تاريخ انتشار : ١٨:٤٤ ١٦/٦/١٣٨٧

زنده‌باد نویسندگی مستقل از نفت
علي حجواني: باید قبول کنیم که هیچوقت نویسندگی را به عنوان یک «شغل» تحویل نگرفتهایم. شاید بگوییم فلانی نویسنده است اما هنوز این سوال برایمان باقی است که چه «کار» میکند. این مشکل در بسیاری از نقاط دنیا مدتهاست حل شده و به خاطر پیشرفتهایی که در صنعت چاپ و نشر به وجود آمده، نویسندگی نیز مثل مهندسی و کارمندی و تجارت، شغلی است در کنار سایر شغلها. این هفته، به سراغ رضا امیرخانی رفتهایم. نویسندهای که رمانهایش پرفروشند و مخاطبان زیادی دارند. کتابهای او با نامهای «ارمیا»، «ناصر ارمنی»، «من او»، «از به»، «داستان سیستان» و «نشت نشا» منتشر شدهاند و به تازگی نیز رمان «بیوتن» او به بازار کتاب آمده است. امیرخانی مدتی رئیس هیئت مدیره انجمن قلم ایران بوده و به دلیل برخورد با مشکلات صنفی نویسندگان، تجربیات فراوانی درباره «شغل نویسندگی» در ایران دارد. بد نیست بدانید امیرخانی از آن دست نویسندگانی است که از مهندسی به ادبیات روی آورده. او به خاطر طراحی یک هواپیما، جایزه اول جشنواره خوارزمی را برده است و فارغالتحصیل رشته مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف است. با او درباره «شغل نویسندگی» و ملزومات آن صحبت کردهایم.
 
یکی از مشکلات نویسندگان ایرانی این است که به صورت رسمی در هیچ صنفی تعریف نشدهاند و عملا نگاه به پیشه آنها، نگاه حرفهای نیست. شما فکر میکنید اصولا نویسندگی شغل است؟
من اعتقاد دارم اگر نویسندگی به صورت حرفه‌ای دنبال نشود یا حرکت به سوی حرفه‌ای شدن، در دستور کار نویسندگان قرار نگیرد، نویسندگی تبدیل به شغلی می‌شود که متکی به نفت خواهد بود. در چنین شرایطی، رقابتی وجود نخواهد داشت و طبیعتا به جای این‌که نگاه نویسنده به مخاطب باشد، چشمش به شیر نفت و مسئولی که شیر نفت را در اختیار دارد دوخته می‌شود. در چنین شرایطی نویسندگانی خواهیم داشت که برای مسئولان می‌نویسند و خیلی کاری به مردم ندارند. بنابراین مهم است که نویسندگی را یک کسب و کار مستقل بدانیم.
شما به صنعت نشر و کار نویسندگی در ایران خوشبین هستید؟
من فکر می‌کنم در میان رشته‌های فرهنگی، نویسندگی و به طور عمومی‌تر صنعت نشر می‌تواند اولین صنعت فرهنگی این کشور باشد. صنعتی که مستقل باشد و به کمک‌های دولت احتیاجی نداشته باشد. ضمن این‌که مطابق سند چشم‌انداز ایران هم حرکت کند. این امر برای سایر صنایع فرهنگی،‌ سخت‌تر اتفاق می‌افتد. آن‌ها اغلب به لحاظ زیرساختی، به دولت وابسته‌اند. مثلا سالن‌های سینمای ما اغلب دولتی است یا در صنعت روزنامه‌نگاری و مطبوعات، فرصت بسیار محدودی برای کار خصوصی وجود دارد زیرا اغلب تجهیزات در حال حاضر دولتی است و با حمایت دولت فعالیت می‌کند.
من فکر می‌کنم در همین صنعت نشر بیمار هم بر خلاف برخی شعارهای مسئولان فرهنگی، نه به راحتی اما با کوشش و تلاش فراوان می‌توان از راه نوشتن ارتزاق کرد. البته این کار، کار سختی است. به خصوص برای کسانی که به شهرت دهک‌های بالایی نویسندگان نرسیده‌اند.
فقط در ایران این گونه است؟
نه. سختی پول در آوردن از این راه، مختص به ایران نیست. به همین نسبت در همه جای دنیا هم همین‌گونه است و بسیاری از نویسندگان نمی‌توانند درآمدهای بالایی داشته باشند. همان‌جا هم جی‌.کی‌.رولینگ فقط یکی است و اغلب نویسندگان، از راه نویسندگی درآمد خیلی بالایی ندارند. هر چند ما به نسبت خودمان در ایران هم جی .کی‌.رولینگ داریم.
فکر میکنید یک نویسنده باید چه ابزاری برای جذب مخاطب داشته باشد؟
ورود به ادبیات و بلکه ورود به جریان روشنفکری در یک جامعه، مستلزم پیدا کردن فرهنگ و زبان همگانی است. یعنی زبانی که با گفتمان آکادمیک، متفاوت باشد. منظورم از یک زبان همگانی،‌ زردنویسی نیست. جدی‌ترین و تخصصی‌ترین مطالب نیز می‌توانند با زبان همگانی نوشته شوند. طبق آمارهایی که پژوهشگران منتشر کرده‌اند، برای هر مطلب تخصصی، 1 در 10 هزار مخاطب وجود دارد. یعنی اگر شرایط توزیع،‌ درست و منطقی باشد از هر 10 هزار نفر، یک نفر مخاطب یک نوشته تخصصی است که در کشور ما می‌شود 7هزار نفر. رمان و داستان که جزو نوشته‌های غیرتخصصی‌اند، در این نسبت، 1 در 1000 مخاطب دارند. این یعنی برای رمان در ایران به صورت بالقوه 70 هزار مخاطب وجود دارد. به نظرم اگر کسی کار جدی بکند می‌تواند کارش را به دست این 70 هزار نفر برساند و قطعا اگر این اتفاق بیفتد، نویسندگی برایش راه ارتزاق خوبی است. حالا اگر کتاب‌های ما به این تیراژ نمی‌رسند، به ضعف نویسنده، ‌ناشر و پخش بر می‌گردد. اگر این سه ضعف برطرف شود،‌ یک نویسنده با تیراژ 70 هزار نسخه از کتاب‌هایش می‌تواند زندگی متوسطی در همین جامعه ایران داشته باشد. به نظر من باید درونمایه شغل نویسندگی را این‌گونه ترسیم کرد. اگر این‌گونه باشد کسانی که در این شغلند، چشمشان به دست دولت نخواهد بود و مستقل، به حرکت خود ادامه می‌دهند. من به صورت کلی تلاش می‌کنم افق مثبتی از این شغل ترسیم کنم.
برخی از جوانها و کسانی که میخواهند نویسنده شوند، در کلاسهای داستاننویسی یا حلقههای داستان و ادبیات شرکت میکنند. فکر میکنید این کار برای نویسنده شدن خوب است؟
اگر نویسندگی را طبق تعاریفی که گفتم، یک حرفه بدانیم، لازم است که مثل هر شغل دیگری، اقتضائات آن را نیز بپذیریم. ما در هیچ صنفی نمی‌بینیم که آموزش خاصی به کسی داده شود. یک بقال، دکانش را به راه می‌اندازد و کارش را شروع می‌کند و به تدریج یاد می‌گیرد که چگونه باید بفروشد و کارش را گسترش دهد. به نظر من نویسنده و داستان‌نویس هم باید همین‌گونه باشند. آن‌ها باید بنویسند و خود را با مخاطبانشان مواجه کنند. تنها در این صورت است که می‌توان با این کار آشنا شد. اگر نویسندگان خود را به مخاطبان عرضه کنند، هر بار که چیزی می‌نویسند، به مخاطبان توجه دارند و می‌توانند در مسیر حرفه‌ای خود پیشرفت کنند. داستان‌نویس واقعی کسی است که کارش را به بازار می‌دهد.
با بیل و کلنگ پلاستیکی می‌توان در کنار ساحل، قلعه‌های زیادی ساخت که اغلب هم بسیار زیبا هستند اما ساختن یک خانه واقعی، بیل و کلنگ آهنی می‌خواهد.

در همين رابطه :
. ماخذ: فارغ‌التحصيلان

  نظرات
نام:
پست الکترونيک:
وب سايت / وب لاگ
نظر:
 
   
 
   
   صفحه نخست
   يادداشت
   اخبار
   تازه ها
   يادداشت دوستان
   کتابها
   درباره نويسنده
   تيراژ:٨٦٠٢٥٠
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
 

 
بازديد کننده اين صفحه: ٧٠٨٣
.کليه حقوق محفوظ است
© CopyRight 2008 Ermia.ir & Amirkhani.ir
سايت رسمي رضا اميرخاني
Because when the replica watches uk astronauts entered the replica watches sale space, wearing a second generation of the Omega replica watches, this watch is rolex replica his personal items.