به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا»، مراسم رونمایی از کتاب «خوانشی نقادانه از آثار رضا امیرخانی» به کوشش محمد حسن شاهنگی در بیست و نهمین نمایشگاه کتاب تهران «شهر آفتاب» رونمایی شد.
مهدی قزلی درباره آثار امیرخانی گفت: یکی از ویژگیهای آثار رضا امیرخانی قابل پیگیری بودن آن است؛ دیگر ویژگی وی این است که امیرخانی ساحتهای مختلف را پیگیری میکند و خود را در نویسندگی و داستان نویسی محدود نمیکند.
وی افزود: یکی از ویژگیهای امیرخانی این است که قلم وی قلمی مبارزه جویانه است؛ رضا امیرخانی از جمله نویسندگانی است که با رانت و رابطه، مشهور نشده است بلکه این آثار امیرخانی است که وی را مشهور کرده است؛ آثار امیرخانی برای خواندن و بیدار شدن است.
در این مراسم همچنین محمد حسن شاهنگی( گردآورند کتاب خوانشی نقادانه از آثار رضا امیر خانی) گفت: به نظرم صحبت کردن من در این مراسم نمودی ندارد زیرا ما هر آنچه از رضا امیرخانی میدانستیم در کتاب مذکور آوردهایم؛ در حاضر ما در حال پیگری چاپ دوم این کتاب هستیم.
وی افزود: ما همیشه یاد گرفتهایم که دیگران را نقد کنید ولی این بار از رضا امیرخانی شروع کردیم که از خود ما است؛ یک عادت بد ما در کشورمان این است که یک نویسنده باید فوت شود تا بزرگ شود و آثار وی بررسی شود. رضا امیرخانی در وجود خود دو عنصر دارد و آن هم اندیشه و دغدغه وی است.
در این مراسم رضا امیرخانی گفت: این کتاب را من خواندم، کتاب بسیار جامع و کاملی است اما کمی در قسمتهای شخصی من اغراق آمیز نوشتهاند؛ این کتاب به من نشان داد که نویسندگان انقلابی هنوز در کنار هم هستند.
وی افزود: فکر میکنم برای زیباتر شدن این چنین آثار باید به سمت جمعآوری نقدهایی رفت که درباره هر یک از آثار نویسندگانی نوشته میشود.
در پایان این مراسم از کتاب «خوانشی نقادانه از آثار رضا امیرخانی» رونمایی و عکس یادگاری گرفتهشد.
انتهای پیام/
==================================================
2
کانون اندیشه جوان: گفتوگو با محمد حسن شاهنگي: مخاطبان با خواندن اين كتاب مي توانند اميرخواني كنند!
http://www.canoon.org/dialog/004642.php
...-تیر95
كتاب «خوانشي نقادانه از آثار رضا اميرخاني» در قالب مجموعه ميزگرد، ماحصل پنج نشست تخصصي صاحب نظران ادبيات انديشه است، دراين نشستها، تلاش بر آن بوده است تا نقدي به اندوختهها، آموختهها و تجربههاي زيستي رضا اميرخاني زده شود و از منظرها و دريچههاي گوناگون ابعاد آثار وي تماشا و داوري شود. در اين مجموعه پس از بررسي ويژگيهاي شخصيتي و خصايص عمومي نثر اميرخاني، بررسي دو موضوع در دستور كار قرار ميگيرد؛ اول اينكه مواضع تجربه نگاري در آثار اميرخاني كجاست و چه ويژگيهايي دارد و دوم اينكه اميرخاني به دوگانه سنت و مدرنيته چگونه مينگرد و رابطه ميان اين دو را اساساً از چه جنسي تعريف ميكند. با محمدحسن شاهنگي كه به كوشش وي اين كتاب تدوين گرديده است. به گفتوگو نشستيم.
.
.
چرا به سراغ رضا امیرخانی رفتید؟
رضا اميرخاني جوان است و نويسندهاي است خوش آتيه؛ او جزيي از هويت گفتمان انقلاب اسلامي در حوزه ادبيات داستاني است به همين دليل قابليت الگو شدن براي طيف گستردهاي از جوانان را دارد. قلم اميرخاني قلمي صريح و جذاب است كه جسورانه حقيقت جويي ميكند و نان به نرخ روز نميخورد؛ اين ويژگيها در كمتر نويسندهاي يافت ميشود. هنر اميرخاني اين است كه ميتواند در موضوعات مختلف با مخاطبان آثارش مكالمه، مباحثه و مفاهمه كند. نكته ديگر در مورد آثار رضا اين است كه برخلاف بسياري از نويسندگان كاروان ادبيات انقلاب اسلامي، در ميان فقط حزب اللهيها مخاطب ندارد و در ميان مخاطبان آثار او تنوع فكري مشهود است اين يك ظرفيت و امتياز بزرگ است كه هر نويسندهاي به آن دست نمييابد.
کدام وجه از شخصیت و آثار امیرخانی برای شما اهمیت بیشتری دارد؟
اميرخاني نويسندهاي گزيده كار است و سخت گيرانه مينويسد؛ او اهل ضايع كردن وقت خوانندگان آثارش نيست اگر حرفي براي گفتن داشته باشد، دست به قلم ميبرد و الا غلاف ميكند! در پسِ جملات رضا، حرف وجود دارد؛ حرفي كه ارزش خواندن دارد؛ اين حرف گاهي ريشه در سياست پيدا ميكند، گاهي مبنايي فرهنگي مييابد، گاهي اساسي ديني دارد و گاهي هر سه بعد را با هم يدك ميكشد. امير خاني با زرد نويسي بيگانه است و غالب مضامين آثار او دردمندانه و از سر ِ وظيفه و احساس تكليف نگاشته شدهاند.
از ابتدا طرح کتاب به همین صورت بود؟ (یعنی برقراری میزگرد و بعد انتشار)
بله، دقيقا از ابتدا روش كار مشخص بود؛ اساسا براي اين كتاب طرحنامه نسبتا مفصلي نگاشته شد و قبل از برگزاري پيشنشست و چهار نشست اصلي، رئوس مباحث مشخص گرديد و از ميان 20 محور پيشنهادي اوليه در نهايت به پنج موضوع اولويتدار رسيده شد و بنا براين گذاشته شد كه در خصوص اينكه چرا از ميان خيل قابل توجه رمان نويسان معاصر به سراغ اميرخاني ميرويم يك پيش نشست بگذاريم و مخاطبان را از ابتدا در جريان رويكرد كلي حاكم بر كتاب قرار بدهيم و در ادامه با محورهاي شخصيت شناسي رضا اميرخاني، ويژگيهاي نثر او، سنت و مدرنيته در آثار او و در نهايت تجربه نگاري در آثار اميرخاني كار را پيش ببريم. نكته مهمي كه در اين جا لازم مي دانم به آن متذكر شوم اين است كه مخاطب اين كتاب عموم جوانان در نظر گرفته شدند كه لزوما به صورت تخصصي ادبيات را دنبال نميكنند بلكه در طيف خوانندگان آثار آقاي اميرخاني قرار ميگيرند و بدشان نميآيد درباره افكار و انديشههاي آقاي اميرخاني در قالب يك كتاب بيشتر بدانند و اميرخواني! كنند.
مواجهۀ کسانی که برای میزگرد دعوت کردید چگونه بود؟ یعنی آنها به چه دلیل مایل به خوانش نقادانه بودند؟
قريب به اتفاق شركتكنندگان در اين ميزگرد ها براي رضا اميرخاني، شخصيت او، سبك رمان نويسي او و مضامين و درون مايههايي كه وي در آثارش از آنها بهره ميگيرد، مشتاق به تكلم و مباحثه بودند و هر يك از ظن خويش به اظهار نظر پرداختهاند. خصوصيت ذو ابعادي آثار اميرخاني بر رغبت حضور كارشناسان در اين جلسات ميافزود. به هر حال نبايد فراموش كنيم كه طبق نظر سنجياي كه اخيرا بنياد ادبيات داستاني انجام داده است آثار رضا اميرخاني در صدر فروش رمانهاي كشور قرار دارد و اين موضوع بر ضرورت و اهميت بحث درباره قلم اين نويسنده اشاره دارد؛ درك اين ضرورت از سوي دوستان حاضر در اين جلسات ملموس بود.
کسی بود که شما مایل باشید در میزگرد حضور داشته باشد اما او تمایلی نداشت؟
صادقانه بگويم بله؛ تركيب جلسات ميزگرد را اينگونه ابتدا چيده بودم كه در كنار اساتيد از چهرههاي نخبه جوان به صورت توامان استفاده كنم اما عكسالعمل برخي از منتقدان صاحب نام وقتي متوجه ميشدند قرار است رضا اميرخاني به اين شكل مورد نقد قرار گيرد و بعد نقدها در قالب كتاب منتشر شود، چندان جالب نبود؛ متاسفانه اين عكسالعملها بيشتر برآمده از تنگ نظري و حسادت برخي از بزرگواران بود كه ته حرفشان اين بود: اميرخاني نبايد بيش از اين مطرح و بزرگ شود! در حالي كه به نظر من رضا اميرخاني آرمانهايي سترگ و شخصيت بزرگي دارد و اين بزرگي و عظمت را توانسته در آثارشان تزريق كند؛ در حوزه ادبيات داستاني از اين سنخ نويسنده شايد به تعداد انگشتان دست هم سراغ نداشته باشيم. به همين دليل بايد بيشتر درباره اميرخاني و اميرخانيها و افقهايشان در اقليم داستان و غير داستان سخن بگوييم.
به نظر میرسد ترکیب میزگردها، عموما از افراد همسو در تفکر امیرخانی تشکیل شده است، اولا آیا این نکته را تایید میکنید و ثانیا اینکه آیا بهتر نبود از چهرههایی که اختلاف بیشتری با امیرخانی دارند، دعوت به نقادی میکردید؟
در پاسخ به اين سوال بايد به روش جاري در اين ميزگردها اشاره كنم؛ ابتدايِ هريك از اين ميزگردها يك نفر از حاضرين به ارائه مطلب و باز كردن موضوع ميزگرد پرداخته است و در ادامه ساير حاضرين به اصل موضوع و نيز نقد مطالب ارائه شده نفر اول مي پردازند. به عبارت ديگر در ابتدا توصيف و تبيين موضوع قرار دارد و آنگاه تحليل و در انتها نقد؛ در بخش تحليل تلاش كردهام تا مصاديق اظهار نظر افراد حاضر در جلسه را در آثار رضا اميرخاني پيدا كنم و با بيان نام كتاب و شماره صفحه، به شكل زير نويس، آنها را در اين كتاب درج كنم تا اقناع فكري مخاطب بهتر صورت گيرد. ممكن است در نگاه اول اين شائبه به وجود آيد كه اساسا نقد جدياي در كتاب صورت نگرفته اما با اندكي دقت و دوباره خواني كتاب ميتوان دريافت كه بسياري از مطالب در مورد رضا اميرخاني و آثار او به صورت غير مستقيم ارزيابي و در برابر آنها مثبت و منفي گذاشته شدهاند و در انتها قضاوت نهايي در مورد آنها به خود خواننده واگذار گرديده، البته در اين مسير كدهاي لازم تعبيه شده است. تصور ميكنم اين شيوه از نقد كاراتر باشد؛ نقد غيرمستقيم امروزه به نقد هوشمندانه مشهور است و در بسياري از آثار استفاده ميشود؛ مثلا در سال 2015 كتابي با محوريت نقد افكار و آثار فرانک لین در امريكا منتشر شد در اين كتاب كه تركيبي از 2ميزگرد و2 مقاله بود چيدمان مطالب و محور ها به گونه اي بود كه با اين كه حتي يك بار هم از لفظ ميهن پرستي در متن كتاب استفاده نشده بود، اما ويژگي ميهن پرستي و وطن دوستي فرانك لين در ذهن مخاطب به عنوان يك ارزش حك ميشد و تصويرپردازي مخاطب از فرانك لين بر پايه همين مولفه در ذهن شكل ميگرفت. نكته ديگر شرط حضور در جلسات از سوي من براي دوستان اين بود كه بدون استثنا همه آثار اميرخاني را خوانده باشند ميخواستم نگاه جامعي به آثار صورت گيرد و نقد جمعي شكل بگيرد؛ شايد تعجب كنيد كه بسياري از چهرهاي منتقدي كه مي شناسيم به زور دو كتاب از آثار اميرخاني را خوانده بودند و به همين دليل از ليست مدعوين حذف ميشدند.
بازخوردهایی که گرفته اید چطور بوده است؟ هم از جانب خود آقای امیرخانی، هم از طرف کسانی که در جریان ایده قرار داشتند، و هم احیانا از طرف خوانندگان.
آقاي اميرخاني بعد از انتشار كتاب اعتقاد داشت كه لايق اين همه توجه نيست؛ تعجبي هم ندارد خضوع و افتادگي ويژگي انسانهاي بزرگ است. وقتي كتاب چاپ شد تلفني با ايشان صحبت كردم و گفتم كتاب خوانشي نقادانه بر آثار تو در مورد دو موضوع عادت شكني كرده است: اول اينكه ما متاسفانه عادت كردهايم تا نويسندهاي درگذرد؛ آن گاه در رثاي او جشن نامه و نقد نامه و بزرگداشت بگيريم و آه و حسرتها بخوريم و اي كاشها سر دهيم اما در زمان حيات او كمكي به بسط و شناسايي بهتر و بيشتر افكار و آثارش نميكنيم اين كتاب اين عادت غلط را زير پا ميگذارد و دوم اين كه جريان گفتمان انقلاب اسلامي عادت دارد به نقد نويسندگان دگر انديش و متعلق به گفتمانهاي معارض بپردازد و در واقع در اين مواقع رويكرد سلبي دارد و نه ايجابي يعني به ارائه مدل و شاخص كمتر توجه ميكند در اين كتاب كوشيدهام نويسنده قابل مطالعهاي مانند اميرخاني را در وهله اول به جامعه هدف معرفي و بشناسانم و در وهله دوم هندسه فكري او را زير ذره بين قرار دهم.
=======================================================
3
http://dana.ir/News/822279.html
از دهه هفتاد، کم کم اسمی سر زبان بچه های هیأتی و حزب اللهی و ارزشی افتاد؛ نویسنده ای به نام رضا امیرخانی. نام او در محافل فرهنگی حزب اللهی مطرح شد و کتاب هایش، دست به دست می چرخیدند؛ رضا امیرخانی، رضا امیرخانی و باز هم رضا امیرخانی.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ از دهه هفتاد، کم کم اسمی سر زبان بچه های هیأتی و حزب اللهی و ارزشی افتاد؛ نویسنده ای به نام رضا امیرخانی. نام او در محافل فرهنگی حزب اللهی مطرح شد و کتاب هایش، دست به دست می چرخیدند؛ رضا امیرخانی، رضا امیرخانی و باز هم رضا امیرخانی. آن موقع ها خیلی کم سن و سال بود؛ و همین، باعث شده بود تا بیشتر تحویلش بگیرند. می گفتند استعدادی در حال شکفتن است.
***
تا این که کم کم، به سال 78 رسیدیم؛ به سال تولد کتاب داستان «من او»؛ کتابی که برخی، داستانی بلند می دانندش، برخی رمان. هر چه که هست، این کتاب، باعث شد تا امیرخانی، از محافل ارزشی و حزب اللهی فراتر برود، و بشود پدیده ادبیات داستانی انقلاب اسلامی؛ پدیده ای که حالا، کسانی که دل در گرو این حوزه هم نداشتند، نمی توانستند نسبت به او بی تفاوت باشند.
شاید بهترین روایت از این نویسنده را، مهدی قزلی، نویسنده و فعال مطبوعاتی حوزه ادبیات، داشته باشد:
«آثار امیرخانی بدون رانت، پول، فشار دولتی و فرادولتی بین همه مردم رفته است. تیراژ مجموعه کتابهایش از نیم میلیون نسخه گذشته و بیشترین ترجمه به زبان های مختلف از آثار اوست. برای اینکه ادبیاتی داشته باشیم که نسبتش با انقلاب اسلامی روشن، مثبت و مؤثر باشد، لزوماً احتیاجی نیست که همه تیم بشویم و پشت آن بایستیم. شاید به یک معنا این ضرر و آسیب داشته باشد و الان مثال نقض این ماجرا، همینجا نشسته است. آقای امیرخانی بدون برخورداری از این حمایتها برای آثارش توانسته مسیر خود را باز کند.» (به نقل از روزنامه خراسان)
و نیز:
«ادبیات داستانی بعد از انقلاب ما به طور جدی به قبل و بعد از آثار امیرخانی تقسیم میشود. خیلیها به این اذعان دارند، ولی به شکل عجیبی در فضای عمومی از طرح آن ابا دارند. بالاخره اتفاقاتی که بعد از «منِ او» در فضای مجازی افتاد و آثاری شبیه آثار امیرخانی و نثرهایی شبیه نثر او که عکسالعمل صریح بود، باعث شد تا خیلیها از تندتند کتاب بیرون دادن دست بکشند و خیلیها به فکر فرو بروند. خیلیها به این جمعبندی رسیدند که اگر میخواهند کاری تولید کنند تامل کنند چگونه آن کار را انجام بدهند که مثل آثار امیرخانی دیده و خوانده شوند.»(به نقل از همان منبع)
گزافه نیست اگر بگوییم که این چهره، حالا بزرگترین و معتبرترین و پرخوان ترین نویسنده جریان انقلاب اسلامی است. مردی که حالا، علاوه بر داستان، دست به نگارش سفرنامه ها و مجموعه مقاله هایی نیز زده است؛ تا ثابت کند که یک نویسنده، می تواند متفکر و منتقد اجتماعی قابل اعتنایی هم باشد.
بهترین بیوگرافی از این نویسنده را، خود وی در سایتی به نام ارمیا ارائه کرده است که خلاصه اش چنین است:
زاده شدن به تاریخِ بیست و هفتمِ اردیبهشت ماهِ 52 شمسی،
بزرگ شدن در فضای پرهیجانِ انقلاب اسلامی.
...
رمانِ ارمیا به سال 74 که جایزهِ بیست سال داستاننویسیِ دفاعِ مقدس سال 79 را گرفت و تقدیرِ ویژه اولین جشنواره مهر و دومین کتابِ سالِ دفاعِ مقدس.
مجموعه داستانِ ناصر ارمنی به سالِ 78
رمانِ منِ او به سالِ 78 که سالِ 79 جزوِ سه کتابِ برگزیده منتقدان مطبوعات شد و البته تقدیرِ ویژه دومین جشنواره مهر.
داستانِ بلندِ ازبه به سالِ 80
سفرنامه داستانِ سیستان به سالِ 82
مقاله بلندِ نشتِ نشا به سالِ 83
رمانِ بیوتن به سالِ 87 که برنده جایزه اول جشنواره حبیب غنیپور شد به سالِ 88 (رقم مادی جایزه به دلیل کمک ارشاد به جشنواره گرفته نشد) و البته نامزدِ نمایشیِ جایزه جلالِ ارشاد بود در میانِ پنج گزینه نهایی که هیچکدام جایزه نبردند
گزیده یادداشتها (ی 81 تا 84) به نام سرلوحهها به سال 87
مقاله بلند نفحات نفت به سال 89
جانستان کابلستان، گزارش سفر به افغانستان به سالِ 90
و قیدار، رمان، به سالِ 91 که برنده جایزه کتابِ فصل ارشاد شد (رقم مادی جایزه به جهادگران بشاگرد اهدا شد)؛ و همچنین برگزیده کتاب سال شهید حبیب غنیپور در اسفند92 بود.
البته خود وی، اشاره می کند که این همه را، صرفاً نوشته است برای آشنایی، وگرنه برای کسی که می داند کاری نکرده است، این همه رقمی نیست برای اشاره کردن.
در بیوگرافی این چهره، دغدغه های فرهنگی و اجتماعی و فعالیت های این گونه وی، به شدت خودنمایی می کند. تا بدانجا که حتی یک تنور خورشیدی در بشاگرد، از معروف ترین و محروم ترین مناطق ایران که جهادگران بسیاری برای رفع محرومیت به آنجا رفتند، نصب کردند.
به روایت خود وی، به همه استان های کشور سفر کرده و به 28 کشور دنیا. همه این فعالیت ها و دغدغه ها و سفرها، باعث شده است تا مواد اولیه فوق العاده ای برای نوشتن، چه داستان و چه سفرنامه و مقاله، در اختیار داشته باشد. البته این ها باعث نمی شود تا برای نگارش کتابی چون «من او»، دو سال از عمرش را به مطالعه درباره تهران قدیم اختصاص ندهد؛ انگار کن که علاقه بسیاری هم برای این دست سفرهای تاریخی داشته و دارد.
داستان ها و کتاب هایش، موج های بسیاری ایجاد کرده اند. رضا امیرخانی، نمونه افراد و اتفاقاتی است که باید، برای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، الگو باشد؛ کسی که به روایت مهدی قزلی، بدون حمایت تیم و دولت و گروهی، توانسته به تنهایی به این جایگاه برسد. به واقع جبهه فرهنگی انقلاب، باید این مسیر را بیشتر بشناسد و بیشتر بگشاید؛ تمرکز روی محصولاتی که می خواهد تولید کند، ایجاد اتفاقات بزرگ در این حوزه ها و راه پیدا کردن خود این محصولات در میان خوانندگان و حتی استفاده از سود فروش کتاب ها، برای تجربه ها و آثار بعدی. این چنین است که جبهه فرهنگی انقلاب، می تواند با سرعت به پیش برود و به نمونه های فوق العاده ای از آثار ادبی و هنری، دست یابد.
نثر او، سهل ممتنع است؛ با آن جدانویسی های معروفش که همه را به غلط خوانی می اندازد. معتقد است که این جدانویسی ها، می تواند به زایش و گسترش بیشتر زبان کمک کند؛ چرا که زبان، باید زنده باشد و واژگان سازی کند و پیش برود. دغدغه هایش، در داستان ها و سفرنامه ها و مقاله نویسی هایش، موج می زند.
امیرخانی، حالا نویسنده ای است که حتی نویسندگان و منتقدان جریان های غیرانقلابی نیز، نمی توانند نادیده اش بگیرند. به واقع یک فعال فرهنگی، باید چنین باشد؛ چون پدیده های طبیعی، امری که به هر حال، نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود و باید خود را برای هماهنگی با آن، منعطف کرد.