اين مطلب به تقاضاي دوست گرامي جناب اللهوردي از خبرگزاري فارس نگاشته شد. در آن تعريضي است البته به آنها كه ميخواهند گناه را گردن همه بياندازند غير از خود!
رضا اميرخاني، رماننويس، يادداشتي درباره مسأله نهادينه شدن رمان در ايران به صورت اختصاصي در اختيار خبرگزاري فارس قرار داده است.
خالق رمان «من او» مينويسد:
«رماننويس رمان مينويسد براي رئيسِ اداره شخم آققلا و جايزه هم تخمِ باقلا ميگيرد، بعد ميگويد چرا به من نوبل ندادهاند و چرا مردم كار مرا نميخوانند و چرا سطحِ مطالعه پايين است و چرا. به اين ميگويند رماننويسِ مشرك! تو براي رئيسِ اداره شخم و تخم نوشتهاي، كارت را هم سلففروشي كردهاي و مزدت را هم پيشپيش گرفتهاي، ديگر شريك ميخواهي براي چه؟!
حالا به جاي رئيسِ ادارهي شخم، هر نهاد مزاحم ادبيات ديگري را جايگزين كن. دولتي و انقلابي و ضدانقلابي و... رماننويس مينويسد براي چهار تا منتقد. چهار تا منتقد هم چهل نقد برايش مينويسند در چهارصد رسانه. ديگر از كسي طلبي ندارد كه! مينويسد براي محفل پنجاه نفره روشنفكري. تيراژ كتابش هم دست بالا ميشود پانصد تا! يعني هر كدام از اعضا ده كتاب را هم هديه ميدهند به رفقا. اين غايت قصواي نگاهش بهبه و چهچه همين پنجاه تا بوده است ديگر. پانصد نسخه فروش يعني ده برابر آرزو. مينويسد براي جريانٍ ضدانقلابي. توي چهارتا رسانهي گردنكلفت آنطرف آب هم ازش تعريف و تمجيد ميكنند ديگر. مينويسد براي جوايز ارشاد. معلوم ميشود براي گرفتنِ جايزه بايد به ما هم فحش داد! ميآيد و فحشش را ميدهد و جايزهاش را ميگيرد. اصلاً همچه رمانهايي ارتباطي با مردم ندارند. اين رمانها و رماننويسها هر كدام رئيسي دارند شبيه همان رئيس اداره شخم! اگر قرار شد مردم و زمان و ادبيات را مقصر بداني، به آن رئيس مشرك شدهاي و برايش شريك قرار دادهاي.
جريانٍ غالبِ رماننويسي در كشور ما همچه جرياني است؛ گلخانهاي و انكيباتوري و در حد مبتذلِ كلمه، آماتوري. جوايز، دولتي و غيردولتي، انقلابي و ضدانقلابي، روي همچه جرياني سوار ميشود. مسؤولان فرهنگي در همچه جرياني سياستگذاري ميكنند. و متأسفانه نويسندهگان هم در چنبره مبتذلِ همچه جرياني گرفتار ميشوند. به هم جايزه ميدهند و همديگر را نقد ميكنند و پشت سر هم صفحه ميگذارند! فرمولِ نوشتن هم در چنين جرياني روشن است. آنچه روشن نيست، فرمولِ نوشتن براي مردم، براي زمان و براي ادبيات است.
رماننويسي كه براي مردم و زمان و ادبيات بنويسد، در اين سه شريكي نميخواهد. نه گرفتار نگاه مسؤولِ اداره شخم است، نه پريشان نگاه رسانه بيگانه. فارغ از جريان گلخانهاي وضعِ رمان و رمانخواني در ايران شبيه هست به بسياري جوامعِ ديگر. هيچ رمان خوبي نيست كه خوانده نشود و مردم آن را تشويق نكنند. جريان گلخانهاي البته چيزهاي ديگري خواهد گفت، كتابهاي ديگري را براي جوايز انتخاب خواهد كرد و از پولِ پيرزن فقير بشاگردي، كتب منتسب به جريان خود را براي كتابخانههاي عمومي خواهد خريد! تا باد چنين مبادا!»
در همين رابطه :
ماخذ: خبرگزاري فارس