سيتي اسكن از ژورناليسم حزباللهي از ايمان مطهريمنش
|
من -هم- محمد قوچانی را میستایم. اگر اختیاری داشتم، امروز نه تنها محبوس نبود، بلکه همه چیز برای ادامهٔ کارش مهیا میشد.
محمد قوچانی از معدود روزنامهنگارانِ ایرانیست که در هر چهارچوبی میگنجد. یک روز علیه هاشمی مینویسد و هزینه میپردازد، روز دیگر برای هاشمی مینویسد و هزینه میپردازد. چنین کسی را نباید محبوس کرد. اگر اختیاری داشتم، مسؤولیت پرتیراژترین روزنامهٔ کشور را به او میسپردم، بهترین امکانات را برایش فراهم میکردم و در عوض، نتیجهٔ دلخواهم را پیش پیش تعیین میکردم.
■ قوچانی استثنا است؟
قوچانی ژورنالیست است. او قواعد حرفهای را بلد است و این چیزی است که من هم میدانم و از این بابت میستایمش. قوچانی جوان است. قوچانی در عین جوانی، تجربه اندوزیهای خوبی داشته است.
اما این باسوادها و کاربلدها، عموماً یا دیده نمیشوند، یا در سیستم کوتولهپرور دولتی هضم / گم میشوند، یا محکوماند به خزیدن در محاق، یا مجرم تلقی میشوند و «از خط خارج شده» لقب میگیرند. رضا امیرخانی یا ابراهیم زاهدی مطلق، تنها دو نمونهٔ معتبر این محکوماناند.
....
ادامه ي مطلب در خانهي كتاب اشا
|
|