تاريخ انتشار : ١٧:١٣ ١٩/٨/١٣٨٨

اميرخاني! لب‌خند بزن!!

دو سه هفته قبل مجله ي پنجره را خريدم. در آن گفتگوي مفصلي کرده با رضا اميرخاني. اميرخاني در آن گفتگو حرف هاي جالبي مطرح کرد. باز هم اطمينان پيدا کردم که اميرخاني يک جامعه شناس تمام عيار است. زيرا او از سفر خود به افغانستان گفته بود و نکاتي اشاره کرد که نشان از هوش بالا و نگاه عميقش دارد. مي توانيد به وب سايت پنجره برويد و اين گفتگوي خواندني را مورد مطالعه قرار دهيد. هر چند باز هم اين گفتگو به گفتگوي زهير تولکي با اميرخاني نمي رسد. همان که اسفندماه پارسال در مجله ي هابيل منتشر شد و به زعم من سير تا پياز بيوتن را اميرخاني آنجا بيان کرده است.

اما چه شد که به ياد اميرخاني افتادم و اين نوشتار را به او اختصاص دادم. بيشتر به خاطر عکس هاي اميرخاني در گفتگو با پنجره. در گفتگويي که حميدي سرور انجام داده بود، سه چهار عکس از اميرخاني تويش بود. يکي عکس روي جلد، ديگري عکس صفحه ي اول گفتگو، عکس ديگر عکسي بود که وسط هاي پرونده کار شده بود بعلاوه ي عکسي که روي مطلب سجاد صاحبان زند قرار گرفته بود. چهار عکس غمناک، کافي است کمي توجه کنيد.

نتوانستم عکس ها را با کيفيت خوب در اينترنت پيدا کنم. ولي همين که عکس ها را ديدم نگران شدم. شايدم توهم زده باشم ولي احساس مي کنم اميرخاني در عکس ها بسيار غميگن است.

توي اين عکس نشان مي دهد که ذهنش را نتوانسته خالي کند تا روبروي دوربين بنشيند. يک غم عجيبي در آن ديده مي شود. آن هم از اميرخاني که براي ما مايه ي اميد بود و همواره کلام و داستان و روايت او براي من و هم نسلان هم فکر من حائز اهميت بود و البته هنوز هم هست.

 آقاي اميرخاني ما با همه ي آثارت ساخته ايم. ما تعدادمان شايد کم باشد ولي دوست دار نوشتار تو هستيم. ما با بيوتن تو، سوزي رقاص و عارفت، با فرازي از دعاي حضرت سجاد، با من ـ او و عشق پاک علي فتاح، با ارميايت ...

با همه ي شخصيت هاي هضم شده در فرهنگ غرب، شخصيت هاي سردرگم و ناآشنا و شخصيت هاي قوي و استوارت زندگي کرديم. تو متعلق به خود ـ خودت نيستي که بخواهي اخم کني (بهتر است بگويم زانوي غم بغل بگيري) و جلوي دوربين بنشيني. البته شايد من هم فردا همين جوري باشم. ولي شايد حتي من اگر هم داستان نويس باشم اين حق را دارم که غمزده جلوي دوربين چماپتمه مانند بنشينم. چون من اميرخاني نيستم. اميرخاني قرار است طلايه دار نويسندگاني باشد که از خميني آموختند و آن آموخته ها را مي خواهند اطلاع دهند.

وقتي اين چهار عکس را ديدم بسيار ناراحت شدم. آن وقتي که توي بيوتن ارميا را کردي جگر زليخا روي دل ما و به قول خودت کف دست گرفتي و نه داخل بهشت زهرا که توي استيت به استيت يو اس آ چرخاندي، ناراحت نشديم. آن جايي که گام به گام با خشي ات ارمياي دل ما را ضايع کردي و پوزه اش را به خاک ماليدي ناراحت نشديم. چون مي دانستيم در برابر همه ي اين صحنه هاي داستاني مردي با درجه اي از حکمت به نام اميرخاني نشسته است. ولي همين که تسبيح را دور دستت مي چرخاندي و سر به جيب و پشت به کاشي هاي خوش آب و رنگ داشتي بيشتر دل مان شکست، چون احساس کرديم آن حکيم پر شور داستان سيستان دارد مي شکند.

وقتي در ابتداي مصاحبه گفتي من از مرگ برمي گردم، فهميدم پر بيراه نبود اين احساسم. نمي دانم شايد اين قدرها ناراحت و در هم نباشي. اگر اين جوري نباشد ديگر بدتر. اگر ناراحت نيستي  روي چه حسابي اين طور کز کرده اي که من به شوخي همراه با بغض گفتم نگاه کن عين مادر مرده نشسته است به عزاي ...  اميدوارم اين غمت از توهم من باشد و اين گونه نباشي. اي کاش مطالب من در اينجا خلاف واقع باشد.

ولي نشان مي دهي به عزا نشسته اي ... .به عزاي کي مي خواهي بنشيني، اگر ما فرزندان بيوتن اميرخاني باشيم که هنوز نمرده ايم تو بخواهي عزادار فرزندان قصه نويسي ات باشي. آقا رضا يک يا علي بگو و بدان حواس مخاطبانت بد جوري به توست و مخاطبانت مثل من نمي خواهند به جاده خاکي بزنند ... ما نمي خواهيم در جاده خاکي رانندگي کنيم ...

اين پاييني هم عکسي از اميرخاني است در همان روزي که ديدمش.(شهريور امسال) من هم همين بغل ايستاده بودم کنار عکاس. آن روز باز بهتر بود در نسبت با عکس هاي غمگينش در گفتگو با پنجره. انگاري مي خواهد بگريد در آن چهار عکس ... شايد هم واقعا انگاري. خدا کند.


در همين رابطه :
ماخذ: وبلاگ ميثم اميري

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٥٧٣٦
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.