سرلوحهي بيست و يكم : خرده-ريزههايي از زيارتِ عتبات
آنچه در اين نوشته آورده شده است، خشي است از يك نوشتارِ بلند. كه البته اصلش نه براي مخاطبِ عام كه براي مسوولانِ ذيربط نگاشته شده بود. بخشِ بيمشكل و مفيد آن را در لوح ميريزم تا اين هفته نيز بگذرد! پيشاپيش خواهيد بخشيد ناپيوستهگي گزارهها را. حذفِ ميانهها فهمِ بعضي از بندها را دشوار كرده است.
الف- خروجِ غيرقانوني
١- به تقريب روزي چهارهزار نفر به صورتِ غيرِ قانوني از مرزِ مهران خارج ميشوند. اين عدد را جمع بزنيد با حدود دو هزارنفري كه در كمين مرزدارانِ ارتش گير ميافتند، تا وضعيتِ شهرستانِ كوچكِ مرزيِ مهران را دريابيد. تخمينِ چهار هزار نفر از چند طريق ممكن است. يكي از بهترين روشها محاسبهي جريمهي پنجهزارتومانيِ هنگامِ ورود است.
روزي بيست مليون تومان جريمهي خروج غير قانوني به هنگامِ ورود به مرزِ مهران به حسابِ بيتالمال ريخته ميشود. البته رقمِ زيادي نيست.
بلدِ راه -اعني حيدرخان- از ما نفري سي و پنج هزار تومان گرفت. در كاروانِ ما بودند كساني كه هفتاد هزار تومان نيز پول داده بودند. بديهي است كه در اين امر كه ذاتش غير قانوني است نميتوان توقعِ نرخگذاريِ رسمي داشت! اما اگر متوسط را همان سي هزار تومان حساب كنيم و آن را جمع بزنيم با دستِ كم يك وعده غذا در مهران و براي نيمي از جمعيت يك شب اقامت در مييابيم كه هر زائر حدودِ سي و پنج هزار تومان در منطقهي مهران خرج ميكند. يعني هر شب حدودِ ١٤٠ مليون تومان در مهران (يعني از مهران تا دهلران) خرج ميشود. اين رقم در مقياسِ آن منطقهي محروم بسيار بالاست.
اگر مهران و دهلران و ايلام، فرماندار و مسوول و استاندارِ عاقلي داشته باشد، هيچگاه خبري از اين حجمِ وروديِ سرمايه به بالادستيها درز نخواهد كرد!
چارهاي ندارم. براي بيدار كردنِ دولت از خواب بايد اينگونه نوشت كه از خروجِ يك زاير ايراني فقط ١٢.٥ درصد به دولت ميرسد. بقيه حلالِ جانِ حيدرخان و باقيِ چوپانهاي منطقه!
٥- اين از مسائل و بل مصائبِ خروجِ غيرِ قانوني. بايد اين نكته را ذكر كرد كه مهران امنترين و نزديكترين و بهترين مسير خروج غيرقانوني است. به دليلِ فقدان اطلاعرساني جماعتي از سايرِ مسيرها اقدام به خروج ميكنند. به صورت آبي از اروند (از فاو) و به صورت زميني از مناطقِ كردنشين. اولي مشكل برگشت خوردن توسطِ نيروهاي انگليسي را دارد و دومي متاسفانه مشكلِ حرامي و راهزن. در سايرِ مسيرها بسيار زياد شنيده ميشود كه بلدها -گاهي اوقات با همدستي رفقايشان در آنسوي مرز- زوار را لخت ميكنند. بعضي از مسيرها نيز زائر را دمِ غروب به مرز ميرسانند كه در شرايطِ ناامنِ عراق به طورِ طبيعي مشكل ايجاد ميشود. در مسيرهاي غير از مهران به نظر ميرسد كه هر روز به طورِ متوسط يكي دو زائر جانِ خود را از تشنهگي يا در حملهي راهزنان از دست ميدهند.
٦- مرز زميني امريكا با مكزيك در طولِ ايالتهاي كاليفرنيا، آريزونا، نيومكزيكو و تگزاس نزديك به دو برابر مرز زميني ايران و عراق است. يك مكزيكي با ورودِ غيرقانوني از اين مرزِ وسيع، و عبور از جادهي تاريخيِ الكمينو به سادهگي متوسطِ در آمد سرانهاش را پنج برابر ميكند! اين انگيزهي اقتصادي را البته مرزبانيِ امريكا كنترل ميكند، اما حتا امريكا نيز با همهي قوت نظامي و امنيتياش قادر به كنترل مرز نيست. (چه انتظاري داريم از تقابلِ انگيزهي معنويِ زيارت و مرزبانيِ ارتش ما با كمينهاي قيمتگذاري شدهاش!)
قوانينِ مدني را بايستي با توجه به نيازهاي روز منعطف تدوين كرد. در اين ملك همهگان قوانين مدني را مانندهي وحيِ الهي لايتغير ميپندارند و از آنطرف وحيِ الهي را مانندهي قوانينِ مدني قابل انعطاف!
ايالات متحده هر چند سال (پنج تا ده سال) در يك دورهي يكماهه به صورتِ ناگهاني اعلام ميكند كه به همهي مهاجرانِ غيرِ قانونيِ مكزيكي ويزاي كار و يا حتا اقامت ميدهد. چون به نيكي ميداند كه راهِ مقابله با اين سيلِ انساني ساختنِ سدِ نظامي نيست. در عوض با اعطاي اقامت يا ويزاي قانوني خيلِ كثيري از اشتغالات سياه را به اموري قانوني تبديل ميكند. سادهترين اتفاق گرفتنِ ماليات است از ميليونها نفر كه پيش از آن به دليلِ عدمِ ثبتِ قانوني نامشان از پرداخت ماليات معاف بودند. و البته در تحليلي كمي عميقتر به كاهشِ جرائم و جنايات ناشي از شفاف شدن وضعيتِ اقامت خواهيم رسيد.
وقتي امري غيرِ قانوني دامنهي گستردهاي پيدا كرد، بايستي قانون را جوري منعطف كرد كه از تواليِ فاسدِ آن جلوگيري كند.
٧- پرواضح است كه امروز نميتوان از دولتِ جمهوري اسلامي ايران انتظار داشت روشي قانوني براي زيارتِ عتبات بيابد. دليلش نيز البته بيدر و پيكري وضعيتِ حكومت در عراق است. هيچ مقامِ عراقي و به تبعش هيچ مقامِ ايراني نميتواند تضميني براي امنيتِ زوار ايراني بدهد. اما اين وسط راههاي ميانهاي موجود است. مثلا استفاده از نيروي عظيمِ جيش بدر در تعامل با بچههاي نيروي قدس و مانندهي آنها. معاودينِ عراقي منتسب به بدر بيايند و كاروانهايي را سازماندهي كنند در مراكزِ استان. بگويند ترتيبِ خروجِ غيرقانونيِ شما با ما و در عوض اينقدر بايد هزينه كنيد و تحتالحفظ با ما از مرز رد شويد. نيروهاي اشغالگر نسبت به سلاحهاي سبكِ محافظان حساسيت ندارند.
جيش بدر ميتواند اتوبوسهاي زوار را تحتالحفظ نيروهاي مسلحش به عتبات ببرد. بعد هم بچههاي بدر براي هر زائر چيزي به دولت بدهند به عوضِ آنچه كه ما به سرگروهبانِ كمين داديم!
از آن طرف صدا و سيما و رسانههاي عمومي هم هر روز بر غيرِ قانوني بودنِ اين سفرهاي زيارتي تاكيد كنند كه دولت نيز (عليرغم توافقِ پنهانياش) از ضمانت بري باشد و از آنطرف كساني به زيارت بروند كه تحملِ شرايطِ "هايريسك" را داشته باشند. يعني انتخابي طبيعي صورت بگيرد! (امروز نيز اين انتخابِ طبيعيِ دارويني به زيباترين شكل اتفاق ميافتد. فقط كساني از مرز رد ميشوند كه توانِ ده ساعت پيادهرويِ شبانه را داشته باشند. نتيجتا اين افراد به قدري جانسختاند كه عدمِ بهداشت و كمبود مسائلِ رفاهي در عتبات آزارشان نميدهد...)
١١- زبانِ عراق عربي است البته. اما زبانِ رايج در بينالحرمين فارسي است و طرفه آن كه زبانِ رايج در حرمِ حضرتِ عباس تركي است!
ب- اوضاعِ داخليِ عراق
١٦- وضعيت هلو برو تو گلو است! افسوس. صد افسوس. فقط دويست گرم جگر امام خميني لازم است. اين همه روحاني حتا ذرهاي به حكومت نيانديشيدهاند... اشتباه است اگر خيال كنيم بعضي علاقهاي به حكومتِ ديني ندارند. بايد اينگونه تصحيح كرد كه بسياري اصالتا به مسالهي حكومت فكر نكردهاند.
١٨- صرف مير را كه تمام ميكنند، طلابِ گرامي تبديل ميشوند به آيهالله العظمي و ولي امر مسلمين جهان! زعامت وجود ندارد.
١٩- بسيار سعي كردم به منزلِ آيهالله سيستاني بروم. از سرِ كوچه برم گرداندند. كلاسهاي درسِ خارجشان تشكيل نميشود. نمازها را به جماعت نميخوانند. با هيچكسي ملاقات نميكنند و... حفظِ جان از اوجب واجبات است. اما...
٢٠- آيهاللههاي جواني هم وجود دارند كه ما اصلا نميشناسيمشان. مثلِ آيهالله العظمي سيد حسني. بنده رفتم دفترِ ايشان در كربلا. جواناني پرشور كه مدام ميگفتند و هو مجتهد الثوري مثل الامام خميني... و البته ادعا ميكردند كه بالسيوف يك امريكايي را كشتهاند و قرص الليزريِ اين كار هم موجود! البته يك معرفي فارسي هم زده بودند كه رويش نوشته بود "كي آيهالله العظمي سيد حسني است؟" ترجمهي مغلوطي از "من السيد الحسني؟"
با همهي اعتراضي كه به اين ترجمه داشتم، حضور او را در كنارِ حرم و پخشِ اعلاميههايش را -حتا به زبانِ فارسي- يك نكتهي مثبت ميديدم كه متاسفانه سايرِ مراجع نسبت به اين امور كاهلي مينمايند.
٢٩- شيعه و سني همزيستي دارند با هم. حتا ازدواجهاي بين مذاهب مرسوم است. در يك حكومتِ واحد آخرِ گرفتاري كردها هستند...
٣٢- درگيري ميانِ مردم و امريكا دير و زود دارد، سوخت و سوز ندارد. قطعا اين درگيريِ عظيم اتفاق خواهد افتاد. اهلِ تسنن به دليلِ از دست دادنِ قدرت و شيعه به دليلِ دشمنيِ مراجع با امريكا قطعا روزي گرفتارِ اين مصاف خواهند شد. امريكاييها با زرنگيِ خاصي از هر گونه اصطكاك ولو به سادهترين شكل كه گفتگو باشد فرار ميكنند. اما جرقهاي كافي است براي اين بشكههاي باروت. آن روز ايران ميتواند بسيار بسيار نقش داشته باشد... نقشي تاريخي.
٣٤- ... تفاوتي است عظيم ميانِ امريكاي مهاجم و امريكاي مستقر. شايد در مقابل امريكاي مهاجم دفاع مشكل و بل محال باشد اما امريكاي مستقر بسيار ضعيف است. غلبه بر امريكاي مستقر اصلا امر دور از دسترسي نيست.
٣٥- در كلِ بغداد حتا يك امريكايي غير نظامي نيز نديدم. روشنتر بگويم هيچ امريكاييِ غيرِ مسلحي نديدم. تمام با لباس و فرميشنِ نظامي در دستههايي منظم. حدودِ غروب در سامره هشت امريكايي پياده راه ميرفتند. نفر آخري پساپس راه ميرفت كه پشت را ببيند. هر روز هر يگان نظامي امريكا يك مانور اجرا ميكند، فقط براي نمايش حضور. با هليكوپتر يا با نفربر. در حالي كه به دقت مراقباند كه اصطكاكي ايجاد نشود. حتا تفتيشها را خودِ امريكاييها انجام نميدهند.
در يك مورد چك كردم و متوجه شدم سربازانِ امريكايي زيرِ سه ساعت پستهاي خود را تعويض ميكنند كه اين نشانگر شدتِ فشارِ رواني و جسمي است. براي چنين پستهاي سه ساعته لجستيك و پشتيباني بسيار قدرتمندي موردِ نياز است.
تصويري كه بعضي از ايرانيان در موردِ امريكاييهاي مهربان ارائه ميدهند، تصويري است مغلوط.
٤٠- در شارع المتنبي بغداد كه همان خيابانِ انقلابِ خودمان است و راستهي كتابفروشيها، تمام كتابهاي سنگينِ امام روي ويترين مغازهها موجود است. از جنود عقل و جهل تا اربعين حديث... و جالب اين كه بسياري از اين كتابها را ناشرانِ لبناني فرستادهاند. روزگار را ببين كه شيعه و سني كتابهاي امام را با اسكناس مصور به عكس صدام ميخرند...
٤١- امريكا هنوز به جز رسانهها تهاجمِ فرهنگياش را آغاز نكرده است. اما بايد منتظر بود. هنوز اول كارست و لغتِ "عليبابا" برگرفته از كارتونهاي والتديسني جاي حرامي و قاطعالطريق و سارق را گرفته است. و اين فقط به دليلِ سربازانِ امريكايي است.
٤٢- اميد به بازگشت صدام تا چند ماهِ ديگر با اين اوضاعِ امنيتي به شعارِ اولِ اهلِ تسنن بدل خواهد شد.
٤٤- بايد تشكر كرد. بسيار تقدير كرد از شهرداري تهران، منطقهي پانزده و بيست كه نظافت نجف و كربلا را به عهده گرفتهاند. اين يعني كارِ درستِ فرهنگي. ضمنِ آن كه بسيار به چشم ميآيد. خرجش چند وانتِ آشغولانس بوده است و راننده و لباسِ فرمِ نارنجي! با بهرهگيري از نيروهاي بوميِ دنبالِ كار به راحتي توانسته بودند نظافت نجف را انجام دهند. اين مهمترين كار دولتي بود.
٤٩- تنها شهرهاي امن كربلا و نجف هستند. و اين امنيت مديونِ بچههاي جيش بدر است. دورادورِ كاظمين را نيز جيش بدر پاسداري ميكنند. اما متاسفانه پس از غروب آفتاب از كار دست ميكشند و اين راهِ امريكاييها را به اطراف حرم باز ميكند. به خلافِ كربلا و نجف.
٥٠- طرحِ توسعهي حرمِ اباعبدالله و حضرتِ ابوالفضل امري ضروري است. چيزي بيش از سه برابر فضاي كنوني. اين جزوِ اموري است كه به صورتِ مردمي كاملا ميتوان اجرا كرد. حرمِ اميرالمومنين البته كمتر نياز به توسعه دارد. خدا رحمت كند شيخ بهايي را با آن معماري زيبا و دورانديشانهاش...