «از به» ظاهر گردید و البته بعدها مورد انکار بسیاری از صاحب‌نظران و ‌بی‌نظران قرار گرفت.[1] این تیزبینی را در مجموعه‌یادداشت «سرلوحه‌ها» نیز به روشنی می‌توان دید. می‌توان گفت شجاعتی که در امیرخانی نیز دیده می‌شود، هیچگاه اجازه نداده است واکنش‌های نامناسب احتمالی، مانعی در برابر نشر قلم و اندیشه‌اش شود. به یاد آورید دورانی را که امیرخانی با بی‌صلاح‌اندیشی در آن دست به انتشار «داستان سیستان» زد و از نظر بگذرانید زمانی را که در آن «نفحات نفت» را منتشر کرد.

دغدغة دین؛ اگرچه تفاوت‌های بسیاری در نگاه علاقه‌مندان و منتقدان شریعتی دیده می‌شود، اما کمتر کسی را می‌توان یافت که در دغدغة دین داشتن شریعتی تردیدی داشته باشد. گذشته از شیوه‌ و رویکردی که شریعتی برای خویش برگزیده بود، اصل راهی که او می‌پیمود منبعث از دردی بود که از دین برخاسته بود و بر جان او نشسته بود. مسئلة اصلی شریعتی دین بود و هر سخنی که بر زبان می‌آورد، فارغ از آنکه تا چه اندازه مورد تأیید دقیق دیگر اندیشمندان جهان اسلام بود، بی‌شک ریشه در نگاه دینی و انقلابی او و علاقه‌اش به بیداری جامعه داشت. بر خلاف شریعتی که مجال دیدن انقلاب را نداشت، زمینه‌های تربیتی امیرخانی را می‌توان در انقلاب و فرهنگ منبعث از آن جست. دغدغة اصلی امیرخانی نیز در آثاری که تا کنون منتشر کرده است دین و انقلاب است. اگر بر نظام آموزشی کشور می‌تازد از توجهی است که به انقلاب دارد و اگر در بی‌وتن گاورمنت را به باد استهزا می‌گیرد، از سر دلسوزی برای انقلاب است. ضرورتی برای توضیح نیست که این پس‌زمینه در آثار داستانی او نیز وجود دارد؛ زیرا آشکاری آن بی‌نیاز از کشف و شرح است. از این روی انتقادهایی را هم که این دو بر جامعة دینی و انقلابی خویش دارند باید نقد درون‌گفتمانی نامید. اگر زبان شریعتی در انتقاد از دین‌داران جامعه‌ تلخ می‌شود و اگر قلم امیرخانی در نقد انقلابیون به تندی می‌گراید از این دغدغه است و جز نقد درون‌گفتمانی نمی‌توان نام دیگری بر این تندی نهاد.

گستردگی و تنوع؛ تحصیلات دانشگاهی شریعتی ادبیات و علوم اجتماعی بوده است، اما به سختی می‌توان موضوعی را یافت که شریعتی در باب آن سخنی نرانده باشد. عناوین مختلف مجموعه‌آثار او مؤید این مدعاست و کسی که کمترین آشنایی را با شریعتی و اندیشه‌‌هایش دارد، نیک آگاه است که تنوع زمینه‌های اندیشه‌ورزی شریعتی تعجب‌برانگیز است. شاید بتوان گفت بستر اصلی این تنوع همان دغدغه‌ای است که پیش از این ذکر شد و وسیلة آن نبوغ و پشت کاری که به اشاره از آن سخن رفت. به اعتقاد بسیاری اولین نتیجة هر تنوعی حرکت به سمت سطح و کم‌عمقی است. فرصت کم و مجال کوتاهی که شریعتی برای خود می‌دید[2] در همسویی با گستردگی دامنة نظراتش سبب نفوذ پاره‌ای خطاها و لغزش‌ها در برخی از برداشت‌هایش شد. تنوع اظهار نظرهایی که از امیرخانی دیده‌ایم نیز قابل تأمل است. او تحصیل‌کردة دانشکدة فنی است؛ اما می‌دانیم ابتدای فعالیت ادبی‌اش با شعر آغاز شده و البته شهرتش از ادبیات داستانی حاصل آمده است. رگه‌هایی از دیدگاه‌های انتقادی او دربارة فرهنگ و اجتماع، در آثار داستانی و به‌ویژه سفرنامة سیستانش به روشنی پیداست. بعدها تنوع دیدگاه‌های امیرخانی در یادداشت‌هایی که در سایت لوح می‌نوشت بیشتر رخ نمود و آخرین اثرش نیز به تأملی جدی در اقتصاد بدل گردید. شاید اکنون برای قضاوت در باب صحت و سقم نظرات امیرخانی کمی زود باشد؛ اما نمی‌توان انکار کرد که از بسیاری از گفته‌های انتقادی و تحلیلی او نیز همچون آثار شریعتی، بوی شتاب و برافروختگی و البته تیزبینی و دردمندیِ توأمان به مشام می‌رسد.

پایان سخن آنکه شاید با تدبّر در احوالات این دو نویسنده و اندیشه‌ور، لازم بنماید که با درس‌گرفتن از تجارب گذشته، دقت نظر بیشتری در بهره‌مندی از ظرفیت‌های نویسندة خوب کشورمان، رضا امیرخانی شود. همگان تجارب تلخ سالیان پیش و چه بسا حال را در انکار و طرد قابلیت‌های انکارناشدنی و کم‌مثال شریعتی به‌ خاطر دارند و در کنار آن طعم تلخ سوءاستفاده‌های نامبارکِ به‌عمل آمده از غلط‌فهمی‌های شریعتی از دین و حتی غلط‌فهمی‌های دیگران از آرای شریعتی را فراموش نکرده‌اند. هنوز هم کارِستانی که شریعتی در تشیع صفوی کرده است از یادها نرفته است؛ اما زنجیر تندروی‌های مقید به اقتضائات آن زمان، همچنان دستان این اتفاق مهم را بسته است و راه را بر بهره‌وری‌های ضروری نسل‌های بعدی مسدود گذارده. مباد روزی که این دریغ و افسوس در پای «نفحات نفت‌»های امیرخانی خورده شود و تکلیف نسل‌های بعدی، به دلیل ناتوانی ما در تعامل مناسب با چنین نویسنده‌ای، مبهم و بی‌پاسخ بماند. آنچنان که بر شریعتی رفت. 

 

 

 



[1]. امیرخانی خود در سایت «ارمیا» سیاهه‌ای از واکنش‌های که «من او» در پی داشته و در جراید مختلف منعکس گردیده است، جمع آورده است. در صورت نیاز می‌توانید با مراجعه به بایگانی پایگاه ارمیا با بخشی از این برخوردها آشنا شوید.

[2]. شریعتی خود این مجال اندک و مرگ زودهنگام را پیش‌بینی کرده بود و شتابی را که برای طرح اندیشه‌هایش داشت، به همین دلیل می‌دانست.
در همين رابطه :
ماخذ: وبلاگ پياده‌روي در اتوبان

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٧١٧٧
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.