تاريخ انتشار : ١٨:٥٣ ١١/٥/١٣٨٩

صفِ نعال/ مطلبي در پاسخ به خداوندِ موهومِ ارميا، از جنابِ سيدعلي ابراهيمي
توضيح سايت: دو ماهِ پيش، مطلبي در سايت ارميا منتشر شد، تحتِ عنوانِ "خداوندِ موهومِ ارميا" نوشته‌ي جنابِ آقاي مهدي فاطمي صدر. البته اصلِ مطلب، پيش از انتشار در سايتِ ارميا در خانه كتاب اشا منتشر شده بود. مطلب، خارج از حال و هواي نقدهاي اين روزگار، قصدش تنبيه و تشويقِ نويسنده نبود، قصدش هواداري يا مخالفت نبود... وجهه‌ي همتِ جنابِ فاطميِ صدر، بحثي بود پيرامونِ امكانِ خلقِ رمانِ ديني. در سايتِ خانه كتابِ اشا، ذيلِ مطلب، جنابِ سيد علي ابراهيمي، متني ديگر به عنوانِ پيش‌نهاد گذاشته بودند كه با كسبِ اجازه از ايشان در سايتِ ارميا منتشر مي‌شود. شايد بازخوانيِ هر دو مطلب، راه‌گشا باشد براي تعميقِ بحثِ امكانِ خلقِ رمانِ ديني.

صف نعال
پیرامون ذات و ماهیّت در قالب‌های نشر تمدّن
چند خطّی می‌نویسم در مقابل «خداوند موهوم إرمیا» و برای دغدغه‌ای جوانانه:
۱- داستان روشی است بر پایه‌ی إغنای قوه‌ی واهمه‌ی انسان‌ها. و برای إنتقال مفاهیم. اما آن‌چه من را به نوشتن واداشت، تلاشی بود که پیوسته داشت‌مش تا مگر بیابم آیا قالب‌های نشر تمدّن که کمی به إستثنای رمان، همه‌گی «مِید این وِِست» هستند، ظرفیّت عون و کمک‌رسانی به پیش‌رفت تمدّن اسلامی را دارند؟ پاسخ‌ها انبوه و جوابِ صواب پنهان بود. و نتیجه بسیار کارا بود برایم، چون کم‌کم می‌شد حس کرد بوی دست‌شستن از همه‌چیز را از همه‌ی اعمال شنیئ و روزمرّه‌ی ما بیش‌فعّالان چون داستان، مجلّه، خبرنامه، سایت و…! تا مباحثی نظری و بنیادی هم‌چون منطق ارسطویی!
۲- إعراض از لوازمِ تمدّنِ غرب به نوعی ترجمه‌ی تفکیک در ساحت لوژستیکِ زنده‌گی است. ریشه هر دو نادیدن فطرت است. و طبیعتا عقل إنسان به عنوانِ بزرگ‌ترین گنجینه‌ی فطرت. برای مثال در مکتبِ تفکیکِ أهلِ خراسان، عُرفِ أقلّی به عنوان نمودِ فقهی عقلِ معاش به مصافِ عقلِ نظری،‌ یگانه کاشفِ خیر و شر می‌رود و البته پیروز پنداشته می‌شود. پس فهم حواله می‌شود به خداوند و أهل بیت و قرآن.
۳- در این إعراضِ مغلوط نیز، إقامه‌ی به شهواتِ -تمام مشتهیّات دنیویِ- بخشی از لوازمِ موجود، مانع فایده رساندنِ بخش‌های مبتنی بر عقل و ساختارِ خلقت إنسانی می‌شود. و این بار فایده رساندن است که حواله‌ی خداوند می‌گردد. و در میان این سرگشته‌گی‌ها کار تا جایی پیش‌رفت که یکی دو بار نزد دوستان از فرطِ بحث‌هایی که بیش‌تر ورز ذهن بود تا به کرسی نشاندنِ نظر! نزدیک بود کار به کتک‌کاری بکشد!
۴- در قرآن کریم نیز داستان وجود دارد. و شاخصه‌ی تمام داستان‌های قرآنی إختصار به کفایت آن‌هم تنها در ملزومات است. امّا این‌گونه عجولانه نمی‌توان قیاس چید، نمی‌توان گفت پس آن‌چه از شئون عادّی و روزمرّه‌ی زنده‌گی را که در داستان‌ها و خصوصا به طبع در رمان‌ها می‌آید دور بریزیم. که پندی نمی‌دهند و نفعی به حال زار بشریّت… . چه که قرآن هم رمان نیست!
۵- از دیگر سو نشاطِ روح آدمی گاهی به حسبِ سرشت خدادادی، به تحریک قوّه‌ی واهمه بسته است.
حال می‌توانیم این کلمات را بارها مرور کنیم و پیرامونِ جای‌گاه و کیف‌یّت داستان و رمان در تمدّن إسلامی بیاموزیم. که تمام عوالم می‌خوانند: قد جعل الله لکلّ شیئ قدرا/ خداوند برای هر چیز اندازه و قیمتی قرار داد[۶۵:۳] یا مثلا آلوتروپی‌ش در زبان حدیث: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) -همان إمام صادق (ع) خودمان- أَنَّهُ قَالَ: أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ، فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ نَحْنُ./ کافی ج۱ ص۱۸۳
۶- می‌توانیم بیاموزیم ذاتِ داستان و بعد رمان و بعدتر مثلا فیلم‌نامه و بعدترها سینما و… در إسلام همه‌گی تذکّر قوّه‌ی عاقله است و ماهیّت‌شان تحریک قوّه‌ی واهمه. امّا از باب این که «کَم مِن عقلٍ أسیرٍ تحت هویً امیر- چه بسیار عقل‌هایی که زیر سلطه‌ی هواهای نفسانی‌اند. نهج البلاغه حکمت۲۱۱» و تناسب‌ش با آن‌چه امروز بنیان بهیمه دانیِ تمدّن آمریکایی است. اگر داستان‌نویسِ ما نفهمد دارد چه می‌نویسد و به کجا می‌رود و اگر کمی شل بزند، در صورت نشر داستان و یا ترجمه‌ی آن به زبان‌هایی مانند تصویر این جامعه است که سفت می‌خورد! که از حق اگر نگذریم، همه‌گی نفس داریم. به زبانی متفاوت می‌توان گفت که اگر داستان و ماتبع حتی در یک وجه، بی محتوا باشند، به حسبِ ماهیّت‌شان در زمینِ غرب که خود کمالِ بسطِ شهوات است بازی می‌کنند. و تشخیص و إعراض از این ناگوار نیز به دلیل تمایل‌های نفسانی در تمام إنسان‌ها کاریست دشوار و نیازمند معیار.
۷- امّا بعد، مشکلی نداریم با ماهیّت داستان و طفیل‌هاش. که گرچه چشمه‌ی صافی تمامِ نیازِ انسان است ولی اگر حتّی إستسقا هم داشته‌باشی، ورم شکم که فرنگی‌ها إسمش را گذاشته‌اند bloated stomach ناچار از پی می‌آید. پس ناچاری دستِ کم یک‌سوّمِ نیاز آب بدنِ خود را غیر مستقیم تأمین کنی. گر چه عقلا حجیّت قیاس تمثیلی را منکر شده‌اند!!!
۸- باری، داستان و أذنابش جای‌گاهی دارند ارزش‌مند نزد ما به شرطِ آن که داستان، بسطِ ذکر باشد و مفید به توجّه. بسط ذکر در زمینه‌ی زنده‌گی، ماهیّت داستان اسلامی است و این تنزّل گر چه در عالم معنا مذموم است امّا در دنیا چاشنی شیرینی کامِ روح و إقبال قلوب است و ما فعلا همین پایین نشسته‌ایم داریم با کمالِ تواضع کفش‌های از خویش ‌به‌تران را جفت می‌کنیم!
امّا درباره‌ی آن نگاشته‌ی آقای مهدی فاطمی صدر و بی‌وتن:
۱- ایشان روی سخنش نه با رضا أمیرخانی و نه هیچ‌کس دیگر غیر از خود است، و در تذبذبی معرفت‌شناسانه در حقیقت در گیر این مسئله در ذهن است که آیا می‌توان رمان دینی نوشت یا اصولا محال است؟
۲- به وضوح ایشان معتقد به عدم این إمکان است. و این که اگر کسی رمان دینی بنویس‌د در حقیقت شروع به تحریفِ دینِ خداوند کرده! و نمی‌دانم چرا رمان را متنی مقدّس که از جانبِ نویس‌نده به خدا تحمیل می‌شود، تلقّی می‌کنند؟! به نظر می‌رسد ایشان نیم‌نگاهی نیز به أفکار سروش داشته‌اند، -شاید نه از سر عمد، و بل بر أثر مخالف‌خوانی و جوانی- و سروش نیز نیم‌نگاهی به از ریشه خشکاندن تمدّن نو إسلامی با طرح مسئله‌ی ایدئولوژی شیطانی. به إعتقاد ایشان -جناب فاطمی‌صدر- رمانِ دینی نوشت‌ن شرکِ جلی است. زیرا در فرآیند بسط حقیقت در زمینه‌ی زنده‌گی، به اجبار جزئ‌یاتی إضافه می‌گردند که هیچ‌گونه منشأی جز خیال شما ندارند. پس در واقع شما با آمیخت‌ن آن‌چه خداوند فرموده با آن‌چه خود توهّم کرده‌اید، خود را در وظیفه‌ی دین‌پراکنیِ خداوند به زور شریک کرده و پس شرک شما از قوه به فعل می‌آید و…! این که شما بی‌خبر از مناسبات تکوینی عوالم، دست به قلم ببری، تا آن هنگام که هوس خدایی در سرت نپرورانی و خواننده نیز بداند با متنی إنسانی سر و کار دارد، بار حقوقی برای هیچ کدام از شما نخواهد داشت!
۳- ایشان در متنِ نه‌چندان ساخت‌یافت‌ه‌ی خویش تمامِ عشّاقِ بی‌وتن را متّهم می‌سازند. معادل انگاشت‌نِ لذّت از یک رمان با پرست‌شِ تمامِ سرچشمه‌هایِ وجودِ آن، می‌توان‌د هر بی‌وتن خوانده‌ای را به جرمِ تثلیث بر «خداوند متعال، ذهنِ مخدوشِ نویس‌نده و إحتمالا نویس‌نده‌ی بی‌پدر و مادرِ کتبِ عهدِ قدیم» گرفت! و حتّی شاید بعدتر از خداوند متعال برای آفرینش قوّه‌ی خیال دل‌گیر شد.
۴- ایشان جایی تحریفِ کتبِ عهدِ قدیم را معادلِ وهم‌یّات بودنِ آن‌ها می‌پندارد. این درست نیست. اگر احادیثِ صحیحِ ما از إنطباقِ آیه‌ی کریمه‌ی «أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَىٰ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىٰ يُحْيِي هَٰذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ…»[٢:٢٥٩] بر پیام‌بری به نامِ إرمیا ،که هیچ‌گاه به این‌نام در قرآن خوانده‌نشده است، سخن می‌ران‌ند. اصولا به معنای صحه بر پاره‌ای از ماجراهای تاریخی ذکر شده در کتبِ پیشین است. أعنی به کتبِ خویش هم مراجعه کنید، آن‌جا می‌یاب‌یدش! سوای از این‌ها در قرآن کریم اگر به تحریفِ إنجیل و تورات تصریح شده، دقیقا یعنی به نابودی آنان تصریح نشده! و البته واضح است که دیگر به سبب مخدوش شدن حقیقت و نارسایی در هدایت ظرفیّت پی‌روی را از دست داده‌اند. و همه‌ی این‌ها نه یعنی که آن کتب داستان‌هایی است که در نگاهِ نویس‌نده‌ی مقاله‪،‬ أجدادِ نا سلف(!) أمیرخانی آن‌ها را نوشته‌اند!
۵- در مورد آن‌چه ایشان را آزرده‌بود از رمان. مانند انگ ذهنِ دوقسمتی به حضرتِ باری (عزّ و جل) و حساب و کتابِ إشتباهِ فرشته‌گان و به سخره گرفتنِ إجتهادِ مجتهدان نیز می‌توان قلم زد. به گفته‌ی خودِ أمیرخانی، إرمیا إنسانِ ترازِ إثباتی این داستان نیست. و آن‌چه سخن از کفرگویی و تشکیک به میان آمده. همه‌گی اگر حاصلِ ذهنِ خشیِ بی‌پدر نباشد، مالِ إرمیاست. و حربه‌ی مواجه سازیِ نگاهِ إسلامیِ شیعیِ مقلّدِ ما با نگاهِ اگر چه به نامْ مسلمان، امّا حساب‌گر آمریکایی.
۶- امّا واسطة‌العقد این متن را می‌توان این گونه طرح زد که: یکی از دلایلِ أساسی که ایشان در متنِ خویش برای إمتناعِ نوشت‌ن رمانِ دینی می‌آورد، تناقضِ ذاتِ داستان با وجودِ یک‌تا و کاملِ خداوند است. گویی که اگر رمان بخواه‌د رمان باشد، بی شک باید خداوند را از عرشِ کبریائی‌ش لا اقل تا حدِّ لزوم پایین بکشد. یا مثلا اگر قرار بود رمانی در جهان باشد خداوند خودشان نازل می‌فرمودند. در حالی که این نگاه نیز خالی از صحّت است. این‌که محاسباتِ کورِ یک مسلمانِ مستحیل را به تصویر بکشی، به زیر کشیدنِ خداوند از عرش نیست. و این‌که آمریکا را آن‌طور که هست بنمای‌انی و بدانی که از لحظه‌ی ورود به آن سرزمینِ نفرین‌شده‌ی بهیمه‌پرور «دیگر آسمان را نخواهی دید.» اصولا إرتباطی به سعیِ مضاعف برای ذبحِ کودکِ تمدّنِ إسلامی ندارد. عزیز من! شما إشتباه این رمان را خوانده‌اید. بی‌وتن تنها این روزهایِ إنقلاب است.
۷- فرمود:‌ آفتُ الکلام الإطاله/ آفتِ سخن، به درازا کشاندنِ آن است.
(البته اگر با همین یک حدیث زیر آب هر چه رمان است نخورد!)
والسلام
سید‌علی إبراهیمی

در همين رابطه :
. خداوند موهومِ ارميا، نوشته‌ي جناب مهدي فاطمي صدر
. ماخذ: خانه كتاب اشا

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ١٠٢٦٨
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.