تاريخ انتشار : ٢١:٧ ١٢/٣/١٣٨٩
نقدي به رمان ديني از جناب مهدي فاطمي صدر به بهانه بيوتن
خداوند موهوم ارميا
مهدی فاطمی صدر در این نوشته، به بهانهٔ مرور رمانِ «بی‌وتن» نوشتهٔ رضا امیرخانی، به موضوعِ «رمان دینی» اشاره می‌کند و آن را از اساس، موهوم می‌شمارد. خواندنِ این نوشته، شاید این تصور را در برخی ایجاد کند که نویسنده، برای نقدِ «بی‌وتن»، قلم چرخانده است؛ اما فاطمی صدر، نقادِ ادبی نیست و در پی نقادیِ اینچنینی نیز نیست. با این دید، تحلیلی فلسفی را بخوانید که مصداقش، «بی‌وتن» است و در صداقت و تعهد صاحب قلمش نیز تردیدی نیست. ناگفته نماند که «خانهٔ کتاب اشا»، بنا به خواستِ نویسنده، از اعمال تغییر در رسم‌الخطِ این نوشته، پرهیز کرده است:

الاهیات حاکم بر رمان بی‌وتن توحید نیست، تثلیث است؛ تکرار تلاش نافرجام متکلمان مسیحی است که دل‌بسته‌ی خداوندی موهوم با سه تشخص بودند و در نهایت سر از کفر مضاعف درآوردند. این کفر مضاعف البته خاصیت ذاتی همه‌ی آن‌ چیزهایی است که رمان دینی خوانده می‌شوند، چرا که امر توحید، هیچ زمان، در چارچوب هیچ رمانی امکان تحقق نه‌دارد.

لقد کفر الذین قالو إن الله ثالث ثلاثه و ما من اله الا اله واحد و إن لم ینتهوا عما یقولون لیمسن ألذین کفروا منهم عذاب ألیم. [سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۷۳]کفر، پوشاندن توحید و نفی آن است و در این معنا یک امر سلبی است؛ وجه اثباتی کفر، شرک است؛ نهادن خدایی برساخته بر جای خدای پوشیده، و فراخواندن خلق به این خداوند موهوم، و الهام و اخبار از او.

با این توصیف، هنگامی که الاهیات حاکم بر یک رمان را بررسی می‌کنیم، در پی آنیم تا دریابیم که کدام خدا در این رمان پوشانده شده است و کدام خدا یا خدایان، بدل از او به الهام و تمشیت امور مشغول است،و مورد اخبار و عبودیت نویسنده‌ و خواننده قرار گرفته‌ است.

در نگاه یک متأله، هر رمان به اندازه‌ی هر متن مقدس یا کتاب فلسفه‌ی دیگر مبتنی بر چارچوب‌های نهان و آشکار هستی‌شناسانه است؛ این هم‌آن جهان‌بینی بن‌یادین رمان است که به نحو طبیعی به یک راه و دستور (ایدئولوژی) امتداد می‌یابد. با این نگاه، فارغ از هویت منزّل یا مؤلف این کتاب‌ها، متون مقدس و مجموعه‌های فلسفه و کتاب‌های رمان، در ساخت و کارکرد مرز مشخصی با یک‌دیگر نه‌دارند.

هر رمان یک متن اصیل است که از انبوهی از هست‌ و نیست‌‌ها، و بایست‌ها و نه‌بایست‌ها تألیف گشته است و جز در چارچوب خود تفسیر نه‌می‌شود؛ مانند هر متن مقدس یا کتاب

بی‌وتن یک رمان دینی است؛ روایتی باطنی که مرز میان ظاهر و باطن افراد و اعمال و عالم را برمی‌دارد و ما را ذیل مشیت خداوند حاضری قرار می‌دهد که بیش از آنی که به واجب‌الوجود فلسفه شباهتی داشته باشد، به خداوند قصص انبیاء می‌ماند
■ ■ ■

فلسفه‌یی توصیف می‌کند، تبیین می‌کند، توصیه می‌کند و  تأویل می‌پذیرد. با این تفسیر، ادعای هنر نامتعهد، ادبیات محض یا رمان غیرایدئولوژیک بیش‌تر به یک شوخی می‌ماند؛ شوخی دیگر کلام نویسنده‌ی بی‌وتن است که در جایی می‌نویسد: نه کسی با خواندن رمان بی‌دین می‌شود و نه دین‌دار، این هر دو کار آخوند است. [سیاهه‌ی صد رمان، صفحه‌ی لوح]

بی‌وتن یک رمان دینی است؛ روایتی باطنی که مرز میان ظاهر و باطن افراد و اعمال و عالم را برمی‌دارد و ما را ذیل مشیت خداوند حاضری قرار می‌دهد که بیش از آنی که به واجب‌الوجود فلسفه شباهتی داشته باشد، به خداوند قصص انبیاء می‌ماند. این، هم‌آن خداوندی است که فلاسفه‌ی ذهن‌بسنده هزاران سال است از توصیف و تبیین او عاجز مانده‌اند و گاه حتا به نفی او پرداخته‌اند؛ اما نویسنده‌ی بی‌وتن مانند سایر ایمان‌بسنده‌های مسیحی (fideist) ترجیح می‌دهد وقت خود را با عقل و برهان تلف نه‌کند، به خداوند ابراهیم ایمان به‌ورزد و معجزه‌ها را روایت کند.

نویسنده‌ی بی‌وتن، به جای آن که عرفان یا فلسفه به‌نویسد، رمان می‌نویسد؛ او هیچ چاره‌یی به جز نویسنده شدن نه‌داشته است. بی‌وتن اما، یک روایت مدرن نیست. توصیف این رمان به مثابه‌ یک روایت پسامدرن هم چیزی از این اشتباه را کم نه‌می‌کند؛ تا چه رسد به این که بخواهیم آن را در چارچوب اموری چون رئالیسم جادویی یا رئالیسم معجزه یا رئالیسم ایرانی تعریف کنیم.

رمان بی‌وتن امتداد معاصر متون مکاشفه‌یی (apocalyptic) عهدین است؛ نوعی نوشته‌های دینی که ناظر به عواقب امور و پایان جهان نوشته شده است و به انبیاء تورایی یا رسولان مسیحی نسبت داده می‌شود؛ کتاب‌هایی چون سِفر (ספר) دانیال، سِفر ارمیا یا مکاشفات یوحنا. و هم‌این خط امتداد است که ارتباط با این رمان را برای اهل ایمان آسان می‌سازد، چرا که بی‌وتن ذیل حضور و محتوای غیب‌آلود کتاب‌های مقدس و مبتنی بر عقلانیتی غیب‌باور قابل فهم است.

امریکا به زعم سقیم نویسنده، سرزمین بی‌پیام‌بر است و او هم هیچ گاه انکار نه‌می‌کند که در حال نوشتن کتاب مقدس این سرزمین است و حتا گاه شواهدی بر جا می‌گزارد که این باور را تقویت می‌کند. فرای این‌ها، هر کس که قدری با قرآن، انجیل و تورا[۱] مأنوس باشد، تصدیق خواهد کرد که بی‌وتن از جمله‌ی اپوکریفای مجعول عصر انتظار و انقلاب اسلامی حضرت روح‌الله، سلام الله علیه، است.

بن‌مایه‌ی بی‌وتن اما، امر رجعت است؛ رجعت یک شهید به هم‌آن معنایی که در الاهیات شیعی با آن مواجه هستیم و به هم‌آن عینیتی که در سال‌های جنگ و پس از آن، برخی از ما، شاهد آن بوده‌اند.

حال، مشیت خداوند بر این تعلق گرفته است که ارمیای معمر، جمعی گردان ۲۴ لشکر ده حضرت سیدالشهداء، علیه‌السلام، به عالم ظاهر رجعت کند تا پیام‌بر و راوی مشیت دیگر الاهی در اسارت محتوم انقلاب اسلامی باشد؛ بی‌وتن روایت اسارت بابلی خودخواسته‌ی این شهید است.

بی‌وتن اما نه رمان انقلاب اسلامی، که سِفر تسلیم انقلاب است، و پیش‌گویی نابودی نزدیک و محتوم آن؛ ارمیا دنبال رست‌گاری در امریکا نه‌بوده است. رفته است به جایی که درست

رمان بی‌وتن امتداد معاصر متون مکاشفه‌یی (apocalyptic) عهدین است؛ نوعی نوشته‌های دینی که ناظر به عواقب امور و پایان جهان نوشته شده است و به انبیاء تورایی یا رسولان مسیحی نسبت داده می‌شود؛ کتاب‌هایی چون سِفر (ספר) دانیال، سِفر ارمیا یا مکاشفات یوحنا.
■ ■ ■

و حسابی کلکش کنده شود. این جا در ایران، ارمیا آرام‌آرام و در یک حرکت تدریجی به سمت آن بن‌بست می‌رفت، اما حالا بنه‌کن کرده است و رفته است به جایی که ته آن بن‌بست باشد. خودش را زودتر به بن‌بست رسانده است و مثل بی‌ماری که می‌داند سرطانش علاج‌ناپذیر است و نهایت این مداوا و این شیمی‌درمانی‌ها و این بستری‌شدن‌ها مزمن در آی‌سی‌یو مرگ است، پس درخواست قطع مداوا می‌دهد: به‌گزارید راحت به‌میرم. [گفت‌وگو با زهیر توکلی، صفحه‌ی فیروزه]

بی‌وتن روایت معاصر سِفر ارمیا و مراثی او در اسارت اهالی اورشلیم به بابل در روزهای انحطاط پس از حضرت موسا، علی نبینا و آله و علیه السلام، است؛ این بار، انگار، مشیت الاهی بر این تعلق گرفته است که در روزهای پس از حضرت روح‌الله موسوی، سلام الله علیه، اهالی شلم‌چه به اسارت بابلی به‌روند.

با این همه، هر چند دل‌سپرده‌گان به بی‌وتن به این مشیت محتوم ایمان می‌آورند و دست از انقلاب اسلامی می‌شویند و در انتظار اسارت بابلی پیشاپیش به عبودیت شیطان بزرگ، امریکا، گردن می‌نهند، اما در طول این رمان هم‌واره این احساس با ما است که این مشیت و مشیتی که بر ارمیای معمر حاکم است تلخ، متناقض و گاه حتا ظالمانه است، و تا آخر درنه‌می‌یابیم که حکمت این مشیت گنگ و دردناک چه است؟

پاسخ نویسنده البته آن است که تضاد اقتضای رمان است و مایه‌ی جذابیت هر داستانی غلظت هم‌این تضادها است؛ غافل از این که در رمان دینی، ناگزیر، این تضادها از سطح اتفاقات ظاهری و آدم‌ها به اموری غیبی چون ملکوت و ملائکه یا حتا خود خداوند نیز کشیده خواهد شد؛ بعد رفت جلوتر، سوتی کشید تا سرباز وظیفه‌یی که زودتر از حد معمول و محاسبه‌ی خشی از دست‌شویی بیرون آمده بود، هم‌آن جوری شسته و نه‌شسته با فانسقه‌ی ول و ویلان روز زمین خیز بردارد. ملائکه حساب نه‌کرده بودند که ممکن است کسی طهارت نه‌گرفته از توالت صحرایی بیرون به‌آید. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۲۱۴]

دینی‌ترین داستان، داستانی است که درباره‌ی اصلی‌ترین عنصر دین یعنی خداوند نوشته شود، و جذاب‌ترین رمان، رمانی است که بیشینه‌ی تضاد و درام در آن باشد؛ این‌ها روی هم به آن معنا است که رمان دینی موفق احتیاج به یک خداوند و ملکوت به شدت دراماتیک و متضاد دارد؛ چیزی شبیه بلبشوی خدایان یونانی که در عمل هیچ تفاوتی با انسان‌های معمولی نه‌دارند، جز آن که اسطوره‌اند. با این همه، خدایان یونانی شخصیت‌هایی به شدت داستانی هستند و درخشان‌ترین آثار ادبی یونان در حوالی هم‌آن‌ها شکل گرفته است.

نویسنده‌ی بی‌وتن اما، امکان کفرگویی‌هایی از این دست، یا از سنخ کفریات برخی نویسنده‌های جریان رئالیسم جادویی را نه‌دارد، پس به هم‌آن کاری دست می‌زند که قصاصون[۲] صدر اسلام مرتکب آن شدند؛ او ارمیای معمر را در بس‌یاری از رمان ذیل مشیت و اراده‌ی خداوند دیگری قرار می‌دهد که آن را از عهد قدیم وام گرفته است و من این خدای دوم را خداوند ارمیای تورا می‌نامم.

خداوند ارمیای تورا، نه الله است و نه یهوه؛ خدایی انسان‌نما است که ساخته‌ی وهم نویسنده‌‌های عهد قدیم است؛ هم‌آن خدایی که از عرش فرود می‌آید و با یعقوب نبی کشتی می‌گیرد و مغلوب می‌شود. خداوند ارمیای تورا، چه در عهد قدیم و چه در بی‌وتن مظهر قهر و جلال دانسته می‌‌شود؛ به‌دان که تو را ام‌روز بر امت‌ها و ممالک مبعوث کردم تا ریشه برکنی و منهدم سازی و هلاک کنی و خراب نمایی و بنا نمایی و غرس کنی. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۱۵] اما صدایی خشن‌تر، از قرونی پیش از باب شانزدهم سفر ارمیای نبی دستور می‌دهد: و کلام خداوند بر من نازل شده، گفت برای خود زنی مه‌گیر و تو را در این مکان پسران و دختران نه‌باشد. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۲۹۱]

مسیحیان نیز درست در هم‌این موضع است که عبارت عهد قدیم را وضع کرده‌اند، چه این بخش از میراث مذهبی یهود در نزد خود ایشان تورا (תורה) یابه بیان دقیق‌تر تنخ (תנך)

دینی‌ترین داستان، داستانی است که درباره‌ی اصلی‌ترین عنصر دین یعنی خداوند نوشته شود، و جذاب‌ترین رمان، رمانی است که بیشینه‌ی تضاد و درام در آن باشد؛ این‌ها روی هم به آن معنا است که رمان دینی موفق احتیاج به یک خداوند و ملکوت به شدت دراماتیک و متضاد دارد
■ ■ ■

خوانده می‌شود. متکلمان مسیحی هم مانند نویسنده‌ی بی‌وتن تصور می‌کردند که تورایی که در دست یهود است وحی و الهام الاهی است؛ در عین حال از عهده‌ی حل تضاد و تناقض‌های این تورا و خداوند آن با آموزه‌های حضرت عیسا، علی نبینا و آله و علیه السلام، و خداوند او برنه‌می‌آمدند. راه‌ حل آن‌ها این بود که در عین اعتقاد به تورا، آن را عهد قدیم و منسوخ خداوند با انسان به‌دانند که به قهر و شریعت است و عیسای مسیح را آغاز عهد جدید خداوند با انسان تلقی می‌کنند که به رحمت و محبت نهاده شده است.

نویسنده‌ی بی‌وتن هم دچار هم‌این تناقض است و چون او نیز از عهده‌ی حل آن برنه‌می‌آید، خداوند ارمیای تورا را با خداوند ارمیای نبی، الله، یکی می‌داند و آن گاه به کفرگویی می‌افتد؛ ابتداء خداوند را از توحید به درمی‌آورد و حضرتش را صاحب ذهن می‌انگارد و آن گاه نیمه‌های این ذهن را با هم متعارض فرض می‌کند؛ با این همه طبق فهرست‌نگاری جهانی کتاب‌داری، فیپا، نویسنده‌ی تورات با قرآن یکی است و هیچ نیست جز او[۳]. اما در سوره‌ی روم از نشانه‌های او می‌داند اختلاف السنتکم و الوانکم را و نه وسیله‌یی برای تفرقه انداختن و حکومت کردن. گویا ذهن حضرت باری، نویسنده‌ی آن دو کتاب، نیز نیمه‌ی سنتی و مدرن دارد. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۲۶]

خطای مهلک نویسنده‌ی بی‌وتن، هم‌این یکی انگاشتن خداوند ارمیای تورا و خداوند ارمیای نبی است؛ او توجه ندارد که تورایی که به دست او رسیده است و ارمیای آن تورا و خداوند آن ارمیا، به مراتب، توهمات نویسنده‌هایی مانند خود او است؛ نیاکان داستان‌سرای او که احتمالاً آن‌ها هم افرادی متدین بوده‌‌اند و دغدغه‌ی دین‌داری جوانان قوم را داشته‌اند و تصور می‌کرده‌اند با نوشتن رمان می‌توان دین پراکند، و البته در گوشه‌ی ذهن به شمار‌گان کتاب‌شان نیز نظر داشته‌‌اند؛ فویل للذین یکتبون الکتاب بأیدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمناً قلیلاً، فویل لهم مما کتب أیدیهم و ویل لهم مما یکسبون. [سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۷۹] به کلام این پیغم‌برانی که به شما نبوت می‌نمایند گوش نه‌دهید، شما را به بطالت می‌اندازند. رؤیای دل خودشان را بیان می‌کنند و نه از دهان خداوند. [سِفر ارمیا، فصل ۲۳، آیه‌ی ۱۷]

با این توصیف، منشأ بس‌یاری از مشیت نابالغه‌ی حاکم بر ارمیای معمر، نیز مبدأ انگاره‌یی چون اسارت بابلی انقلاب اسلامی روشن می‌شود؛ این‌ها همه عناصری دخیل هستند که از مجرای متون محرف تورایی به رمان بی‌وتن وارد شده‌اند و هر چند تعارض ذاتی آن‌ها با آموزه‌های شیعی بر تضاد و درام کتاب افزوده اما در نهایت حاصلی جز حیرت و ضلالت خواننده نه‌داشته‌اند. با این همه، و با حذف اسرائیلیاتی از این دست، نیز زدودن رشته‌ی مشیت خداوند ارمیای تورا در این رمان، هنوز این پرسش بر جا است که بی‌وتن و آدم‌های آن ذیل مشیت که هستند؟

ارمیا در منابع شیعی حضرت عزیر است یا حضرت خضر، علی نبینا و آله و علیهما السلام، و شاید معمر نامیدن ارمیای بی‌وتن ناظر به هم‌این باشد. با این همه خضر این رمان سهراب تهران‌چی است، که پیر طریقت ارمیا و تأویل‌گر حقایق عالم و سبب اتصال او به آس‌مان است. سهراب خود شهید یک معجزه است که حالا به مشیت الاهی گاه و بی‌گاه بر ارمیا ظاهر می‌شود و راه نشان می‌دهد.

آخرین گلوله‌ی جنگ را ما نه‌زدیم که! آخرین گلوله‌ را آخرین الاغی که باید می‌رفت جهنم شلیک کرد. گلوله مسیری مستقیم دارد. فوقش خیلی علمی که نگاه کنی و قوانین پرتابه‌های نیوتنی را به‌دهی یکی مثل هم‌این خشی الاغ محاسبه کند، می‌رسی به این که باید بالستیک باشد حرکتش. اما این جوریش را هیچ جوری نه‌می‌شود توجیه کرد. خط سیر گلوله، هم‌آن آخرین گلوله، یک مسیر منحنی بود. از سنگر عراقی‌ها راه افتاد و باید می‌خورد تو شیشه‌ی جلوی لندکروز تبلیغات. اما مسیرش منحنی شد. مثل بر و بچه‌های گل‌کوچک‌باز کوچه‌های تنگ امام‌زاده یحیا، ماشین لندکروز تبلیغات را دریبل زد و رد کرد. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۲۱۴]

بعد گلوله آمد طرف من؛ که سینه سپر کرده بودم و ایستاده بودم دم در سنگر و داشتم اللهم قرقره می‌کردم که آخرین شهید جنگ باشم. گلوله شیشکی بست و من را رد کرد و رفت وسط کتف سهراب. الیه یصعد الکلم الطیب. حالا من بعد از قطع‌نامه هی شش‌ماه عزا به‌گیرم تو آن سنگر که گلوله‌ی دیگری به‌آید. نه خیر آقا! شهر هرت نیست. همه‌ی تاریخ خط سیر هم‌این گلوله است. گلوله‌یی که نشست میان دو کتف سهراب. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۲۱۵]

اعجاز دیگر سهراب خبری است که از ملکوت و ملائکه می‌دهد: من خودم الانه قسمم. خود خدا وقتی حرفش را نه‌خوانند به من قسم می‌خورد. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۳۷۳] هم‌این

توصیف این گونه‌ی ملکوت و ملائکه البته سنخیت چندانی با آموزه‌های ما نه‌دارد و انگار به آغشته‌گی نویسنده به اسرائیلیات تورایی بازمی‌گردد.
■ ■ ■

ام‌روز ملائکه قاه‌قاه می‌زدند سر این ضاد تو … ضاد را این جور می‌پیچانی یعنی داری سیم برق یخ‌چال را می‌کشی بیرون. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۳۷۶]

توصیف این گونه‌ی ملکوت و ملائکه البته سنخیت چندانی با آموزه‌های ما نه‌دارد و انگار به آغشته‌گی نویسنده به اسرائیلیات تورایی بازمی‌گردد. نویسنده‌ی بی‌وتن با اسلام برهانی و فقاهتی نیز، به نظر، میانه‌یی نه‌دارد و هیچ فرصتی در استهزای عقل برهانی و تخفیف ظاهر شریعت و متشرعان را از دست نه‌می‌دهد؛ با این همه این نگاه باطنی هیچ گاه اتصالی به عرفان و اشراق شیعی پیدا نه‌می‌کند و در نهایت در حد یک مسلک درویشی و ملامتی باقی می‌ماند.

دیگر معجزه‌ی مغلوط بی‌وتن مسخ سیلورمن است. ارمیای معمر از ادای کلمات مرادی دارد و نتیجه‌ی ادای آن کلمات اتفاقی دیگر است؛ انگار آن چه موجب تصرف در عالم است هم‌این ظاهر ادای کلمات است، بی آن که گوینده‌ی آن‌ها مجرای جریان مشیت الاهی باشد یا توجهی به تأویل آن لازم باشد؛ این معجزه حاصل سوء تفاهم ارمیا و خداوند او است؛ روبه‌روی سیلورمن می‌ایستد. می‌زند تخت سینه‌اش و با صدایی خش‌دار فریاد می‌کشد: بی ریل سیلورمن. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۳۹۹] سیلورمن تلوتلو می‌خورد و به زمین می‌افتد و خرد می‌شود. نه به خاطر دست ارمیا که به تخت سینه‌اش خورد، بل که به خاطر پژواک هم‌آن فرستاده‌ی خدا. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۴۰۰]

سیاهه‌ی معجزات و تصرفات الاهی در بی‌وتن البته تمامی نه‌دارد، و استخاره‌ها و نداهای آس‌مانی دست کم آن است تا برسیم به قضا شدن نماز شهید رجعت کرده و دست‌کاری ساعت کار رقاصه‌ها. افسرده‌گی قضا شدن نماز صبح را، نماز ظهر اول وقت و استغفارها هم درمان نه‌می‌کند. ارمیا افسرده‌ی افسرده است. خاصه دقایقی بعد که توی لابی می‌فهمد، سوزی هم به خاطر خسته‌گی دی‌شب سر کار نه‌خواهد رفت، افسرده‌تر می‌شود؛ تا خوب برایش جا به‌افتند که رقص سوزی در دیسکو ریسکو هم‌آن صورت مثالی نماز او است. و حالا که نماز صبح او قضا شده است برای سازوکارهای نظام خلقت چاره‌یی نیست جز آن که سوزی را نیز از رفتن به دیسکو ریسکو منع کند. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۱۵۴]

در نهایت، مشیت خداوند بر این تعلق می‌گیرد که شب بیست و یکم ماه رمضان، ستون نوری از سر ارمیای معمر به آس‌مان شهرک استون نیویورک به‌رود. دی‌شب این را فهمیدم. وقتی که دیدمت نشسته بودی تنها ته کوچه و کلی نور از سرت می‌رفت به آس‌مان. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۳۸۴] سوزی می‌گفت: آیا می‌بینید این ستون نور را؟ ما البته نه‌می‌دیدیم. اما سگ‌ها و گربه‌ها می‌دویدند به سمت ته خیابان ترس. هم‌آن جایی که این آقا زیر درخت نشسته بود. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۴۶۱]

این معجزه را سوزی روایت می‌کند؛ هم‌آن رقاصه‌یی که به کنایه‌ی میان‌دار در آغوش بی‌شماری غنوده است و تا آخر هم سر آن نه‌دارد که از حرفه‌ی برهنه‌ی خود توبه کند. البته قرار نیست که یک رقاصه صاحب کرامت باشد یا این روایت صحیح یا آن معجزه صادق؛ چرا که ما تردید نه‌داریم که این اتفاق نیز مانند همه‌ی آن معجزات و تصرفات پیشین واقعیت نه‌دارد، که اگر داشت بی‌وتن یک تذکره بود یا یک کتاب خاطره یا یک سفرنامه و نه یک رمان.

اما در هم‌‌این موضع نویسنده، بارها، ما و ارمیا را از قضاوت متشرعانه بر حذر داشته است، که بنده‌شناس کس دیگری است؛ و هم‌این است که یک رقاصه، صاحب کرامت رؤیت ستون نور از سر شهید رجعت‌کرده‌یی می‌شود که قدری قبل از این قمار می‌کرده و لختی پس از آن میهمانان عروسیش را شراب می‌دهد و بعدتر در اصل نماز خواندن تردید می‌کند و قبل‌تر به دیسکو ریسکو می‌رود و انگار هنوز از اولیاءالله است.

و در هم‌این جا است که باید پرسید این ارمیا ، در عالم واقع، ولی کدام الله است و این‌ جماعت، بنده‌گان کدام خداوند هستند و که است که آن‌ها را می‌شناسد و از سِر ایشان آگاه است؟

پی‌جویی از این خداوند، البته، به هم‌آن اندازه بی‌‌هوده است که پی‌جویی از گردان جعلی ۲۴ در لشکر ده حضرت سیدالشهداء، علیه‌السلام، یا قطعه‌ی تخیلی ۴۸ بهشت زهراء، سلام الله علیها، یا حتا خود جناب ارمیای معمر.
■ ■ ■

قل الله أذن لکم ام علی الله تفترون. [سوره‌ی یونس، آیه‌ی ۵۸] پاسخ بنده آن است که تنها خود نویسنده‌ی بی‌وتن است که این مخلوقات را می‌شناسد و این مقامات را به آن‌ها ارزانی کرده است و ایشان را بنده‌گان یک خداوند سوم قرار داده است، که او را خداوند ارمیای معمر می‌نامم؛ خداوندی که اقنوم ثالث تثلیث رمان بی‌وتن و همه‌ی رمان‌های دینی دیگر است.

پی‌جویی از این خداوند، البته، به هم‌آن اندازه بی‌‌هوده است که پی‌جویی از گردان جعلی ۲۴ در لشکر ده حضرت سیدالشهداء، علیه‌السلام، یا قطعه‌ی تخیلی ۴۸ بهشت زهراء، سلام الله علیها، یا حتا خود جناب ارمیای معمر. این‌ها توهمات ذهن نویسنده‌ی بی‌وتن است که پشت میز تحریر خود نشسته است و به مشیت نابالغه‌اش به ربوبیت لعبت‌های ذهنی خویش مشغول بوده است، و تنها عده‌یی متوهم در تأویل این اباطیل از ستاد لشکر ده یا گل‌زار شهدای جنگ سر درمی‌آورند؛ به خاطر آوریم آدم‌های هدیه‌ی تولد هیلده مولر کناگ در رمان دنیای سوفی را.

به بیان ساده‌تر، مشیت نویسنده‌ی بی‌وتن بر این تعلق گرفته‌ است که مشیت خداوند ارمیا بر این تعلق به‌گیرد که شب بیست و یکم ماه رمضان ستون نوری از سر ارمیای معمر به آس‌مان شهرک استون نیویورک به‌رود. نیز مشیت هم‌او بر این تعلق می‌گیرد که از ساکنان خیابان ترس تنها سوزی این معجزه را به‌بیند؛ نیز هم‌ او است که سگ‌ها و گربه‌ها را به ته خیابان می‌دواند؛ و مسئولیت ترسیدن دنیشا و خودکشی سوزی و عشق و آواره‌گی این شهید‌، همه، بر عهده‌ی خود او است. و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقة إلا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الأرض و لا رطب و یابس إلا فی کتاب مبین. [سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۵۹]

یک نویسنده‌ی ملحد رمان، خود را خدایی می‌داند که عبودیت هیچ خدای دیگری را نه‌می‌کند و هم‌آن اندازه قابل پرستش است که هر خدای دیگر. دوران مدرن دوران انسان‌خدایی است و هر انسانی که خود را به خدایی گرفته است ناگزیر صاحب متن مقدس است. خلاقیت ادبی نویسنده‌ی ملحد در طول هیچ ربوبیت، نبوت یا روایت دیگری تعریف نه‌می‌شود؛ روایت او از زنده‌گی هم‌آن اندازه اصیل است که روایت هر متن مقدس دیگر، و به هم‌آن اندازه باورپذیر است که واقعیت بیرونی را می‌توان باور کرد؛ البته با فرض این که واقعیت بیرونی اصولاً تحقق داشته باشد و یک امر صرفاً نفسانی (subjective) نه‌باشد.

نویسنده‌ی متدین اما خود را صاحب کشف یا روایت یا الهام می‌داند؛ او خود را خدایی پسر می‌داند که در نوشتن از خدای پدر و روح‌القدس ملهم است. این که می‌گوییم در زمان نوشتن اثرمان، حالا چه شعر یا داستان، الهاماتی داریم و یک روح‌القدسی بر ما وارد می‌شود. اما من با آن طرف ماجرا کار دارم. مثل داستان حضرت مریم، سلام الله علیها، در قرآن است. [گفت‌وگو با زهیر توکلی، صفحه‌ی فیروزه]

خدای پسر خود را خدایی در عرض خدای پدر نه‌می‌داند؛ خلق عینی را به او سپرده است و تنها خالق داستان خود و دانای کل آن است و مشیت او در هم‌آن چارچوب جریان دارد؛ به

نویسنده‌ی متدین اما خود را صاحب کشف یا روایت یا الهام می‌داند؛ او خود را خدایی پسر می‌داند که در نوشتن از خدای پدر و روح‌القدس ملهم است.
■ ■ ■

عبارتی فرمان را گرفته بودم دستم و راضی نه‌بودم که این شخصیت‌ها راه خودشان را به‌روند. اما الان، یعنی در سال ۱۳۸۷ گمان می‌کنم در خلق اثر هنری لازم است که نویسنده شخصیت‌هایش را رها به‌گزارد و منتظر اتفاقات به‌ماند. [گفت‌وگو با زهیر توکلی، دوماه‌نامه‌ی هابیل]

نویسنده‌ی بی‌وتن هم بر این تصور است که خدایی پسر است که داستان یک زنده‌گی را می‌نویسد، داستانی که تکه‌ی فراکتالی از داستان همه‌ی عالم است که خدای پدر در حال نوشتن تمامی آن است. او هر چند دیگران را از بازی کردن با مشیت ارمیای معمر نهی می‌کند، اما در نهایت نه خداوند، که خود او است که ارمیا را تمشیت کرده و شهر هرت بی‌وتن را ربوبیت می‌کند؛ مگر شهر هرت است که عاقبت یک آدمی‌زاد را به‌دهم دست تو که حالا لم داده‌یی و کتاب می‌خوانی و نظریات ارائه می‌دهی؟ مگر دست من و تو است عاقبت مردم؟ [بی‌وتن، صفحه‌ی ۱۱۰]

این، اشتباه بن‌یادین همه‌ی متدینینی است که رمان می‌نویسند؛ این که تصور می‌کنند اقنوم اول تثلیث‌شان الله، خداوند ارمیای نبی، است و دست بالا آن دو اقنوم زیرین است که در رمانی چون بی‌وتن توسط خدایان موهومی چون خداوند ارمیای تورا و خداوند ارمیای معمر اشغال می‌شود. این البته کفر مصرح است و هم‌این اعتقاد هم کافی است تا پرونده‌ی امکان نوشتن رمان دینی و امکان رمان نوشتن اهل توحید و امکان الحادی نه‌بودن رمان‌‌های نوشته شده، در هم‌این جا بسته شود؛ مگر آن که مانند ایمان‌بسنده‌هایی چون کی‌یرکگور عقل و برهان را وانهیم و با بسنده بر ایمانی گنگ این تناقض توحید و تثلیث فراموش کنیم.

یا أهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم و لاتقولوا علی الله إلا الحق. إنما المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و کلمته ألقاها الی مریم و روح منه. فآمنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثه. إنتهوا خیراً لکم. إنما الله إله واحد سبحانه أن یکون له ولد. له ما فی السماوات و ما فی الأرض و کفی بالله وکیلاً. [سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۱۷۱]

و در این جا است که از نویسنده‌های رمان دینی باید پرسید که جای‌گاه خود ایشان در این تثلیث کجا است؟ آیا آن‌ها به راستی خدای پسر هستند یا روح‌القدسند یا خود خدای پدرند؟ به بیان ساده‌تر، هنگامی که امر ربوبی در یک رمان دینی در سه اقنوم تقسیم می‌شود، آیا اقنوم اول را می‌توان هنوز خداوند ارمیای نبی، الله، تلقی کرد؟ یا این ثالث ثلاثة نیز خدای برساخته‌ی دیگری هم‌چون خداوند ارمیای تورا و خداوند ارمیای معمر است؟

این واضح است که خداوند ارمیای معمر از ساخته‌های ذهنی نویسنده‌ی بی‌وتن است؛ خداوند ارمیای تورا را نیز نویسنده‌‌های دیگری توهم کرده‌اند و نویسنده‌ی بی‌وتن  او را از سِفر ارمیا وام گرفته است. آن که می‌ماند هم‌آن خداوند اول (پدر) است که ما تصور می‌کنیم باید خداوند ارمیای نبی، الله، باشد و به اعتقاد بنده، او، خود نویسنده‌ی بی‌وتن است.

نویسنده‌ی بی‌وتن نه‌می‌تواند انکار کند که دانای کل داستان است؛ او حتا به این بسنده نه‌می‌کند و گاه کل جریان روایت را نگه می‌دارد و وقایع و امور را تفسیر و تأویل می‌کند. نیز او نمی‌تواند ادعا کند که بی‌وتن وحی یا الهام الاهی است و یا این که این رمان یک نقل یا حدیث است. نتیجه به هر حال آن است که او تمام این رمان را توهم کرده است و همه چیز در آن موهوم است، حتا خداوند و ملکوت و ملائکه و معجزات و مشیت الاهی جاری در آن.

هیچ یک از اقانیم و مراتب تثلیث رمان بی‌وتن خداوند ارمیای نبی نیست و این یعنی آن که در این رمان و در هر رمان دینی دیگر اصولاً امر الاهی، الله، به تمامی مفقود است؛ درست

ساده‌اش این می‌شود که شرک می‌ورزیده‌ییم و اصنامی ادبی را می‌پرستیده‌ییم که نویسنده‌ی بی‌وتن آن را تراشیده، توهم کرده، بود و ما از بازار خریده و به خانه آورده بودیم
■ ■ ■

مثل کلمه‌ی لا اله الا الله که از سراسر این رمان پاک شده است و عبارتی مهمل جای‌گزین آن است؛ آلبالا لیل والا. نیز حالا می‌توان دریافت که پیش‌گویی تسلیم انقلاب اسلامی و آن نداهای آس‌مانی از گلوی چه کسی بر ارمیا فرود می‌آمده است که: دیگر آس‌مان را نخواهی دید.

و إن منهم لفریقاً یلون ألسنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون من عند الله و ما هو من عند الله و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون. [سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۷۸]

و همه‌ی آن‌هایی که به بی‌وتن دل‌ سپرده‌اند در طول رمان حس کرده‌اند که در سیطره‌ی مشیت قاهره‌ی خداوند ارمیا هستند، که او و ما و آرمیتا و سوزی و خشی و بیل و سیلورمن‌ها و شهداء و گلوله‌ها و انقلاب و  امریکا و همه‌ی عالم را در تصرف خود دارد و از حکومت او گریزی نیست، و باید او را پرستش کرد؛ چه غرض رمان دینی بسط عبودیت الاهی فرض شده است. با این همه، به نظر، ما طی صفحات بی‌وتن نه در توحید، که در تثلیث بوده‌ییم؛ گاه در عبودیت خداوند ارمیای معمر بوده‌ییم و گاه در عبودیت خداوند ارمیای تورا و گاه در عبودیت نویسنده‌ی کتاب.

ساده‌اش این می‌شود که شرک می‌ورزیده‌ییم و اصنامی ادبی را می‌پرستیده‌ییم که نویسنده‌ی بی‌وتن آن را تراشیده، توهم کرده، بود و ما از بازار خریده و به خانه آورده بودیم؛ درست مثل بت‌های خانه‌گی جاهلیت اولا. وقتی خالق بزرگی در عالم نه‌باشد، خالق‌های کوچک مجبورند تا به مخلوقات‌شان هویت به‌دهند. و لو با ساختن مجسمه از کسی که هیچ چاره‌یی به جز معمار شدن نه‌داشته است. [بی‌وتن، صفحه‌ی ۱۰۴]

إتخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً من دون الله و المسیح ابن مریم و ما أمروا إلا لیعبدوا إلهاً واحداً لا إله هو سبحانه عما یشرکون. [سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۳۱]

؛ ناتمام


[۱]تورات یک غلط مصطلح است. کلمه‌ی عبری תורה در زبان عربی توراة خوانده می‌شود که ة انتهائی آن تنها در هنگام حرکت ت تلفظ می‌شود. حال اگر این کلمه‌ی عبری را مستقیماً به پارسی برگردانیم، تلفظ صحیحش چیزی نزدیک به تورا خواهد بود.

[۲]این‌ها هم‌آن تازه‌مسلمانانی بودند که پس از خانه‌نشین شدن امیرالمؤمنین، علیه‌السلام، و منع نقل حدیث توسط خلفای سه‌گانه، به جای معارف دین برای مردم اسرائیلیات و داستان تعریف می‌کردند. امیرالمؤمنین، علیه السلام،  پس از رسیدن به خلافت این جماعت را با تازیانه از مسجد بیرون ریخت.

[۳] به‌گذریم از این که نه هیچ رده‌بندی کتاب‌خانه‌یی و نه هیچ متکلم و متدینی خداوند را نویسنده‌ی قرآن و تورا فرض نه‌می‌کند، بل  او را منزل یا ملهم این متون می‌دانند و دیگرانی را کاتب و نویسنده‌ی وحی دانسته‌اند؛ نیز به‌گذریم از این که فیپا مخفف فهرست‌نویسی پیش از انتشار است و نه فهرست‌‌نگاری جهانی(؟) کتاب‌داری.

 

در همين رابطه :
ماخذ: خانه كتاب اشا

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٨٨٩٣
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.