رضا امیرخانی، در نشست پرسش و پاسخ دربارهی رمان «بیوتن» گفت: " آینده ادبیات داستانی انقلاب بهشدت روشن است و همینکه امروز از سیطره ادبیات چپ و جهانی درآمدیم خود بزرگترین اتفاق است."
امیرخانی در مراسمی که عصر دیروز در محل فروشگاه نشر معارف برگزار شد، گفت: "خوشحالم که یک پاتوق ادبی بدون اینکه زیراکس بگیرد و کپی بزند هنوز چراغش روشن است. امیدوارم تعداد این پاتوقها بیشتر شود. مجامع ادبی هرچه مستقلتر باشند، خلاقیت ادبی ادبیات انقلاب نیز بیشتر خواهد شد."
وی در پاسخ به اینکه جامعه آمریکا از نظر او چگونه است، گفت: "فکر نمیکنم بیش از این دو کتابی که نوشتهام آمریکا چیزی برای عرضه داشته باشد. نسل ما بیشتر مواجهاش با آمریکا براساس مسائل آکادمیک است. در رمان «بیوتن» یک آمریکای سیاه برای مخاطب نمایان میشود که تنها درباره رویارویی مهاجران با آن جامعه است، ولی در کتاب «نشت نشا» درباره ویژگیهای دانشگاهی آمریکا بحث شده است."
وی ادامه داد: "رمان بیوتن مواجهه انسان مهاجر شرقی با ایالات متحده است و وارد زندگی شهروندان آمریکا نشده چون واقعاً با یک سال و یا حتی بیشتر زندگی کردن در یک کشور نمیتوان در خصوص زندگی شهروندان آن کشور چیزی نوشت. در این رمان سعی کردهام فضای روابط انسانی بین ایرانیهای مهاجر و جامعه آمریکا را به صورت کاملاً واقعگرایانه شرح دهم. این کتاب برای شناخت فضای مهاجرت و شناخت مهاجران و زندگیشان در آمریکا است نه برای دستیابی به درک صحیحی از زندگی شهروندان آمریکایی."
امیرخانی درباره حجم بالای صفحات کتاب اظهار داشت: "در یک وجه این حجم در صنعت نشر و بازار کتاب مناسب نیست؛ ولی از سوی دیگر یعنی اینکه آیا میتوانستم کتاب را در حجم کمتری بنویسم باید بگویم که در حد نیاز نوشتم. بلد نبودم در فضای کوتاهتری بنویسم. به ازای قصه ممکن است صفحات زیاد باشد، اما به لحاظ حرف خیر. بابت این کار که خیلی هم کار سهلخوانی نیست؛ جلسات زیادی برپا شده است. این کار دارای لایههای متعدد است و ورود مخاطب و منتقد به لایههای پایینتر کار برایم زیباتر و جذابتر است."
وی اظهار داشت: "نویسنده هرچقدر بخواهد میتواند تقدیر شخصیتها را رقم بزند اما نمیتواند همه جا وارد داستان شود، او در این زمینه محدود است. سعی من این بوده که نویسنده همه جا وارد داستان نشود اما اتاقکهایی را در داستان تعبیه کردم تا بتواند از درون آنها اندکی به ماوقع داستان سرک بکشد. در «بیوتن» لایههای متفاوت وجود دارد و مخاطب باید هر کدام را بپیماید تا به دیگری برسد." امیرخانی تصریح کرد: "ادبیات چپ سالها به ما یاد داده که شخصیت اول داستان باید فقیر باشد، اما من در شخصیتپردازی داستانهایم چنین دغدغهای را نداشتهام. شخصیتها در درون من زندگی کردهاند و بخشی از وجودم بودند و من با آن ها زندگی کردهام. هر داستاننویسی به نوعی باید با شخصیتهای داستانش زندگی کند. شخصیتهای داستان مراتبی از نفوس مختلفه ما هستند."
امیرخانی در خصوص قیاس دولت و ولایت در بخشی از کارش گفت: "ولایت فقیه امری است که ریشهای 1400 ساله دارد. ولایت چیز ریشهدار و عمیقی است که در فضای شیعه ایرانی وجود مؤثر دارد و حتی ریشههای ولایت پیش از اسلام در شاهنامه هم قابل پیگیری است. اما دولت یک مفهوم امروزی است و ما باید با آن به صورت معمول و با دیدی غیرقدسی برخورد کنیم و آن را نقد کنیم."
وی در خصوص رئالیسم بومی که در چندین سخنرانی و مراسم نقد کتاب به آن اشاره کرده بود، گفت: "من هنوز مسیر مشخصی از رئالیسم بومی را پیدا نکردم. بسیاری از منتقدین میگویند این شیوه داستاننویسی من رئالیسم نیست و نوشتههای من اصلاً داستان نیست. بگذار بگویند. من اصلاً این داستانننویسی را دوست دارم."
امیرخانی در خصوص شیوه نگارش کلمه "بیوتن" در عنوان کتاب گفت: "من با این تغییر «ط» به «ت» خواستم بفهمانم که مفهوم وطن دیگر مفهوم مألوف در ذهن ما نیست. مفهوم مدرنی شده که دیگر کمتر با آن ارتباط میگیریم. من با کلمه وطن بازی کردم چون مثل وطنهای قدیم نیست. در همین رمان «ارمیا» دلش برای وطنش تنگ شده، اما مفهوم این وطن دیگر آن مفهوم قدیم نیست. وقتی مرزهای جغرافیایی و سیاسی با جهانی شدن به شدت تحت فشار برای حذف است باید صحبت از وطن بحثی عمیقتر شود."
وی درپاسخ به اینکه چرا ما رمان و رماننویس حرفهای نداریم، اظهار داشت: "ما به دلیل وجود نفت رماننویس نداریم. خیلی از چیزها در ایران واقعی نیست؛ چون ما نفت داریم. تا وقتی هم که نفت و مسئول فرهنگی نفتی وجود دارد، رمان حرفهای وجود نخواهد داشت. "رمان برجسته" در شرایط تمدنی برجسته خلق میشود. این تمدن باید همه چیزش شکل بگیرد تا رمان هم شکل بگیرد. تا موقعی که تمدن ما در دورهی جنینی به سر میبرد؛ انتظار داشتن یک "رمان جهانی بزرگ" دور از دسترس است. در تمدن ما ابوعلیسیناها وجود داشته است. آیا میتوان گفت امروز فرهنگ ما عقیم شده و دیگر ابوعلیسینایی وجود ندارد؟ مسلماً خیر. آن ابوعلیسینا وجود دارد ولی امروز دارد در فلان روستا و بهمان بیمارستان مردم را ویزیت میکند چون ما شرایط و امکانات بیشتر را برای پیشرفتش فراهم نکردهایم."
وی در خصوص آینده ادبیات انقلاب اسلامی تصریح کرد: "افق روشنی پیشروی ماست. آینده ادبیات داستانی انقلاب بهشدت روشن است. همینکه امروز از سیطره ادبیات چپ و جهانی درآمدیم خود بزرگترین اتفاق است. مرز ادبیات انقلاب اسلامی با ادبیات جهانی مشخص شده است. اما از آنطرف در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی ما ناشران خیلی خوب و موفقی نداریم."
وی دربارهی رمان در دنیای مدرن اذعان کرد: "در دنیای جدید باید تعریف جدیدی هم از رمان ارائه کنیم که مطمئناً با آن تعریف سروانتس متفاوت است. تعریف رمان در دنیای انفجار اطلاعات مسلماً با تعاریف گذشتهاش فرق دارد. در دنیای رسانه رمان ابزاری میشود که مردم با آن به کسب اطلاعات میپردازند. رمان پدیدهی بسیار کارآمد و نوظهوری برای تبلیغات است. ما باید رمان را در دنیای رسانه بازتعریف کنیم. الگوسازی یکی از کارها و وظایف رمان است. مثلاً در «بیوتن» یک ضدشخصیت امروزی مثل خشی وجود دارد که اگر من بتوانم ناموجه بودن آن را به منصهی ظهور بگذارم کارم را تمام و کمال انجام دادهام." در بخشی دیگر از صحبتش گفت: "مطمئن باشید اگر روزی حرفی برای گفتن نداشته باشم، دیگر نمینویسم. من برای نویسندگی از کسی حکم نگرفتهام و تا روزی که احساس کنم حرفی دارم مینویسم. من همواره صادقانه نوشتهام و سعی کردهام جهانم را خودم بسازم. در جهان داستانی که خودتان میسازید دروغگویی کاملاً بیمعنا است. من در جهان داستانیام برای تمامی روابط علت و معلولی داستان پاسخ دارم. شاید من در آینده با یکی از کتابهایم مخالف باشم، یا در آن زمان چنگی به دل من نزند؛ اما من که دروغ نگفتم که بخواهم آن را تکذیب کنم."
امیرخانی
در همين رابطه :
ماخذ: كتابنيوز
مطالب مرتبط در خبرگزاري مهر
|